١٦ حوت (اسفند) ١٣٩١

آرمان بنيادين نگارنده از نوشتن اين گزارش ها آشنايي هرچه بيشتر با توانمندي هاي بسيار زبان پارسي هست توانمندي هايي كه زير كوهي از نا آگاهي، چه که چه که لکی كژ پنداري و كژ انديشي و ستم زمانـه بـه دست فراموشي سپرده شده هست زباني كه تنـها زبان گروه زبانـهاي آريايي (هند و اروپايي) هست كه واژه هاي آن افزون برسادگي و آهنگ بسیـار زيبا و شيوا هنوز پيوند ريشـه هاي كهن خود را با زبان كهن آريايي نگاه داشته هست و همچنين آرمان ديگرنگارنده اين هست كه كساني كه اين زبان را سست و ناتوان مي شمارند بـه انديشـه بسيار نادرست خويش پي ببرند و نيز كساني كه قصد آموزش زبانـهاي اروپايي بـه ويژه زبان انگليسي را دارند با آساني و ژرف انديشي بيشتر بـه ياري زبان پارسي دري و پارسي ميانـه و پارسي باستان و سرانجام زبان اوستايي و زبان سنسكريت كه پيوند بسيار ژرفي با زبان هاي نام شده دارد بـه خواسته خود دست يابند. چه که چه که لکی بي گمان ياد گيري اين زبانـها بـه ايشان درون فراگيري ديگر زبانـهاي اروپايي ياري شاياني خواهد كرد زيرا بـه خوبي درخواهند يافت كه که تا چه اندازه همانند هم هستند و نيزانگيزه اي درون ميان ما خواهد ساخت كه هر چه بيشتر درون پاسداري از داشته هاي خود كوشا و پويا باشيم و هرگز دچار بيگانـه پرستي و از خود بيگانگي نگرديم. چه که چه که لکی براي رسيدن بـه اين آرمان نخست بـه واكاوي دانش زبان شناسي و گروه بندي زبانـهاي آريايي و ديدگاه دانشمندان اين دانش درون اين زمينـه مي پردازيم.

دانش زبانشناسي را مي توان جز دانشـهاي تازه اي دانست كه پيدايش آن بـه سرآغاز سده نوزدهم برمي گردد. درون اين سده هست كه زبانشناسي رنگ دانشي بـه خود مي گيرد. انگيزه پيشرفت درون اين دانش آشنايي دانشمندان اروپايي با زبان سنسكريت يعني زبان هنديان آرياي و غير درايويدي بود. دكتر فريدون جنيدي كه يكي از برجسته ترين زبان شناسان كنوني ايران هستند و در دانشگاه هاي ايران شناسي، درون كشور هاي گوناگون كاملا شناخته شده هستند درون كتاب (زندگي و مـهاجرت آريايي ها رويه 13) اينگونـه درباره آشنايي دانشمندان اروپايي با زبانـهاي شرقي نكيژش (توضيح) مي دهند  (( درون قرن اخير، هنگامي كه دانشمندان اروپايي بـه شرق توجه كردند، ابتدا بـه آموختن زبان هاي هندي پرداختند زيرا كه رابطه اقتصادي اروپا با هندوستان زودتر از ساير ممالك برقرار گرديد. درون بررسي و پژوهش درون زبان اين شبه قاره، با شگفتي فراوان متوجه اين واقعيت شدند كه نكات مشترك بسيار زيادي بين آن و زبان هاي اروپايي موجود هست و اين تشابهات آنقدر زياد بود كه امكان اين را باقي نمي گذاشت كه وجود اين وجوه مشترك را اتفاقي فرض كنند. سپس گفتند كه زبان مردم هند واروپا از يك آبشخور آب خورده هست و درون اصل يكي بوده هست و بـه آن زبان هند واروپايي نام نـهادند! دير زماني بعد از آن، پژوهش درون زبان پهلوي {پارسي ميانـه} و پارسي دري و اوستايي و پارسي باستان شروع گرديد و شگفتي وقتي بيشتر شد كه دانستند زبان هاي ايراني و هندي بسيار نزديك تر از هند و اروپايي هست و تمام اين ها از زيشـه واحدي برخوردارند بعد شاخه ديگري از اين زبان را زبان هاي هند و ايراني نام نـهادند، اما با وجود اين كه واقعيت همين است، اروپاييان درون نام گذاري اشتباه كردند زيرا مي بايست كه بـه همـه اين زبان ها، زبان هاي آريايي نام مي نـهادند كه مادر همـه شان زبان نژاد آريايي بود نـه زبان هند و اروپايي و نـه هند و ايراني)) ايشان درون همان كتاب درون پا برگي رويه 67 باز گفتي از فرنشين (رئيس) انجمن زبان شناسي انگلستان را آورده اند كه بسيار شايسته و سزاوار ژرف نگري و تيز بيني هست كه نگارنده نيز بـه همان گونـه براي خوانندگان گرامي بازگو مي كند. (( پروفسور هارولد والتر رئيس انجمن فقه الغه {زبان شناسي} انگلستان درون رساله زبان پارسي خود درون كتاب ميراث ايران صفحه 287 ترجمـه دكتر معين مي گويد كه دانشجوي انگليسي هم كه بخواهد زبان مادري خود را نيك تحصيل كند، بايستي از كتيبه هاي پارسي باستان اطلاعاتي بـه دست آورد )) بـه هر روي نام زبان هند و اروپايي كه امروزه بكار ميرود همان زبان آريايي هست زبان مردماني كه هزاران سال پيش از ميلاد مسيح درون يكجا با هم ميزيسته اند. درون زير ديدگاه دانشمندان زبان شناس را درون اين باره مي آوريم که تا اين جستار هرچه بيشتر براي خوانندگان گرامي روشن تر گردد.

 رابرت هال زبان شناس نامي درون كتاب خويش (( زبان و زبان شناسي رويه 190)) اين چنين سخنان خود را باز گو ميكند:(( ويليام جونز كه يكي از نخستين سنسكريت شناسان بزرگ غربي بود، اولين كسي هست كه اين رابطه را با صراحت بيان كرده است. او درون سال 1786 ميلادي اظهار داشت كه سنسكريت و يوناني و لاتين با يكديگر هم از لحاظ ريشـه هاي افعال و هم از لحاظ صورت هاي دستوري، ارتباطي محكم تر از آن دارند كه بتواند احتمالا محصول تصادف باشند. درون واقع اين ارتباط آنچنان محكم هست كه هيچ زبان شناسي نمي تواند بـه مطالعه آنـها بپردازد و معتقد نشود كه اين سه بايد از منبع مشتركي كه شايد ديگر وجود ندارند، منشعب شده باشند.)) همانگونـه كه گفته شد اين ديدگاه ها زماني هست كه هنوز اروپايي ها با زبانـهاي ايراني آشنايي چنداني نداشتند زيرا كه پيوند زبان اوستايي و پارسي باستان و ميانـه و دري با زبان سنسكريت بسيار فراوان است.

در سال 1808 ميلادي يك دانشمند آلماني بـه نام شلگل كتاب معروف خود را با عنوان ( بحث درباره زبان و فلسفه هنديان) منتشر كرد او درون كتاب خويش با شور وشوق فراگير آورد كه زبان سنسكريت با زبان هاي ديگر مانند زبان پارسي و يوناني و آلماني خويشاوندي انكار ناپذيري دارند.

نويسنده كتاب (زبان شناسي و زبان پارسي رويه 47) مي نويسد: چه که چه که لکی "دانشمند آلماني بـه نام فرانتز بوپ شواهد و دلايل انكار ناپذيري درباره خويشاوندي اين زبان ها فراهم آورد. نخستين كتاب او كه درون آن، تصرف كلمات را درون زبان سنسكريت و لاتيني و پارسي و آلماني با هم مقايسه كرده بود، درون سال 1816 ميلادي انتشار يافت."

امروزه با آشنايي هر چه بيشتر دانشمندان با زبانـهاي كهن ايران ديگر جايي براي دودلي نمانده هست كه زبان هاي ايراني درون گروه زبانـهاي آريايي جاي مي گيرند. زبان پارسي كه بر پايه گفته زبان شناسان، ساده ترين و خوش آهنگ ترين زبان اين گروه است، توانمندي هاي بسيار نـهفته و كارآمدي دارد كه نياز بـه پژوهش هاي بسيار گسترده و همكاري بسيارپردامنـه و پيوسته ميان گروه هاي مردمي و دانشگاهيان و سازمان هاي گوناگون با دانشمندان زبان شناس دارد. شادروان پروفسور محمود حسابي درون گفتاري كه بر پايه دانش هاي رياضي و زبان شناسي هست به اين فرجام رسيده اند كه زبان پارسي دري توانايي ساخت دست كم 226 ميليون واژه را دارد كه اين شمارگان واژه بـه سان درياي بيكراني هست كه انديشـه سخنور مانند يك كشتي شناوردر اين درياي آبي آرام بـه نرمي و زيبايي بـه اين سو و آن سو مي رود.

 اگر ما از زبان هاي پارسي (سغدي و خوارزمي و ينغابي) و زبانـهاي گروه (كردي) كه بسيار پربار هستند بهره شايسته و سزاواربگيريم اين شمارگان واژه ها سر بـه آسمان خواهد سائيد بـه گونـه اي كه پاياني براي آن نتوان پنداشت. شور بختانـه برپايه نبود خود باوري  و ديگر دشواري هاي ياد شده درون آغاز گزارش، شمارگان كاربردي واژگان زبان پارسي تنـها نزديك بـه 600 هزار واژه هست كه خواننده گرامي خود با يك نگاه ساده بـه آساني بـه ژرفاي بي مـهري كه بـه زبان پارسي شده هست پي خواهد برد. زباني كه ريشـه هاي فعل ها واژه ها و شماره هاي آن از يك سو درون نوشته هاي اقوام باستاني (ميتاني و هيتي) درون 1350 سال پيش از ميلاد مسيح درون بغاز كوي تركيه درون نزديكي شـهر استانبول كنوني برپايه نوشته هاي دانشمند نامي (اليور گرني) و از سويي ديگر که تا تزديكي هاي مصب رود خانـه يانگ تسه چين از 1400 پيش از ميلاد بر پايه نوشته هاي دكتر (ريچارد فولتز) دانشمند ايران شناس دانشگاه كانادا که تا كتيبه هاي تركستان چين درون زمان (ماني) يافت شده است، درون زير تازيانـه نا آگاهي و بي مـهري ما، بلنداي سرفراز آن اينگونـه خميده است. زباني كه نام بسياري از شـهر ها و كشور ها و كوه ها و رود ها و نام (توپال ها) فلزها و سنگ هاي كاني (معدني) درون سراسر جهان از چين که تا آمريكا ريشـه درون ريشـه زبان پارسي دارند. نگارنده را اين اميد هست كه اين گزارش ها كه بـه ياري خداوند بگونـه پيوسته بـه چاپ خواهد رسيد، انگيزه آن شود كه شور تازه اي درون ميان خوانندگان گرامي كه دل درون گرو ايران، اين سرزمين هميشـه جاويد دارند برپا كند که تا با ياري و پيشنـهاد هاي ايشان بتوان سهم اندكي درون شكوفايي هرچه بيشتر زبان شيواي پارسي داشت. بايسته بـه ياد آوري هست كه اين زبان متعلق بـه قوم ويژه اي نيست و ميوه تلاش و كوشش همـه ايرانيان از خراسان که تا آذربايجان و از كردستان که تا بلوچستان هست كه سند تاريخي ايران درون آن نـهفته است.

اكنون بـه دسته بندي زبان هاي گروه آريايي مي پردازيم.

دانشمندان زبان شناس زبان هاي گروه هاي آريايي را بـه هشت دسته  بخش مي كنند كه بـه دسته هاي شرقي زبانـها ( ستم ) و به دسته غربي آن ( كنتوم ) مي گويند. از شناسه هاي زبان هاي شرقي مانند اوستايي و پارسي باستان اين هست كه واك (ل) درون آن نمي باشد بگونـه اي كه حتي يك واژه با واك (ل) نـه درون زبان اوستايي هست و نـه درون زبان پارسي باستان كه سپس ها اين واك درون زبان پارسي ميانـه و پارسي دري شده هست و امروزه نيز بكار ميرود. اين هشت دسته بـه گونـه بسيار چكيده بـه سان زير دسته بندي شده اند

1) زبا نـهاي سنسكريت، اوستايي، پارسي باستان، مادي، پارسي ميانـه و پارسي دري و كردي و لري ...

2) زبان ارمني

3) زبان هاي يوناني كهن، آتيكها، دورين ها و يوناني امروز

4)زبان آلباني

5) زبانـهاي ايتاليايي دربردارنده اسك، امبري، لاتين، رمن ها،

6) زبانـهاي سلتي

7) زبان هاي شاخه ژرمني دربردارنده ايسلندي ها، دانماركي ها، سوئدي ها، نروژي ها، انگليسي و آلماني كهن و نو

8) زبان هاي ليتواني، روس ها، لهستاني ها، چك ها، سروات ها

نكته درون خور نگرش ديگري كه نياز بـه ياد آوري مي دانم اين هست كه نزديك بـه 5000 واژه از زبانـهاي ايراني كهن که تا پارسي دري وارد زبان هاي گروه سامي نژادان مانند عبري و اكدي و عربي شده هست كه اگر پيشواز(استقبال) خوانندگان از اين گونـه گزارش ها خشنود كننده باشد درون آينده نزديك بـه اين پرسمان نيز خواهيم پرداخت ولي آرمان كنوني نگارنده شناساندن هرچه بيشتر زبان پارسي درون گروه زبا ن هاي آريايي مي باشد.

در آغاز بـه شناسايي زبان اوستايي كه يك سند ماندگار زبان شناسي آريايي هست مي پردازيم. زبان گات هاي اوستا كه بخش كهن اوستا هست با روي كرد نوين بـه پژوهش هاي دانشمندان زبان شناس دست كم درون هزاره سوم پيش از ميلاد درون سرزمين هاي شرقي و شمال شرقي ايران روامند بوده هست كه ريشـه زبان پارسي باستان و مادي باستان مي باشد. اين سند بزرگ زبان شناسي انگيزه آن شده هست كه پيوند ميان زبان هاي سانسكريت و اوستايي كاملا آشكار گردد بگونـه اي كه ريشـه زبان هاي لاتين و يوناني باستان درون اين دو زبان نـهفته است. نخست براي آگاهي بيشتر از ديرينگي اين زبان ديدگاه دانشمندان زبان شناس را درون اين باره جويا مي شويم.

(( دكتر هانك بر اساس اصول زبان شناسي تائيد مي كند زبان گات هاي اوستا مادر زبان هاي مادي، پارسي هخامنشي و پارتي و پهلوي و پارسي دري است. همچنين دكتر هانگ بر اين باورند كه چون براي تحول زباني مانند گات ها بـه زبان پارسي هخامنشي بر اساس و اصول علم زبانشناسي لااقل 2 که تا 3 هزار سال وقت و گذشت زمان لازم بوده هست بنابر اين و به استناد اين نظريه علمي مي توان گفت كه زبان گات ها زباني هست كه درون حدود پنج هزار سال پيش از اين رايج بوده است.)) { سهم ايرانيان درون پيدايش و آفرينش خط درون جهان نوشته ركن الدين همايون فرخ رويه 304}

دكتر نيبرگ د ر اين باره مي نويسد: "زبان گات ها بي اندازه كهن هست و مي توان آن را بـه عنوان كهن ترين نمونـه هاي زبان هاي آريايي كه که تا كنون مي شناسيم، شناخت. اين زبان با زبان سنسكريت هند باستان بـه اندازه اي نزديك هست كه گويي بايد پذيرفت مردي از گروه گات ها، زبان مردي از محافل ريگ وداي هندوستان را مي توانست دريابد." { دين هاي ايران باستان رويه 50}

پروفسور راجام بها گوات و دكتر ويليامز و نيز دكتر ميلز بر پايه دانش زبانشناسي از ديرينگي گات ها يعني همان زبان اوستايي بـه عنوان مادر زبان آريايي ها ياد مي كنند)) { برداشتي از كتاب مرز مزدايي نوشته اميد عطايي فرد رويه 89 و 90))

اكنون كه با گوشـه هايي از دانش زبانشناسي آشنا شديم و ديدگاه هاي دانشمندان را درباره اين جستار بازگو كرديم آرام آرام بـه هم سنجي واژه ها مي پردازيم كه بي گزافه گويي بسيار زيبا ودلنشين هست به ويژه براي سه گروه

گروه نخست كساني كه زبان پارسي را سست و ناتوان و بي پشتيبان مي شمارند دريغ ازاينكه اين زبان داراي پشتيباني بسيار كهن هست كه مادر زبان هاي گروه آريايي است.

گروه دوم كساني كه همواره درون انديشـه سرفرازي و پيشرفت ايران، اين سرزمين هميشـه جاويد هستند و هرگز درون برابر بيگانگان سهش (حس) كمبود نمي كنند.

گروه سوم كساني هستند كه درون انديشـه فراگيري زبانـهاي گروه آريايي بـه ويژه انگليسي هستند

همچنين درون اين جستارها درون جاي خويش از زبان هاي كردي و لري كه ميانجي ميان گروه زبان هاي خاوري آريايي با زبان هاي باختري آريايي مي باشد بهره بايسته گرفته خواهد شد. با يسته بـه ياد آوري هست كه زبان هاي بومي ايران درون شناخت پيوند زبان هاي آريايي سند بسيار استواري هستند. براي نمونـه برخي زمان ها يك واژه درون زبان دليجاني و يا زبان راجي و يا سنگسري مي تواند بسيار راه گشا باشد.

نخستين واژه اي كه بـه آن مي پردازيم واژه اوستايي ( گئوش = جهان مادي) هست اين واژه نخست بـه (گئو) دگرديس شده سپس درون زبان يوناني كهن بـه (ژئو) دگر ديس شده هست { دانش كيهان و زمين درون ايران ويچ نوشته دكتر مانوئل بربريان رويه 354}

 اكنون دانشجوي رشته زبان انگليسي بـه آساني درون خواهد يافت ريشـه واژه ژئو درون واژه هاي آميختاري (كلمـه هاي تركيبي) ژئو گرافي كه ترجمـه عربي آن (جغرافي) هست و نيز ژئو پليتيك و... از كجاست. اين واژه درون زبان پارسي بـه (گيتي) دگر ديس شده است. بـه ياري خداوند درون دنباله اين جستار تك تك اين واژه ها رو ريشـه يابي خواهيم كرد که تا راز هاي هم ريشـه بودن زبان هاي اروپايي با زبان هاي ايراني هرچه بيشتر براي خواننده گان گرامي آشكار تر گردد..

واژه ( سپيهر) اوستايي كه درون پارسي دري بـه ديس (شكل) ( سپهر) بـه معناي فضاي گوي سان پيرامون زمين هست گفته ميشود درون انگليسي بـه واژه هاي ( سفي ير) بـه معناي گوي، ( سفيريكال) بـه معناي گرد وار و مدور، ( سفيريسي تي) بـه معناي كرويت و گردوارگي دگر ديس شده است. { همان كتاب رويه 356 و ديكشنري انگليسي بـه پارسي آسيا رويه 540}

واژه ديگر واژه (اسپاش) پارسي ميانـه يا همان زبان پهلوي هست كه بـه معني فضا مي باشد. اين واژه درون انگليسي بـه (اسپيس) دگرديس شده هست { فرهنگ پارسي بـه پهلوي نوشته دكتر بهرام فره وشي رويه  384 و واژه هاي مصوب فرهنگستان پارسي رويه 188 } بايسته بـه ياد آوري هست كه كتاب دكتر بهرام فره وشي يك مرجع دانشگاهي بسيار شناخته شده هست كه نگارنده هر كجا از واژه هاي پارسي ميانـه يا همان پهلوي بهره گرفته هست بر پايه اين كتاب ارزشمند است.

اكنون بـه واژه (خورشيد) درون زبان پارسي و انگليسي و ريشـه هم بهر (مشترك) آن مي پردازيم . از ويژگي هاي زبان هاي آريايي شرقي دگرديسي واك (س) بـه (ه) و گاهي هم (ه) بـه (خ) هست مانند اين واژه ها درون زبان پارسي ميانـه (راس) و (آگاس) كه درون زبان پارسي دري بـه واژه هاي ( راه ) و ( آگاه ) دگرديس شده هست و نيز مانند نام كشور هند كه از نام رود سند گرفته شده هست كه امروزه هر دو گونـه آن درون پارسي دري كاربرد دارد. واژه سنسكريتي و اوستايي ( سور) نخست بـه ديس ( هور) دگر ديس شده و سپس با روي كرد بـه قانون زبان شناسي آريايي بـه ( خور) دگر ديس شده هست كه با افزوده شدن واژه (شيد) كه بـه معناي درخشان است، بـه خورشيد امروزين درآمده است.

يكي ديگر از دگرگوني هاي آوايي زبان آريايي دگرديسي واك (ر) بـه واك (ن) مي باشد. كه سندهاي تاريخي بسياري درون اين باره يافت شده است. بـه دين گونـه هست كه واژه سنسكريتي و اوستايي (سور) نخست بـه گونـه (سون) دگر ديس شده و سپس بـه ديس (سان) درون آمده هست و درون زبان انگليسي امروزه روان هست { برداشت از كتاب آرياييان و مردم كاشي و پارس ها و ديگر ايرانيان جلد 3 انتشارات دانش نامـه كاشان نوشته شادروان دكتر جهان شاه درخشاني رويه 108} بايسته بـه ياد آوري هست كه كتاب ايشان نخست درون آلمان و به زبان آلماني چاپ شده هست و يك مرجع ( ايستانده = هايسته = تائيد ) شده مي باشد كه از آن درون دايره المعارف  مصر شناسي نيز بـه فرنام (عنوان) يك مرجع فرمند (معتبر) ياد شده است. اكنون خواننده گرامي بـه آساني هرچه بيشتر درون خواهد يافت معني روز يكشنبه (سان دي = روز خورشيد) درون زبان انگليسي چيست. جالب هست كه بدانيم نام گذاري روز هاي هفته درون زبان انگليسي اقتباس از ايران باستان هست و راز تعطيلي روز يكشنبه بـه فرنام (عنوان) روز خورشيد درون ايران باستان نـهفته است. ريشـه واژه ( دي = روز) درون زبان انگليسي آشكارا ايراني است. خوانندگان گرامي كه مي انديشند بـه دانش زبان شناسي علاقه دارند مي توانند پيش از گزارش هاي بنده خود ريشـه اين واژه را درون واژ هاي پارسي دري ( پي + دا = پيدا) (فر + دا = فردا) و كارواژه (دي + دن = ديدن) بيابند.

 واژه (مانگه) درون زبان اوستايي بـه معني مـهتاب و ماه مي باشد. اين واژه درون زبان تالشي بـه همين گونـه (مانگه) و در زبان پارسي باستان و پارسي ميانـه و پارسي دري بـه گونـه (ماه) بكار مي رفته و مي رود و در زبان كردي نيز بـه گونـه (مانگ) بكار مي رود. واژه انگليسي (مون) بـه معني (ماه) از همين ريشـه است. اين واژه درون زبان آلماني بـه گونـه (موند) ودر زبان روسي بـه گونـه (مائي) و در زبان سنسكريت بـه گونـه (ماس) بكار مي رود. همچنين زمان سي روز گردشي ماه درون زبان انگليسي بـه گونـه (مانث) و در زبان فرانسوي بـه گونـه ( مويس) و در زبان سوئدي بـه گونـه (مان دد) بكار ار مي رود. همچنين واژه (مان دي) درون انگليسي و واژه (مان دگ) درون زبان سوئدي بـه معني (روز دوشنبه = روز ماه) از همين ريشـه است. { پيوند واژه هاي لري با ديگر زبان هاي آريايي  نوشته ايرج محرررويه 40  كتاب نامـه پهلواني استاد دكتر جنيدي رويه 29 و نيز كتاب واژه هاي ايراني درون زبان سوئدي نوشته دكتر محمد حسين آذران رويه 135 }

اكنون بـه واژه (ستاره) مي پردازيم. اين واژه درون اوستايي ( ستر) درون پارسي ميانـه ( سترك) پارسي دري (ستاره) درون كردي مـهابادي بـه گونـه (استره) درون سيستاني (آستاره) درون ميمـه اصفهان (استره) درون كهكيلويه و بوير احمد (اساره)  نيزدر گويش خراساني بـه گونـه (ستره) است. اين واژه درون زبان انگليسي بگونـه ( استار) و در زبان فرانسوي بـه گونـه (استره) و در زبان ايتاليايي بـه گونـه (استلا) گفته مي شود. { پيوند واژه هاي لري با ديگر زبا نـهاي آريايي نوشته ايرج محرر رويه 73 كتاب واژه هاي ايراني درون زبان سوئدي دكتر محمد حسين آذران رويه 183 } نياز بـه ياد آوري هست كه واژه ( هيستوري = تاريخ ) درون زان انگليسي از همين ريشـه است. زيرا درون گذشته رخداد هاي جهان را بر پايه جايگيري ستارگان درون آسمان مي نگاشتند كم كم اين واژه بـه معني تاريخ درون زبان انگليسي جا افتاد و معني مفهومي بـه خود گرفت.

واژه اوستايي (وات) بـه معني باد مي باشد اين واژه درون زبان سنسكريت بـه گونـه (ووت) و به معني باد مي باشد كه درون زبان پارسي ميانـه بـه گونـه (وات) بـه كار مي رفته است. اين واژه درون زبان آسي هاي روسيه بـه گونـه (ود) و در خود زبان روسي بـه گونـه (ويت) دگر ديس شده است. همچنين اين واژه درون زبان فرانسوي بـه گونـه (ونت) درون زبان لاتين بـه گونـه (ونتوس) و در زبان انگليسي بـه گونـه ( وايند) بكار مي روند كه همگي ريشـه درون همان زبان اوستايي دارند. اكنون بـه آساني درمي يابيم واژه (ويندوز = پنجره = جايگاه ورود باد بـه خانـه) بـه چه معني هست و ريشـه و پيوند آن با زبان هاي ايراني چگونـه است. { پيوند واژه هاي لري با ديگر زبان هاي آريايي رويه 43 كتاب دانش كيهان و زمين درون ايران ويچ دكتر مانوئل بربريان رويه 357 }

 به گمان بسيارتا كنون نام استوره (ژوپيتر) را شنيده ايد. شايد نخست پرسيده شود چرا نگارنده واژه (اسطوره) را بـه گونـه ( استوره) نوشته است؟ پاسخ اين هست كه اين واژه معرب (عربي شده) واژه ستاره درون زبان يوناني هست براي همين درست، آن هست كه اين گونـه نوشته شود. بـه گفتمان درباره واژه (ژوپيتر) باز مي گرديم. درون آغاز گزارش ها ديديم كه واژه (ژئو) درون زبان يوناني بـه معني هستي هست كه ريشـه درون واژه (گئو) اوستايي دارد و اين واژه درون پارسي دري بـه واژه بسيار زيباي (گيتي) دگر ديس شده است. واژه (پيتر) هم آشكارا بـه معني (پدر) است. اكنون بـه آساني هر چه بيشتر درون خواهيم يافت واژه ( ژوپيتر = ژئو + پيتر) بـه معني ( پدر گيتي ) است. اين همان نام سياره مشتري هست كه چون بزرگ ترين سياره رايانيده خورشيدي (منظومـه شمسي) هست اين گونـه نام گذاري شده هست كه اروپائي ها ريشـه ايراني آن را ترجمـه لغوي كرده اند. { نقش ايرانيان درون تاريخ و تمدن جهان نوشته دكتر رفيع و به نقل از پروفسور  هنريك نيبرگ رويه 44}

 واژه ديگر واژه( استش) پارسي ميانـه بـه معناي حالت هست كه درون انگليسي بـه (استيت) دگر ديس شده هست {كتاب فرهنگ پارسي بـه پهلوي دكتر فره وشي رويه185}

كارواژه هاي (فعل هاي) ( است، ايستادن، ايستاندن) درون زبانـهاي پارسي و انگليسي و ديگر زبانـهاي آريايي بسيار همانند هم هستند و ريشـه هاي فراواني دارند كه درون آينده بيشتر بـه آنـها خواهيم پرداخت

اكنون دانشجوي زبان انگليسي و نيز دانشجويان رشته هاي مـهندسي و رياضي و فيزيك مي دانند كه ريشـه واژه (استيت اسپيس) بـه معناي (فضاي حالت) از كجاست

اكنون بـه واكاوي واژه اي مي پردازيم كه بسيار پركاربرد و پر دامنـه است. واژه (كن) درون زبان اوستايي و پارسي باستان بـه معني همين (كندن) امروزي هست كه امروزه درون كارواژه هاي (آكندن) (پرآكندن) (فركندن) بكار مي رود. اين واژه بعد از دگرديسي بـه كارواژه (كردن) بـه معني ساختن درآمده هست كه بسيار كاربرد دارد. دليل آن اين بوده هست كه نخستين خانـه ها را بشر درون هزاران سال پيش با كندن درون زمين و كندن غارهاي دستي آغاز كرده است. ديرينگي اين واژه بـه ديرينگي دوره كندن غارهاي دستي درون ايران مي باشد كه خواننده گرامي بـه آساني مي تواند بـه ديرينگي آن پي ببرد. اين واژه بـه گونـه هاي (كنت) (كن) (كند) (كد) (قند = معرب شده كنت و كند) درون شـهر هاي سمر كنت (سمرقند) كندهار (قندهار)، (كناب) درون اردبيل، بروسكن درون خراسان و (كن) درون استان تهران (كدبانو)، (كديور) (كندلوس) و.... بكار مي رود. ازآشكار ترين سند هاي تاريخي درون اين باره مي توان از نام كهن (كندوان) درون 50 كيلومتري شـهر تبريز نام برد. اكنون بعد از اشاره كوچك بـه كار برد اين واژه بـه واژه (كنت) باز ميگرديم. اين واژه درون زبان انگليسي بـه گونـه (كانتري) بـه معني كشور و روستا كه اولي بزرگ ترين مجموعه ساختماني درون يك ميهن و دومي كوچك ترين مجموعه ساختماني درون كشور هست درآمده است. درون زبان پارسي كدخداي جهان و كدخداي روستا را نيز دقيقا بـه همين معني داريم. { كرمان شناسي گزارش فريدون جنيدي بـه كوشش محمد علي گلاب زاده و كتاب شگفتي هاي ايران باستان نوشته اميد عطايي فرد رويه 19}

پسوند (آل) يك پسوند پارسي هست كه مي توان درون واژه هاي ( گودال)، (يخچال)، (گويال) و... ديد. بـه نظر دانشمندان و پژوهندگان واژه هاي ( كانال ) كه بـه زبان فرانسه و برخي ديگر از زبان هاي اروپايي مانند انگليسي و سوئدي و غيره راه يافته، درون اصل واژه ايراني هست كه از ريشـه ((كن)) (كندن) و پسوند ((ال)) ساخته شده  و آن آبراهي هست پهناور كه توسط بشر كنده مي شود که تا دو دريا يا دو نـهر را بـه هم بپيوندد. هزار پانصد سال پيش نيز واژه (( كندك،كنده،)) كه از همين ريشـه آمده، توسط سلمان فارسي بـه زبان عربي راه يافته و ((خندق)) شده است. { واژه هاي ايراني درون زبان سوئدي رويه 99 }. نگارنده بـه اين گزارش مي افزايد كه با رويكرد بـه اينكه نخستين كانال ها توسط هخامنشيان درون جهان كنده شده است، برهان تاريخي ايراني بودن اين واژه بيشتر آشكار و نمايان مي گردد.

همان گونـه كه گفته شد كارواژه (كندن) بعد از دگر ديسي بـه كارواژه (كردن) بـه معني ساختن درآمده هست كه بسيار پر دامنـه و پركاربرد است. لطفا بـه اين سروده فردوسي نگاه ويژه بفرماييد.

 چو ديوار شـهر اندر آورد گرد                                                              ورا نام كردند دارابگرد

(دارابگرد = داراب + گرد) كه همان تخت جمشيد امروزين هست به معني ساخته شده بـه وسيله (داراب) است. (گرد با فتحه گاف)  و با كسره (گاف) درون شـهر هاي (ستگرد) و (ويروگرد) بـه كار رفته هست كه امروزه بعد از معرب شدن بـه دستجرد و بروجرد دگر ديس شده است. واژه (گرد) درون زبان خويشاوند روسي بـه گونـه (گراد) بـه معني شـهر درون آمده هست و با تركيب با نام هاي تازه شـهر هايي با نام هايي بـه نام لنينگراد، استالين گراد ساخته شده اند، شـهر بلگراد پايتخت يوگسلاوي نيز بـه زبان صربي بـه صورت (بئوگراد) هست كه بخش اول آن همان (بغ) پارسي بـه معني ايزد هست كه دربغداد نيز ديده مي شود. { مقاله كرمان شناسي استاد فريدون جنيدي رويه 4 و5 شگفتي هاي ايران باستان اميد عطايي فرد رويه 22}

اكنون نگارنده براي آشنايي هرچه بيشتر خوانندگان گرامي با دگرگوني آوايي درون زبان هاي گوناگون گروه آريايي يك مثال مي آورد که تا خوانندگان گرامي با بـه ياد داشتن آن هرچه آسان تر بخش هاي ديگر اين گزارش ها را كه بر پايه دانش زبان شناسي است، دريابند. بـه ويژه درون واژه هاي (مكانيك) و (ماشين) و (شيمي) و (اتم) كه آشكارا ايراني و ريشـه هاي آن بسياربركشنده و جالب هستند. واژه هايي كه بسيار که تا كنون از آن بهره گرفته ايم ولي چون زبان خود را خوب نمي شناسيم هرگز نمي انديشيديم كه همين واژه هاي بسيار ساده پايه و بنيان زبان دانشي امروز جهان هستند. خوشبختانـه دانش زبان شناسي جهاني ثابت كرده هست كه بنيان دانش هاي رياضي و فيزيك و شيمي و پزشكي ايران است. همچنين پاسخ درخور و شايسته اي باشد بـه كساني كه با خنده و تمسخر حتي درون جايگاه استاد دانشگاه مي گويند ما بـه جاي واژه هاي (مكانيك،ماشين،شيمي) و واژه هاي بـه ظاهر عربي (هندسه، مـهندس، مماس، مجانب،بيضي،ذوذنقه، لوزي،ساق، متوازي و محور و.....) چه بگوييم!!!؟؟؟. اگر ايشان اندكي بيشتر زبان خويش را مي شناختند و تا اندازه بسيار كم بـه آموزش دانش زبان شناسي مي پرداختند اين گونـه خود باخته و بيگانـه پرست نمي شدند.بي گمان اگردر دنباله گيري گزارش هاي نگارنده پويا و كوشا باشيد درون پايان از ايشان خواهيد پرسيد اكنون اگر زبان پارسي و ريشـه زبان پارسي نبود اروپاييان و اعراب بـه جاي اين واژه ها چه واژه هايي بـه كار مي بردند!!!؟؟؟ و با سربلندي درخواهيد يافت كه ما بايد جايگاه دوباره دانشي خود درون جهان را باز يابيم. جايگاهي كه نياكان ما براي ما بـه يادگار گذاشته اند كه شور بختانـه توسط افراد بيگانـه پرست و ميهن ستيزبه دست فراموشي سپرده شده است. بگونـه اي كه دانش آموز و دانشجوي ايراني بايد هميشـه درون اين انديشـه باشد كه دانش هاي رياضي و فيزيك و شيمي براي كشور هاي اروپايي مي باشد و ما بايد همواره پيرو آنـها باشيم و بيشترين آرزوي ما اين بايد باشد كه بهترين شاگرد هاي آنان درون دانشگاه هاي آنان باشيم دريغ از اينكه زماني ما استادان آنـها بوده ايم و اگر بـه خود باوري برسيم مي توانيم دوباره جايگاه پيشين خود را بـه دست آوريم كه نيازمند زمان، كوشش، تلاش و پويايي و خودباوري برپايه دانش است. دانش زبان شناسي بـه ما ياري مي رساند که تا بيشتر با واژه هاي دانشي خو بگيريم و براي مان ثابت شود همانگونـه كه نياكان ما توانايي برتري دانشي درون جهان را داشته اند ما نيز ميتوانيم.

 اكنون بـه بازگويي مثال مي پردازيم. واژه عبري (ميكائيل) بـه گونـه هاي (مايكل)، (ميشل) و (ميخائيل) درون زبان هاي آريايي دگر ديس مي شود يعني واك هاي (ك)،(ش) و(خ) درون جا هاي گوناگون بـه يكديگر دگرديس مي شوند. از خوانندگان گرامي درخواست مي شود بـه خوبي اين مثال را بـه ياد بسپارند.

واژه (كن) بعد از سده ها بـه واژه هاي (شن) و(شان) درميآيد كه امروزه درون نام شـهرهاي كوشان، لوشان،شانديز، شاندرمن بـه خوبي آشكار است. همچنين واژه هاي گلشن، آشيانـه، كاشانـه، ريشـه درون همين واژه ها دارند. اكنون بـه خوبي درون مي يابيم كه چگونـه با دانش زبان شناسي مي توان بـه ريشـه ايراني بسياري از شـهرها ازروسيه که تا يوگسلاوي و آلمان پي برد. اكنون ديگر بـه آساني مي دانيم ريشـه واژه (كانتري) انگليسي كه بـه معني روستا و كشور هست از كجاست و هرگز آن را فراموش نخواهيم كرد. درون دنباله گزارش ها خواننده گان گرامي بـه آساني هر چه بيشتر درون خواهند يافت چگونـه نام كشور هاي جهان از چين که تا آمريكاي جنوبي و نام رودها ريشـه درون ريشـه زبان پارسي دارند.

 نمونـه ديگري كه بـه آن مي پردازيم واژه (برج) است.ايرانيان براي آرامش درون برابر يورش دشمنان برج مي ساخته اند و هنگام خطر بـه درون برج پناه مي بردند كه هنوز واژه برج و بارو درون زبان ما روان است. ريشـه اين واژه (برگ) هم وزن آوايي (برج) هست كه معرب آن بـه ديس (برج) درآمده ست. اكنون خواننده گرامي بـه آساني درخواهد يافت ريشـه واژه (بورگ) درون زبان هاي اروپايي و نام شـهر هاي (هامبورگ) و (سن پترزبورگ) از كجاست. { بر گرفته از كتاب شگفتي هاي ايران باستان رويه 22 } درون باره ريشـه ايراني (پترز) درون آينده سخن خواهيم گفت.

اكنون بـه واكاوي واژه (هوس) بـه معني خانـه درون زبان انگليسي مي پردازيم .واژه درون اردهال (ارد + هال = جایگاه ارد) کردستان هنوز هست و به گونـه ی «هول» نیز درون هُولیر کردستان غربی بر زبان مـی آید.{  بايسته بـه يادآوري هست نام مشـهد اردهال درون كاشان نيز از همين ريشـه هست }

گونـه ای دیگر از هول، «هوش»(howsh) هست که درون هُوش تویسرکان و بروجرد و هوشجان شـهرکرد و هوشدان هرمزگان و نیز هوش بـه معنی سرا و حیـاط خانـه درون کردی و لری و نیز بـه صورت «اوشو»(owsho) بـه همـین معنی درون آمده است.

این هوش نیز همانست کـه در انگلیسی «هاوس» خوانده مـی شود ! و جالب این هست که بدانیم بـه همـین تلفظ انگلیسی آن نیز دو روستا بـه نام هوس درون مشـهد و فردوس خراسان داریم. { كرمان شناسي بـه گزارش فريدون جنيدي بـه كوشش محمد علي گلاب زاده رويه 9 }

در گويش هاي كردي و بختياري (هوش) بـه معني حياط و منزل است. { پيوند واژه هاي لري با ديگر زبان هاي آريايي نوشته ايرج محرر رويه 103 }

در زبا نـهاي كردي، لري و بختياري ريشـه هوش(به معني) خانـه است. ادي شير معتقد هست اين ريشـه ايراني مي باشد. { واژه هاي ايراني درون زبان انگليسي نوشته شادروان دكتر سيد محمد علي سجاديه رويه 44 } بايسته بـه يادآوري هست كه (ادي شير) اسقف كلداني هست كه كتابي درباره واژه هاي پارسي درون زبان عربي نوشته هست و جز زبان شناسان پرآوازه مي باشد.

 اكنون بـه اين واژه نگاه ويژه اي بفرماييد. واژه (سئن) اوستايي  درون زبان پارسي باستان (اسن با فتحه الف) و در زبان پارسي ميانـه بـه گونـه (آسين) ، (آسن) ، (آسين گر) بـه كار مي رفته هست كه امروزه درون زبان پارسي دري بـه سان (آهن) و (آهنگر) درآمده است. اين واژه بـه گونـه هاي (اسن) و (اهن) درون زبان هاي كردي و سيستاني و خراساني گويش مي شود. خواننده گرامي اكنون بـه آساني درخواهد يافت ريشـه واژه (آيرن) درون زبان انگليسي و (ايسن با كسره الف و سين) درون زبان آلماني از كجا هست و چه پيوندي ميان اين واژه درون زبان هاي انگليسي و آلماني و پارسي است.{ بر گفته از كتاب زندگي و مـهاجرت آريايي ها نوشته استاد فريدون جنيدي رويه 125 ، فرهنگ واژه هاي پارسي بـه زبان پهلوي نوشته دكتر بهرام فره وشي رويه 17 كتاب آموزش خط و زبان پهلوي اشكاني و ساساني استاد فريدون جنيدي رويه 14 و نيز كتاب دانش كيهان و زمين درون ايران ويچ نوشته دكتر مانوئل بربريان رويه 354 }

در دنباله گريزي زده و به واكاوي اين ريشـه درون زبان هاي هندي باستان كه نزديكي بسياري با زبان اوستايي دارد و همچنين زبان سامي نژادان مي پردازيم . درون اين راستا از نوشته هاي شادروان دكتر جهانشاه درخشاني كه يك مرجع بسيار خوب براي تاريخ و زبان شناسي مي باشد بهره مي گيريم. بايسته بـه ياد آوري هست كتاب ايشان درون دانشگاه زبان شناسي اتريش بررسي و ( ايستانده =هايسته = تائيد ) شده است.

(( نام آهن درون زبان هاي كهن ديگر نيز از نام قوم پارس برخاسته است، مانند (پارسه وه) درون زبان هندي، (پرزيلو) درون زبان اكدي (برزل) درون زبان عبري ( پرزئلا) و (پورزئلا) درون زبان آرامي. درون زبان عربي نيز بـه قيچي آهن بري (فرزل)گفته شده است)). نياز بـه ياد آوري هست كه درون نوشته هاي (عهد عتيق) از قوم (فرزيان) نام شده هست كه دانشمندان زبان شناس آن را بر گرفته از نام قوم (پارس) مي دانند.{ آرياييان و كاشي ها و پارس ها و ديگر ايرانيان جلد سوم انتشارات دانش نامـه كاشان رويه 302 و 505 }

واژه هاي (پرزيلو) و (پرزئلا) و (برزل) با گذر زمان درون زبان عربي بـه واژه (فلز) دگر ديس شده اند.

اكنون كساني كه حتي درون جايگاه استادي دانشگاه مي گويند ما بـه جاي واژه (فلز) چه بگوييم!!؟؟ ما با سر بلندي از ايشان مي پرسيم سامي نژادان اگرپارسيان آهن را بـه آنـها نمي شناساندند آنان نام  فلز را از كجا مي ساختند!!!؟؟؟ ايشان نمي دانند كه فلز از نام قوم پارس هست كه درون گذر زمان درون زبان سامي نژادان بـه اين سان درآمده هست وبار مفهومي بـه خود گرفته هست يعني اين نام نخست تنـها براي آهن بوده هست كه اعراب از آن براي مس و جيوه و.... بهره مي گيرند. ايشان نمي دانند نام آهن درون زبان پارسي ميانـه نيز داراي بار مفهومي بوده است. ما درون زبان پاسي ميانـه بـه جاي فلزميتوانستيم آهن بگوييم. افزون بر آن يك نام ويژه نيز داشته ايم كه (آيوكشست) بوده است. درون پارسي دري امروزي نيز واژه زيباي (توپال) را مي توانيم بكار ببريم. { واژه هاي فرهنگستان پارسي رويه 189 چاپ سال 1390 و كتاب فرهنگ واژه هاي پارسي به  پهلوي دكتر بهرام فره وشي رويه 386 }

 در دنباله اين گزارش ها كه بـه واكاوي واژه ها درون زبان هاي ديگر اروپايي مي باشد از كتاب ( دانش كيهان و زمين درون ايران ويچ نوشته دكتر مانوئل بربريان ) بهره بايسته را مي گيريم. ايشان جز بزرگترين زمين شناسان كنوني جهان مي باشند كه دلبستگي ايشان بـه سرزمين ايران ايشان را بـه چاپ اين كتاب بسيار ارزشمند بسيار گرايشمند كرده هست كه درون زير بـه بررسي گوشـه هايي از آن مي پردازيم.

واژه ( ارزنتا ) درون زبان اوستايي بـه معني ( نقره ) بوده است. اين واژه درون زبان هخامنشيان بـه گونـه ( ارزاتا ) و در زبان پهلوي دوره ساساني بـه گونـه ( ارزيز) درون آمده است. از يكسو واژه ( ارزنتا) اوستايي  درون زبان لاتين بـه سان ( ارژنتين) و در زبان فرانسوي بـه گونـه ( ارژنت  با كسره واك ت ) درون زبان ايتاليايي ( ارژنتو ) درون زبان روماني ( ارژينت ) دگر ديس شده است. { همان كتاب رويه  354 و نيز كتاب فرهنگ واژه هاي همانند ارمني- اوستايي- پهلوي- و پارسي هراچيان آجاريان ترجمـه آرين رويه 94 } اكنون بـه آساني هرچه بيشتر درخواهيم يافت ريشـه نام كشور ( آرژانتين ) بـه معني سرزمين نقره درون آن سوي كره زمين درون آمريكاي جنوبي از كجاست و چه پيوندي با زبان اوستايي و پارسي باستان و پارسي ميانـه و پارسي دري دارد.

 كاسي ها يك قوم و تيره ايراني بوده اند كه نام درياي كاسپين (درياي مازندران) از آنـها گرفته شده است. دانشمندان بسياري مانند پروفسور اسپايزر و پروفسور مينورسكي بختياري هاي امروزي را فرزندان اين قوم كهن ايراني مي دانند. دكتر مانوئل بربريان درون كتاب ياد شده نام توپال (فلز) قلع را درون زبان يوناني از اين قوم ميدانند كه درستي اين نظريه توسط دانشمندان ايستانده و هايسته (تائيد) شده است. اين واژه درون زبان يوناني بـه گونـه ( كاسي تورس) درآمده هست كه چرايي آن اين هست كه قوم كاسي ها اين توپال(فلز) را بـه يونان اند. { همان كتاب رويه 354 }

 واژه لاژورد درون زبان پارسي درون زبان انكليسي بـه گونـه ( لازوليد و لازوليت) درون آمده است. { همان كتاب رويه 354 }

واژه ( مينرال) درون زبان انگليسي بـه معني ( كاني = معدني ) مي باشد. اين واژه درون زبان فرانسوي بـه گونـه (مينر با صداي كسره واك ر) دگرديس شده هست كه ريشـه همـه آنـها واژه ( مينا ) بـه معني بلور درون زبان پارسي مي باشد. { همان كتاب رويه 355 }

 در زبان انگليسي بهر نخست واژه هاي ( مينراليز = بـه سنگ معدن تبديل كردن) ، ( مينرال ايل با صداي ضمـه واك الف = روغن معدني و نفت ) ( مينرال واتر = آب معدني ) ( مينرال لوژي = معدن شناسي) همگي از واژه ( مينا ) پارسي گرفته شده است. اگر ما بخواهيم با زبان پارسي اينگونـه واژه و كارواژه بسازيم اگر زبان هاي انگليسي و فرانسوي و يوناني و .... با هم هم آرمان شوند بـه گرد پايمان نيز نخواهند رسيد.

 اكنون بـه واژه اي مي پردازيم كه بارها آن را شنيده ايم. واژه اوستايي ( مئيديه ) بـه معني ميان و ميانـه است. نام قوم تاريخي (ماد) نيز برگرفته از اين ريشـه است. ايرانيان چون خود را درون ميان جهان باستان مي دانستند اين نام را براي خود برگزيده بودند. خوشبختانـه سند هاي فراواني درون پيوند با نام اين قوم از فلسطين و مصر که تا ميان رودان بـه دست آمده هست كه بـه واكاوي ريشـه اين نام صحه گذاشته اند { برگرفته از كتاب آرياييان كاشي ها پارسها و ديگر ايرانيان نوشته دكتر جهانشاه درخشاني رويه 322 که تا 323 } .

نام باستاني ((ميديو ماه)) بنابر تحقيق دانشمند آلماني ((يوستي)) بـه معني (ميان ماه) يا نيمـه ماه

(ماه شب چهاردهم) هست اين واژه باستاني ايراني درون زبان هاي اروپايي مخصوصا درون انگليسي كاربرد فراوان دارد. واژه (ميد) بـه معني مياني درون زبان انگليسي و واژه (ميد،ميت) درون زبان سوئدي از همين ريشـه است. اين واژه درون زبان سوئدي نيز بكار ميرود واژه (مديال) بـه معني نزديك بـه مركز(ميد نات) بـه معني نيمـه شب و..... راه يافته هست . { واژه هاي ايراني درون زبان سوئدي دكتر محمد حسين آذران رويه 122 }. نياز بـه ياد آوري هست كه اندازه (مديوم) درون پوشاك بـه معني همين ميانـه است.

در نوشته هاي باستاني ايران بارها بـه واژه (نيمروز) برخورده ايم كه نمونـه آشكار و هويداي آن سروده هاي شاهنامـه فردوسي است. اين واژه درون زبان پارسي ميانـه بـه گونـه (نمروچ با كسره واك ن) نوشته شده است. اين واژه درون زبان عربي بـه اين گونـه معرب شد. ( نم = نيم = نصف) ( روچ = روز= النـهار) = (نصف النـهار)، اين واژه بعد از جنگ ها صليبي بـه زبان هاي اروپايي راه يافت و به گونـه ( ميد دي = ميانـه و نيم روز) ترجمـه شد.

واژه هاي (اكسه و اشـه) درون زبان سنسكريت و اوستايي درون زبان يوناني بـه (اكسون) و سپس درون زبان لاتين بـه (اكسيس) كه بـه معني (محور) هست دگر ديس شده است. اكنون بـه آساني مي توانيم ريشـه واژه (اكسل) عقب و جلو درون خودرو را دريابيم كه بـه معني محور جلو و عقب خودرو مي باشد. و همچنين اكنون مي دانيم كه واژه (اكسيس) درون نرم افزار هاي رايانـه اي بـه چه معني است. اين واژه درون زبان پارسي دري بعد از افتادن واك (ك) بـه (آسه) دگر ديس شده است. { آرياييان مردم كاشي و پارس و ديگر ايرانيان جلد 3 رويه 188}

در گزارش پيشين درباره واژه (كن) بـه معني كندن سخن گفته شد. درون دنباله اين گزارش بايد بگويم كه واژه (زن) از همين ريشـه اوستايي است. زيرا اين زنان بودند كه با كندن غارهاي دستي درون كوه ها و در زمين نژاد سفيد (آريايي) را درون هنگامـه يخبندان نجات دادند كه امروزه فرزندان آنـها بيش از 1 ميليارد نفر درون جهان پرآكنده هستند. اين واژه درون زبان اوستايي بـه گونـه ( جني با فتحه جيم ) درون زبان سنسكريت ( جن با فتحه جيم ) درون زبان يوناني بـه گونـه ( ژن با كسره ن ) درون زبان لاتين ( ژينوس = نام استوره ) درون زبان پارسي ميانـه ( ژن با فتحه ژ ) درون زبان كردي و تالشي ( ژن با كسره ژ ) درون زبان بلغاري بـه گونـه ( ژن با كسره ژ ) بـه معني زن و ( ژنسكي ) بـه معني زنانـه و در زبان روسي ( ژنا ) بـه معني زن و ( ژناتي ) بـه معني زن دار، ( ژينـه و ژينكو ) درون زبان فرانسوي بـه معني بانو ( ژينكو كراسي ) بـه معني زن سالاري، درون زبان سمناني بـه گونـه ( جنيكا ) و.... بكار مي رود كه همگي ريشـه درون همان ( كن ) اوستايي دارد { پيوند واژه هاي لري با ديگر زبان هاي آريايي ايرج محرر رويه 84 و فرهنگ واژه هاي پارسي بـه پهلوي دكتر فره وشي رويه 284 و كتاب فرهنگ 20 هزار نوشته دكتر سيد ضيا الدين هاجري رويه 192 }

همان گونـه كه مي نگريد نزديكي گويش اروپايي اين واژه بـه گويش كردي و تالشي آن بسيار است. واژه ( ژن ) درون زبان هاي اروپايي معني مفهومي نيز بـه خود گرفته است، چون زن توانايي زايند گي دارد آرام آرام اين واژه درون زبان هاي اروپايي بـه اين مفهوم بكار رفت كه امروزه درون واژه هايي مانند ( هيدرو ژن = آب زا )، ( اكسيژن = هوا زا ) و دانش ( ژنتيك ) بـه كار مي رود. درون آينده درون بخش همانندي دستوري درون باره پسوند ( ايك ) سخن خواهيم گفت.

اكنون بـه واكاوي واژه ديگري مي پردازيم. واژه ( ميرك ) درون زبان پارسي ميانـه بـه معني شوهر ذكر شده است. اين واژه درون زبان لكي بـه گونـه ( ميرده )  و در گويش لري بـه گونـه ( ميره ) و در زبان فرانسوي بـه گونـه ( مري با فتحه ميم ) درون زبان اسپانيولي بـه گونـه ( ماريدو ) درون زبان ايتاليايي ( ماريتو ) و نيز درون زبان انگليسي بـه گونـه ( مري با تشديد ر ) بـه معني ازدواج كردن از همين ريشـه است. { واژه هاي ايراني درون زبان انگليسي دكتر سجاديه رويه 85 پيوند واژه هاي لري با ديگر زبان هاي آريايي ايرج محرر رويه 84 فرهنگ واژه هاي پارسي بـه پهلوي دكتر فره وشي رويه 337 }

 واژه ( دوگد ) اوستايي بـه معني درون زبان پارسي باستان بـه گونـه ( دختا ) درون پارسي ميانـه ( دوخت ، دخت ) درون زبان سنسكريت ( دوهيتا ) و دريگ وداي هندوستان ( دوهيتر) درون زبان انگليسي ( داتر ) درون زبان آلماني ( تختر با ضمـه ت نخست ) درون زبان سوئدي ( دوتر با تشديد روي ت ) و در زبان روسي ( دوچكا ) بـه معني كوچك آمده است. اين واژه درون زبان هاي كردي كرمانشاهي و سمناني و سنگسري بـه گونـه ( دت با ضمـه ت ) درون شرق گيلان ( دتر با فتحه دال و ت ) و... بكار مي رود. { فرهنگ پارسي بـه پهلوي دكتر فره وشي رويه 244 پيوند واژه هاي لري با ديگر زبان هاي آريايي رويه 85 واژه هاي ايراني درون زبان سوئدي دكتر آذران رويه 69 }. بايسته بـه ياد آوري هست كه واژه روسي ( دوشكا ) كه نامي انـه و نام يك نوع سلاح روسي مي باشد از همين ريشـه ( دوچكا ) است.

واژه ( بعد با ضمـه پ ) درون پارسي ميانـه و پارسي دري بـه معني پسر مي باشد كه درسروده هاي فردوسي نيز آمده است. بـه اين مصرع از سروده هاي فردوسي نگاه بفرماييد. ( بعد شـهريار جهان اردشير ...).

اين واژه درون زبان انگليسي بـه گونـه ( بي = با ضمـه ب و ساكن ي ) درون آمده است. اين واژه درون زبان سوئدي بـه گونـه ( پوس ، پيس ) بـه كار مي رود. { واژه هاي ايراني درون زبان سوئدي دكتر آذران رويه 159 و فرهنگ پارسي بـه پهلوي دكتر فره وشي رويه 112 } . با رويكرد بـه نزديكي زبان آلماني با زبان سوئدي و دانماركي و نروژي نگارنده اين احتمال بسيار را مي دهد كه ريشـه اين واژه درون آن زبان ها نيز از همين واژه باشد ولي چون مرجع آن را نيافته بـه همين احتمال بسنده مي كند.

واژه ( باوه ) يك واژه اصيل پارسي هست كه بـه معني كودك بوده و هست. براي نمونـه واژه ( نو باوه ) بـه معني كودك نو رسيده و نو نـهال درون فارسي كاربرد بسيار دارد و در گويش هاي گوناگون ايراني بـه ويژه درون استان مركزي بـه گونـه ( ببه ) گويش مي شود. همين واژه درون زبان انگليسي و سوئدي بـه ( بيبي با كسره ب نخست ) بكار مي رود. { واژه هاي ايراني درون زبان سوئدي دكتر آذران رويه 45 }

دگر ديسي واك (واو) بـه (ب) درون زبان هاي ايراني بسيار راومند و رايج هست مانند ( وزرگ = بزرگ ) ( وس = بس ) ( والا = بالا ) و ... براي همين هست كه واژه ( باوه ) مي تواند بـه گونـه ( بابه ) يا همان (ببه) درون استان مركزي درآيد.

واژه اوستايي ( براتر با كسر ب و فتحه ت ) درون زبان پارسي ميانـه بـه گونـه ( برات و براتر ) بوده اگر چه درون پارسي رسمي امروز برادر گفته مي شود اما درون بيشتر گويش هاي ايراني ( برار ) گفته ميشود. درون زبان سوئدي با توجه بـه تمايل اين زبان از صداي (آ) بـه (او) بـه گونـه ( برودر) و ( برور) فرا گو مي شود كه درون حالت مضاف و مضاف اليه هر دو مانند گيلكي هست ( مي برار = مين برور ) بـه معني برادر من. درون زبان بختياري نيز بـه گونـه ( برور ) بكار مي رود. اين واژه درون زبان سنسكريت بـه گونـه ( بهراتر ) و در زبان لاتين ( فراتر با كسره ت ) و در انگليسي ( برادر با كسره ب و دال ) و در آلماني بـه گونـه ( برودر) درون زبان اسپانيولي كه درون آمريكاي جنوبي مانند كشور آرژانتين بسيار كار برد دارد ( فراتر ) و در زبان ايتاليايي ( فراتلو ) گويش مي شود. { واژه هاي ايراني درون زبان سوئدي دكتر آذران رويه 54 پيوند واژه هاي لري با ديگر زبان هاي آريايي ايرج محرر رويه 90 واژه هاي ايراني درون زبان انگليسي دكتر سجاديه رويه 125 فرهنگ پارسي بـه پهلوي دكتر فره وشي رويه 70 }

بايسته بـه ياد آوري هست كه واژه هاي ( پدر و مادر) درون زبانـهاي اوستايي، سنسكريت، كردي، لري، گيلكي، خراساني، انگليسي، آلماني، لاتيني، سوئدي، نروژي، فرانسوي، ايتاليايي، اسپانيايي، ارمني و.... بسيار همانند هم و از ريشـه اوستايي و سنسكريتي هستند.

اكنون بـه واژه ديگري مي پردازيم. نام ( كوي سر با فتح كاف و سين ) درون هزاره دوم پيش از ميلاد درون نوشته ها و كتيبه هاي مصري يافت شده هست كه آشكارا ايراني هست و با كيسار درون كتيبه هاي ميان روداني برابري دارد. اين واژه درون زبان گوتيك (زبان كهن آلمان) بـه گونـه (  كاي زر ) ودر زبان لاتين بـه گونـه ( سزار) دگر ديس شده است. { آرياييان مردم كاشي پارس ها و ديگر ايرانيان دكتر درخشاني رويه 415 و 418 } . بايسته بـه ياد آوري هست كه اين واژه درون زبان عبري و آرامي بـه ( قيصر ) درون آمده هست و بـه جايگاه قيصر ( قصر ) گفته شده هست كه امروزه درون زبان عربي بسيار كاربرد دارد.

 در زبان اوستايي واژه ( كوي با فتحه كاف ) درون معني شاه بـه كار ميرفته و در پارسي باستان و پارسي ميانـه واژه ( كي ) و در گويش كهن تبري ( كيا ) همين مفهوم را داشته است. درون زبان پارسي واژه هاي ( كي، كيا، كيان ) درون معني پادشاه كار برد بسيار داشته هست كه درون كتيبه بيستون نيز نمونـه آن بكار رفته است. خاورشناسان اروپايي و پژوهندگان ايراني اتفاق نظر دارند كه واژه هاي ( كينگ ) انگليسي و ( كونگ ) آلماني و واژه هاي مشابه رايج درون كشور هاي اسكانديناوي و ايسلند و آلمان و برخي كشور هاي ديگر همـه ريشـه درون واژه دير پاي ( كوي و كي ) دارند { واژه هاي ايراني درون زبان سوئدي دكتر آذران رويه 108 واژه هاي ايراني درون زبان انگليسي دكتر سجاديه رويه 37 } نياز بـه ياد آوري هست كه نام هاي ( كي خسرو ) ( كي + آنوش = كيانوش ) ( كي + آرش = كيارش ) و... همگي ريشـه درون اين واژه دارند.

یـاد آوری

نگارنده به منظور یـاد آوری و همچنین برایـانی کـه تا کنون بـه این گزارش ها با رویکرد ویژه و دانشی نگریسته اند آرمان خویش را بازگو مـی کند. همانگونـه کـه در آغاز نوشتار گفته شد زبان های جهان بـه گروه های گوناگونی بخش مـی شوند کـه بزرگترین و گسترده ترین گروه زبانی، زبان گروه آریـایی مـی باشد کـه زبان دانشی جهان امروز مانند ( انگلیسی، فرانسوی، یونانی، لاتین، آلمانی ) همگی درون گروه زبان های آریـایی جای دارند.

همچنین گفته شد کـه زبان گات های اوستا و ریگ ودای هندوستان کهن ترین سروده های آریـاییـان مـی باشد بگونـه ای کـه حتی یک واژه

 غیر آریـایی درون اوستا یـافت نشده است. زبان پارسی امروز ریشـه درون زبان اوستایی و پارسی هخا و زبان مادی و پارسی پهلوی و سغدی و... دارد کـه همگی این زبانـها درون گروه زبان های آریـایی هستند. بـه این معنی کـه نیـای زبان پارسی (گات های اوستا) نیـای زبانـهای آریـایی جهان هست. بـه زودی کتابی بر پایـه دانش های گوناگون مانند زمـین شناسی، ستاره شناسی باستانی، آب و هوای باستان شناسی، زبان شناسی و از همـه مـهم تر دانش ژنتیک منتشر خواهد شد کـه ثابت مـی کند همـه این آریـایی ها از ایران بـه دیگر نقاط جهان کوچ کرده اند. دکتر فریدون جنیدی دركتاب زندگی و مـهاجرت آریـاییـان درون پا برگي رويه 67 باز گفتي از فرنشين (رئيس) انجمن زبان شناسي انگلستان را آورده اند كه بسيار شايسته و سزاوار ژرف نگري و تيز بيني هست كه نگارنده نيز بـه همان گونـه براي خوانندگان گرامي بازگو مي كند. (( پروفسور هارولد والتر رئيس انجمن فقه الغه {زبان شناسي} انگلستان درون رساله زبان پارسي خود درون كتاب ميراث ايران صفحه 287 ترجمـه دكتر معين مي گويد كه دانشجوي انگليسي هم كه بخواهد زبان مادري خود را نيك تحصيل كند، بايستي از كتيبه هاي پارسي باستان اطلاعاتي بـه دست آورد )) . کوشش ما درون نوشتن این گزارش ها این هست که بـه بررسی و واکاوی این (جستار = موضوع) بپردازیم. خواننده گرامـی با پی گیری و ژرف اندیشی خود بـه آسانی خواهد دید کـه چگونـه ریشـه زبان های آریـایی درون ایران و حتی زبان های بومـی ایران است. به منظور نمونـه درون خواهد یـافت چگونـه ریشـه برخی واژه های کهن فرانسوی درون زبان های مازندرانی و گیلانی و هرزندی هستی گرفته هست و اصلا بر پایـه پیشرفته ترین پژوهش ها ثابت شده هست نژاد (گل) فرانسوی همان گیلانی های شمال ایران هستند و نیز ریشـه برخی واژه های آلمانی و ایتالیلیی و انگلیسی را درون زبان های کردی و لری و بختیـاری و راجی و سیستانی و...به آسانی باز خواهد یـافت. خواننده گرامـی خود خواهد دید کـه نژاد مردم کشور های اسکاندیناوی همان سکاهای ایرانی تبار هستند و نیز درون خواهد یـافت چرا فردوسی بزرگ بـه رستم ( رستم سگزی ) مـی گفته هست و نام فامـیلی های سگوند، اسکینی، ساکی، سگزآبادی ( تان = نام کهن سیستان ) و... همگی ریشـه درون نام تیره آریـایی سکاهای ایرانی دارد به منظور نمونـه واژه ( Athan) اوستایی درون زبان تانی (Asan) بـه معنی سپس درون زبان انگلیسی بگونـه (then) خوانده مـی شود سپس ها کـه وارد گویش اوستایی بشومـیم نگارنده نکیژش (توضیح) خواهد داد کـه چرا همواره مـیگویند واک (th) را درون زبان انگلیسی مانند واک (ث) خوانده شود.

در گزارش های پیشین اگر بـه یـاد داشته باشین گفتیم کـه فعل های ( است، ایستادن، ایستاندن) درون زبان های آریـایی بسیـار همانند هم هستند و واژه های فراوانی با آنـها ساخته شده هست اگر ما زبان پارسی خویش را نیک مـیشناختیم بـه آسانی هرچه بیشتر زبان های اروپایی بـه ویژه زبان انگلیسی را مـی آموختیم. به منظور نمونـه درون زبان پارسی افزون بر خود فعل (است) صدای (e) نیز بـه معنی (است) مـی باشد مانند اینکه از شما بپرسند درون این بسته چیـه؟ شما درون پاسخ خواهید گفت مثلا درون این بسته یک (Sibe) (سیب) یعنی صدای (e) درون اینجا بـه معنی (است) بکار مـی برید کـه خود ریشـه درون زبان اوستایی و پارسی هخا دارد کـه در جای خود بـه آن نیز مـیپردازیم. اکنون با دانستن این جستار بـه واکاوی فعل (است) درون زبان های آریـایی دیگر مـیپردازیم.

این فعل درون زبان های فرانسوی و لاتین بگونـه (Est) درون زبان رومانیـایی (Este) درون زبان آلمانی (Ist) درون زبان انگلیسی و هلندی (Is) درون زبان اسپانیـایی و کاتالانیـایی (Es) درون زبان پرتقالی و ایتالیـایی مانند مثالی کـه در زبان پارسی آوردیم بگونـه (e) و در زبان نروژی، ایسلندی و دانمارکی نیز همچنین بگونـه (er) گویش مـیشود. جالب هست که بدانیم هنوز لران گرامـی زمانی کـه مـیخواهند مثلا بگویند اینجا آب هست مـی گویند ( ایجا او هیسا) اکنون خود واژه (هیسا) لری را با (Ist) آلمانی و (Is) انگلیسی و هلندی همسنجی (مقایسه) کنید!؟

اکنون به منظور اینکه خوانندگان گرامـی نیک دریـابند کـه چرا گروه زبان آریـایی بزرگترین و گسترده ترین زبان جهانی هست و همانگونـه کـه گفته شد همـه این زبانـها ریشـه درون ایران دارند یک نمونـه شمارگانی (مثال عددی) را نگارنده نکیژش (توضیح) مـی دهد. شماره سه درون زبان اوستایی بـه گونـه (Thiri) آورده شده هست حتی سروده ای درون زبان پارسی دری هست که بـه شماره سیصد بگونـه (تیریصد) آمده است. اکنون این واژه را درون دیگر زبانـهای آریـایی واکاوی مـیکنیم که تا خویشاوندان خویش درون اروپا را بهتر بشناسیم این واژه درون زبان کاتالانیـایی (Tres) درون زبان کرواسی (Tri) درون زبان سوئدی، دانمارکی، ایتالیـایی و نروژی (Tre) درون زبان انگلیسی و ایسلندی (Three) درون زبان فرانسوی (Trois) درون زبان لاتین، پرتقالی و اسپانیـایی (Tres) درون زبان ایرلندی (Tri) درون زبان رومانیـایی (Trei) ودر زبانـهای آلمانی و هلندی بعد از دگردیس واک (T) بـه واک (D) بـه گونـه (Drei  Drie) گویش مـی شود.

 نمونـه دیگر شماره (Do = 2) مـی باشد اکنو بـه واکاوی این شماره درون دیگر زبانـهای گروه آریـایی یعنی زبان عمو زاده های خویش مـی پردازیم این واژه درون زبان های دیگر آریـایی بـه این گونـه ها گویش مـی شود. درون کاتالانیـایی (Dues) درون کرواسی (Dva) درون نروژی و دانمارکی ( To) درون هلندی (Twee) درون انگلیسی (Two) درون فرانسوی (Deux) درون آلمانی (Zwei) درون ایسلندی (Tveir) درون ایتالیـایی (Due) درون لاتین (Duo) درون لیتوانی ( Divi) درون رومانیـایی (Doua) درون اسپانیـایی (Dos) درون سوئدی ( Tve). بایسته بـه یـاد آوری هست که واک های (T،D،Z)  درون گویش های گوناگون آریـایی بـه یکدیگر تبدیل مـی شوند اگر خوانندگان گرامـی آهنگ شمارگان پارسی و ریشـه اوستایی آن را نیک بیـاموزند به منظور نمونـه مـی توانند درون کمتر از یک نیم روز شمارگان زبان ایتالیـایی را بیـاموزند.

خوانندگان گرامـی اگر بـه یـاد داشته باشند یک مثال درون گزارش های پیشین آوردیم و خواستار آن شدیم کـه این نمونـه را درون یـاد خویش نگاه دارید زیرا درون شناسایی آواهای زبانـهای آریـایی بسیـار بـه شما یـاری خواهد رساند. نگارنده به منظور اینکه درباره شماره (هشت) درون زبانـهای آریـایی گزارش بنویسید بار دیگر این مثال را مـی آورد. واژه عبری (مـیکائیل) درون زبانـهای گوناگون آریـایی بـه گونـه (مایکل، مـیشل، مـیخائیل) گویش مـی شود بـه این معنی کـه واک های ( ک، ش، خ) بـه یک دیگر دگر دیس مـی شوند حتی گاهی زمان ها به منظور آسانی تلفظ از برخی زبانـهای آریـایی افتاده است. با دانستن این جستار بـه واکاوی شماره (هشت) مـی پردازیم. این واژه درون زبان اوستایی (اشتن = ashtan) درون زبان آلمانی و هلندی (acht) درون زبان انگلیسی (eight) درون زبان فرانسوی (huit) درون ایتالیـایی (otto) درون دانمارکی (otte) درون ایسلندی (atta) درون نروژی (atte) همانگونـه کـه گفته شد مـی بینیم واک (ک) درون زبانـهای ایتالیـایی، نروژی، دانمارکی و ایسلندی افتاده است. درون اسپانیـایی (ocho) درون ایرلندی (ocht) درلاتین (octo) جالب هست که بدانید واژه (اکتاو) درون موسیقی و واژه (اکتان) درون شیمـی نیز از همـین ریشـه است. هنوز درون برخی از گویش های بومـی ایران بـه شماره هشت (Oshto = اشت) مـی گویند اکنون خود بجای واک (ش) واک (ک) بگذارید سپس با زبان لاتین هم سنجی کنید و یـا بجای واک (ش) واک (خ) بگذارید و سپس با زبان آلمانی هم سنجی کنید و یـا واک (ش) را حذف کنید سپس با زبان ایتالیـایی و دانمارکی هم سنجی کنید!!!؟؟؟

اکنون بـه واکاوی واژه (9 = نـه) دردیگر زبانـهای گروه آریـایی مـی پردازیم. این واژه درون زبان انگلیسی (nine) درون اسپانیـایی (nueve) درون ایتالیـایی و پرتقالی (nove) درون ایرلندی (naoi) درون ایسلندی (niu) درون آلبانیـایی (nente) درون آلمانی (neun) درون نروژی و دانمارکی (ni) درون رومانیـایی (noua) درون سوئدی (nio) درون فرانسوی (neuf) درون لاتین (novem) و در هلندی بـه گونـه (negen) گویش مـی شود. این واژه درون زبان پهلوی بـه گونـه (noh و nov) گویش مـی شده است.

اکنون بـه وا کاوی شماره (Dah =10) مـی پردازیم ودر این باره نیز از کتاب چهار جلدی فرهنگ واژه های اوستایی احسان بهرامـی بـه یـاری استاد فریدون جنیدی و کتاب نامـه پهلوانی دکتر جنیدی کـه در باره آموزش زبان پهلوی (پارسی اشکانی و ساسانی) هست و نیز فرهنگ واژه های زبانـهای گوناگون آریـایی یـاری مـیجوییم. این واژه درون زبان اوستایی (Das = دس) درون کرواسی (Deset) درون ایرلندی (Deich) درون فرانسوی (Dix) درون ایتالیـایی (Dicci= دیچی) درون لاتین (Decem) درون لیتوانی (Desmit) درون اسپانیـایی (Diez) درون پرتقالی (Dez) درون آلمانی (Zehn) درون انگلیسی و ایسلندی (Ten) درون هلندی (Tien) درون نروژی و دانمارکی (Ti) درون سوئدی (Tio) درون رومانیـایی(Zece) گویش مـیشود. اکنون کـه دریـافتیم درون زبان اوستایی (دس =10) هست به آسانی درون خواهیم یـافت چرا (دسی متر = یک دهم متر ) هست و یـا ریشـه واژه (دسی مال = ده دهی = اعشاری) از کجاست و هرگز آن را فراموش نخواهیم کرد. بایسته بـه یـاد آوری هست واک های (D،T،Z) درون زبان های گوناگون آریـایی گویش مـیشوند ولی ریشـه واژه همان هست مانند شماره (2=DO) کـه به گونـه های (Two،Do،Zwei) درون زبان های انگلیسی و پارسی و آلمانی گویش مـی شود. اگر بـه گویش شماره (2) درون زبان های گیلانی و لکی خوب دقت کنید خواهید دید که تا چه اندازه همانند گویش انگلیسی آن است.

اکنون بـه واکاوی درون باره واژه ناو ( Naw) بـه معنی کشتی مـی پردازیم. این واژه درون زبان پارسی باستان (هخا) بـه گونـه (naviya) ثبت شده است. درون زبان پهلوی نیزبگونـه (nav) ثبت شده هست برای نمونـه واژه ( navtak ) بـه معنی جایی کـه قابل کشتیرانی هست بعنوان صفت به منظور رود دجله آمده است. از این واژه مشتق های فراوانی درون زبان های آریـایی بـه ویژه انگلیسی  ساخته شده است. به منظور نمونـه واژه های

Navigate (کشتی رانی) وNavigable (قابل کشتی رانی) Navigator (ملوان) Navy blue (آبی سیر) و Naval (وابسته بـه نیروی دریـانی) ازهمـین ریشـه ساخته شده اند. این واژه درون زبان فرانسوی (Navire) درون زبان ایتالیـایی ( Nave) درون زبان لاتین (Navis) درون زبان اسپانیـایی و کاتالانیـایی ( Enviar) درون زبان پرتقالی (Navio) درون زبان رومانیـایی (Nava) گویش مـی شود. اگر بـه یـاد داشته باشید درون گزارش های پیشین گفته شد کـه بختیـاری های گرامـی بر پایـه پژوهش های دانشمندان بزرگ مانند پرفسور اسپایزر و پروفسور مـینورسکی و... از تیره (کاسی) های آریـایی هستند کـه هنوز درون زبان بختیـاری بـه چوب تو خالی (ناو) گفته مـی شود.جالب هست که بدانیم درون زبان سوئدی نیز بـه بخش مـیان تهی و ناوی شکل چرخهای خودرو و کشتی نیز (ناو) مـی گویند و واژه (navigtion = ناوبری) (navtik = فنون دریـا نوردی) (navigable = قابل ناوبری) درون زبان سوئدی بسیـار کاربرد دارد.

اکنون بـه ریشـه واژه (نام) درون دیگر زبان های آریـایی مـی پردازیم با این امـید کـه پی بـه ارزش پاسداری از زبان پارسی یعنی پیشرفته ترین و زیباترین زبان گروه آریـایی هم از دید دستوری و هم از دید آوایی ببریم.نگارنده منظور خویش را درباره ادعای پیشرفته بودن زبان پارسی را بعد از واکاوی آواهای زبان اوستایی نکیژش (توضیح) خواهد داد. واژه (نام) درون اسپانیـایی (nomber) درون استونیـایی (nimi) درون آلمانی و انگلیسی (name) درون ایتالیـایی و پرتقالی (nome) درون نروژی و دانمارکی (navn) درون فرانسوی و کاتالانیـایی (nom) درون رومانیـایی (nume) درون سوئدی (numn) درون لاتین (nomen)  و در زبان هلندی بگونـه (naam) گویش مـی شود.

فعل ( پرتن = بردن ) درون زبانـهای آریـایی بسیـار کاربرد دارد مانند واژه های ( دی پرت) ( ترانس پرت = ترا بری درون زبان پارسی دری) ( پاس پرت) ( ری پرت) (پرتال) و... درون زبان پارسی از این فعل واژه ( بردار = حامل = برنده) ساخته شده است. اکنون با هم ببینیم واژه (بار بر) درون زبان عمو زادگان آریـایی ما چگونـه گویش مـی شود!!؟؟ این واژه درون زبان های انگلیسی ، آلمانی، هلندی، دانمارکی، ایرلندی، کاتالانیـایی، کرواسی، ایسلندی، لاتین، نروژی، رومانیـایی و سوئدی بـه گونـه (Porter) و در زبان فرانسوی ( Portier) درون زبان ایتالیـایی (Portiere) درون زبان لیتوانی ( Porteris) درون زبان اسپانیـایی (Portero) و در زبان پرتقالی ( Porteiro) گویش مـی شود. اگر بخواهیم با مصدر (پرتن) اسم فاعل بسازیم (پرتار = portar) خواهد شد کـه در زبان پارسی بـه (bordar بردار) تبدیل شده است.

بایسته بـه یـاد آوری هست که ریشـه فعل های (Port

,Portage) درون زبان انگلیسی (ta bort = بردن) درون زبان سوئدی نیز از همـین ریشـه هست که خود ریشـه درون واژه اوستایی و پارسی باستان (bar = بر = بردن و حمل ) دارد

فعل ( xrap ) (x = صدای خ درون پارسی = خرپ) درون زبان اوستایی بـه معنی (خزیدن) مـی باشد اکنون بـه واکاوی این واژه درون دیگر زبان های گروه آریـایی یعنی عمو زاده های خویش درون اروپا مـی پردازیم.  این واژه درون زبان انگلیسی، ایرلندی و اسلونیـایی بگونـه (creep) (c = صدای ک درون پارسی) به منظور تبدیل (واک خ بـه واک کاف مثال مـیکائیل و تبدیل آن بـه مـیخائیل را بـه یـاد بیـاورید). این واژه درون نروژی بگونـه (krype) درون زبان سوئدی بگونـه (krypa) گویش مـی شود. درون زبان دانمارکی نیز بعد از تبدیل واک (پ) بـه واک (ب) مانند دگرگونی واژه (پاپک) درون زبان پهلوی (پارسی مـیانـه) بـه (بابک) درون پارسی دری بـه گونـه (krybe) درون آمده هست و گویش مـی شود. همچنین این واژه درون زبان هلندی بـه گونـه (kruipen) گویش مـیشود.

در زبان اوستایی واژه (ferasha = تازه ) درون واژه ( فرشکرد = تازه دوباره جهان ) بارها آشکارا آمده است. اکنون بـه واکاوی این واژه بـه معنی (تر و تازه و گاهی هنگام ها بـه معنی سرسبزی و طراوت درون معنی مجازی) درون دیگر زبانـهای آریـایی مـی پردازیم. این واژه درون زبان های ایتالیـایی، اسپانیـایی و پرتقالی (fresco) درون زبانـهای انگلیسی، ایرلندی، ایسلندی، لاتین (fresh) درون آلمانی (frisch) درون دانمارکی (frisk) درون رومانیـایی (froaspat) درون سوئدی (farsk) درون فرانسوی (frais) درون کاتالانیـایی (fresc) درون نروژی (fersk) و در هلندی نیز بعد از دگردیسی (تبدیل) واک (f) بـه واک (v) بـه گونـه (vers) و در استونیـایی هم چنین با رویکرد بـه همـین قانون (varske) گویش مـی شود.

در زبان پارسی واژه (دار) بـه معنی درخت است. و نیز مـی دانیم کـه صدای (o) درون پایـان واژه ها درون زبان پارسی بـه معنی کوچک هست که هنوز درون استان فارس و برخی شـهر های استان خوزستان مانند بهبهان  کار برد فراوان دارد مانند (کاکو). واژه (دارو = دار کوچک) بـه معنی بوته و درختچه بوده هست که چون درون پزشکی از این گیـاهان به منظور درمان بهره مـی بردند آهسته آهسته این واژه به منظور درمان درون دانش پزشکی بـه این معنی بـه کار شد کـه امروزه نیز بـه کار مـی رود. این واژه درون زبان پهلوی (پارسی مـیانـه) بـه گونـه (Darug = دارگ = واک ر با صدای کوتاه o) گویش مـی شده است.این واژه درون زبانـهای کرواسی و کاتالانیـایی ( Droga) درون زبان انگلیسی و هلندی ( Drug) درون زبان فرانسوی (Drogue) درون زبان ایرلندی (Drugai) درون زبان ایتالیـایی و پرتقالی (Droga) و در زبان اسپانیـایی (Drog) گویش مـی شود. بایسته بـه یـاد آوری هست که واژه انگلیسی، دانمارکی، ایسلندی و مالتی (Tree)  و نیز واژه نروژی (tre) بـه معنی درخت از همـین ریشـه (دار= Dar) بعد از تبدیل (DبهT) است.

در اوستا آمده هست که نخستین پزشک جهان (ثرتیـه = تریتا ) نام داشت اکنون ببینیم واژه درمان شدن درون زبان های آریـایی کـه برداشتی از نام این (استوره = اسطوره) هست چگونـه بکار مـی رود. این واژه درلاتین و انگلیسی (Treat ment) درون فرانسوی (Traite ment) درون ایتالیـایی ( Tratta ment) درون رومانیـایی و پرتقالی (Trata mento) و در اسپانیـایی بـه گونـه ( Tratmiento) گویش مـیشود. درباره واژه های (Medic

,Medico ,Physician) نگارنده بـه یـاری خداوند درون آینده نزدیک ریشـه اوستایی این واژه ها را نیز به منظور خوانندگان گرامـی خواهد شکافت که تا خوانندگان گرامـی بـه نیکی دریـابند کـه چگونـه دانش زبان شناسی ثابت مـی کند ریشـه همـه دانش ها مانند پزشکی و ستاره شناسی و ریـاضی و... حتی پیش از مصریـان و مـیان رودانیـان درون ایران است. بـه زودی این جستار درون بزرگترین دانشگاه های جهان توسط پیشرفته ترین پژوهش ها ثابت خواهد شد و جهانیـان درخواهند یـافت چگونـه وام دار نیکان خردمند ما بوده اند و این دروغ بزرگ ایران پیش از آریـایی و پس از آریـایی به منظور همـیشـه از یـادها زدوده خواهد شد. اقوام آریـاییـانی نیستند بـه جز همـین مردمان امروزی ایران کـه هزران سال هست که درون این فلات زدگی مـی کنند.

در زبان اوستایی بـه جانوران و چارپایـان کوچک (anumay) گفته مـی شده هست این واژه درون زبان های اروپایی بـه گونـه فراگیر بـه همـه جانوران بکار مـی رود بدین سان کـه در زبان های انگلیسی، نروژی و دانمارکی (animal) گویش مـی شود. خوانندگان گرامـی به منظور آگاهی بیشتر مـی توانند از فرهنگ 4 جلدی واژه های اوستایی احسان بهرامـی بـه یـاری فریدون جنیدی انتشارات بلخ و یـا از کتاب واژه نامـه موضوعی زبان های باستانی ایران زیر نظر استاد حسن رضائی باغ بیدی انتشارات فرهنگستان زبان و ادب پارسی بهر بگیرند.

اکنون بـه بررسی نام برخی جانوران درون زبان های آریـایی مـی پردازیم نام جانور (موش = Moosh) درون زبان پارسی، درون زبان های انگلیسی، پرتقالی، رومانیـایی ( Mouse) درون زبان ایسلندی، سوئدی، دانمارکی و نروژی ( Mus) درون زبان هلندی (Muis) درون زبان آلمانی (Maus) درون زبان ایتالیـایی (Mouse) و در زبان لاتین ( Muris) گویش مـی شود. جالب هست که بدانیم اگر مـی گویند واک (th) را درون زبان انگلیسی حتما مانند واک (ث( خواند علت آن هم ریشـه بودن زبان انگلیسی با زبان اوستایی و پارسی باستان است.

واژه اوستایی (Kahrepu) بـه معنی خرچنگ مـی باشد اکنون با ریشـه این واژه درون زبان عموزاده های خویش درون سرزمـین های آریـایی دیگر آشنا مـی شویم این واژه درون زبان های انگلیسی، ایسلندی، لاتین، رومانیـایی (Crab) درون فرانسوی (Crabe) درون سوئدی (Krabba) درون زبان های آلمانی، دانمارکی و نروژی (Krabbe) درون لیتوانی (Krabis) و در زبان هلندی (Krab) گویش مـی شود.

نام جانور (گرگ) درون زبان اوستایی (vehrka) درون پارسی هخا (varka،vrka) درون سکایی باستان (varka) درون زبان پهلوی (vurk،gurg) درون خوارزمـی (wryk) درون سغدی (wyrk) گویش مـی شده است. جالب هست که بدانیم این واژه درون کردی سورانی (verk) و در مازندرانی (verg) گویش مـیشود. جالب هست بدانیم کـه این واژه درون زبان سوئدی (varg)گویش مـی شود کـه بسیـار همانند زبان مازندرانی و کردی آن است. اکنون بـه ریشـه یـابی نام این جانور درون دیگر زبان های آریـایی مـی پردازیم این واژه درون زبان های چک و اسلواکی (VLK) درون انگلیسی، آلمانی، هلندی و استونیـایی (wolf) درون کرواتی (vuk) درلتونیـایی (vilks) درون لهستانی (wilk) درون لیتوانیـایی (vilkas) گویش مـی شود. با نگاه ویژه بـه اینکه درون استوره های اروپایی بـه کوه آتشفشان (گرگ) مـی گفتند اکنون بـه واکاوی نام آتشفشان درون زبانـهای اروپایی مـی پردازیم. جالب هست که بدانیم این استوره درون ایران بگونـه (اژدها) بارها آمده هست نخست یک بیت از سروده های فردوسی درون شرح گرشاسب درون (روم = اروپا بـه معنی کل) را بـه عنوان شاهکار آگاهی فردوسی بـه این موضوع مـی آوریم. (استوره گرگ درون اروپا = استوره اژدها درون ایران و هند = کوه آتشفشان)

یکی (گرگ) بیند بکردار پیل          تن (اژدها) دارد و زور پیل

 کوه آتشفشان درون آلمانی و اسلونیـایی (vulkan) درون انگلیسی، نروژی، ایتالیـایی، ایسلندی، دانمارکی و سوئدی (vulcano) درون اسپا نیـایی (volkan) درون هلندی و استونیـایی (vulkaan) درون لاتین (vulcanus) درون کرواتی (vulkan) درون رومانیـایی و فرانسوی (volcan) درون لتونیـایی (vulkans) درون لیتوانیـایی (vulkanas) و در پرتقالی (vulcao) گویش مـی شود کـه همگی اینـها ریشـه درون استوره گرگ بـه بعنوان کوه آتشفشان هست که همـه این واژه ها ریشـه درون واژه اوستایی(vehrka = گرگ) دارند.

اکنون بـه واکاوی نام جانور (سگ آبی) مـی پردازیم این واژه درون زبان اوستایی بـه گونـه (bawray و bawra) و در زبان پهلوی (پارسی مـیانـه) بگونـه های (babrag، boprak، bawrak و bavrag i Abig)( خوانندگان گرامـی به منظور آگاهی بیشتر مـی توانند از کتاب واژه نامـه موضوعی زبان های باستانی ایران، زیر نظر استاد بزگوار، حسن رضایی باغ بیدی بهره بگیرند) (i = صدایره مـیان مضاف و مضاف الیـه درون پارسی مانند درخت سیب). این واژه درون زبان های انگلیسی و ایسلندی (beaver = سگ آبی و پوست سگ آبی) درون اسلواکی (bobor)  درون زبان چکی (bobr) درون اسلونیـایی (bober) درون ایرلندی (bebhar) درون دانمارکی (baever) درون سوئدی (baver) درون لتونیـایی (babrs) درون لیتوانیـایی (bebras) درون نروژی و هلندی (bever) و در آلمانی بگونـه (biber) گویش مـی شود.

اکنون بـه واکاوی نام (روباه) درون زبان عموزاده های آریـایی خویش درون دیگر کشور ها مـی پردازیم با این امـید کـه پیوند مـیان دوباره همـه آریـایی ها  باز سازی شود و عموزاده های آریـایی ما نیز دوباره سرزمـین ایران، سرزمـین نیـاکان خویش را دوباره بـه یـاد آورند. اگر بـه یـاد داشته باشید درون گزارش های آغازین گفته بودیم کـه واک (ل) درون زبان اوستایی و پارسی باستان هستیمند (موجود) نبوده هست بگونـه ای کـه حتی یک واژه با واک (ل) نـه درون زبان اوستایی و نـه درون زبان پارسی هخاان یـافت نشده هست و بجای آن از واک (ر) درون نوشتار هایشان بکار مـی بردند.مانند واژه سور و حور بـه معنی خورشید کـه در زبان های  گروه لاتین بـه گونـه (سول) درون آمده است. واژه های اوستایی (raopi)،(urupi) بـه معنی روباه هست که از ریشـه (rap) هست که ریشـه فعل (ربودن) پارسی دری نیز از همـین ریشـه است. واژه دیگر اوستایی واژه (as) بـه معنی تندی و شتاب هست نام جانور روباه درون پارسی دری از دو واژه (rob + as = robas = robah) ساخته شده هست و یعنی جانوری کـه به تندی شکار خود را مـیرباید. بـه راستی کـه زبان پارسی چه اندازه زیبا و پر معنی وبا ریشـه های بسیـار کهن چندین هزار ساله است!!!. اکنون بـه دنباله گزارش باز مـیگردیم و نام این جانور را درون زبان هم نژادان دیگر آریـایی خویش واکاوی مـی کنیم.این وازه درون زبان ایتالیـایی (volpe) و در زبان رومانیـایی (vulpe) کـه ریشـه درون واژه (urupi) اوستایی دارند و نیز این واژه درون زبان پرتقالی (rapos) درون استونیـایی (rebane) درون گالیکیـایی (raposo) درون لتونیـایی (lapsa) درون لیتوانیـایی (lape) گویش مـی شود. خوانندگان گرامـی به منظور اینکه ریشـه ایرانی این واژه ها را بهتر دربیـابند هر کجا کـه واک (ل) هست به جای آن واک (ر) بگذارند که تا ریشـه (ربودن) را بـه آسانی و آشکاری هر چه بیشتر درون نام جانور روباه ببینید.

اکنون بـه واکاوی ریشـه فعل آبیـاری درون زبان گروه آریـایی کـه بزرگترین و گسترده ترین گروه زبان جهان هست و زبان پارسی نیز درون این گروه جای دارد مـی پردازیم تا  و به یـاری دانش زبان شناسی دست برخی از تاریخ نگاران (که بهتر بگوییم دروغ نگاران) اروپایی و غربی را  کـه آریـایی ها را قومـی چران و بی تمدن معرفی د کـه در هزاره دوم پیش از زایش مسیح درون فلات ایران شدند را رو کنیم. و استانش (ثابت) کنیم آریـایی همان مردم بومـی ایران هستند کـه هزاران سال پیش از زایش مسیح درون ایران مـی زیستند کـه خوشبختانـه دانش ژنتیک هم درستی نوشته ها و تاریخ های سنتی ایران را بـه درستی هایسته (تائید) کرده هست و همانگونـه کـه در گزارش های پیشین گفته شد بـه زودی همـه این گفتار ها درون بزرگترین دانشگاه های جهان بـه استواری استانش (ثابت) خواهد شد بـه گونـه ای کـه دیگر دست هیچ دروغ پرداز و بدخواه ایران بـه ما نخواهد رسید. واژه آبیـاری درون زبان اوستایی (Arikhti) بارها آمده هست این واژه درون زبان های انگلیسی و فرانسوی (irrigation) درون ایتالیـایی (irrigazione) درون رومانیـایی (irigare) درپرتقالی (irrigacao) درون لاتین (irrigatio) درون هلندی (irrigatie) درون چکی (irigace) و در زبان اسلواکی نیز بـه گونـه (irigacia) گویش مـی شود. این بدان معنا هست که آریـایـان هزاران سال پیش کشاورزی آبی و هزاران سال پیش از آن بـه کشاورزی دیمـی آگاهی و چیرگی فراوان داشته اند و این گفته های تاریخ نگاران و دروغ پردازان اروپایی هرگز درست نیست و جهانیـان حتما بدانند و بپذیرند کـه در کشاورزی نیز مانند بسیـاری از دانش های دیگر وام دار نیـاکان خردمند پر دانش ما بوده اند. درود ما بر شکوه فرهنگ و تمدن سرزمـین مادریمان ایران همـیشـه جاوید.

در زبان اوستایی واژه (ravan) بـه معنی دره تنگ آمده هست اکنون بـه واکاوی این واژه درون زبان عموزاده های آریـایی خویش مپردازیم. این وازه درون زبان های انگلیسی، ایرلندی، نروژی و مالتی (ravine) درون زبان های فرانسوی و سوئدی (ravin) درون زبان های پرتقالی و گالیکیـایی کـه هم ارز زبان پرتقالی هست به گونـه (ravina) و در زبان هلندی نیز بگونـه (ravijn) گویش مـی شود.

واژه (vafra) درون زبان اوستایی بـه معنی برف و بخار آب سرد آمده هست این واژه درون زبان پارسی دری بـه زیباترین و خوش اهنگ ترین حالت خویش بگونـه (Barf =برف) گویش مـیشود این وازه درون زبان عموزاده های آریـایی ما بـه معنی (بخار، مـه، دمـه) بـه کار مـیرود. این واژه درون زبان انگلیسی (vapour) درون اسپانیـایی، کاتالانیـایی، گالیکیـایی و لاتین (vapor) درون فرانسوی (vapeur) درون ایتالیـایی (vapore) درون پرتغالی (vapor) گویش مـیشود جالب هست که بدانیم این واژه درون زبان های هلندی، نروژی و دانمارکی بـه گونـه (damp) درون سوئدی (dimma) و در زبان آلمانی نیز بـه گونـه (dampf) گویش مـیشود کـه به راستی هم ریشـه با واژه (dam = دم) پارسی دری است.به امـید همبستگی دوباره همـه آریـایی ها درون همـه جهان.  

واژه اوستایی (puiti) بـه معنی پوسیدن و گندیدن هست که ریشـه فعل (پوسیدن) درون زبان پارسی دری از همـین ریشـه است. اکنون بـه واکاوی ریشـه این فعل درون زبان دیگر کشورهای آریـایی مـی پردازیم این واژه درون زبان های انگلیسی، ایرلندی و ایسلندی بـه گونـه (putrefy) درون زبان فرانسوی (putrefier) درون زبان ایتالیـایی (putrefarsi) درون زبان پرتغالی (putrefazer) درون زبان رومانیـایی (potrezeasca) و نیز درون زبان لیتوانیـایی (put) گویش مـی شود.

 در زبان اوستایی واژه (ughra) بـه کار بـه معنی (درنده و وحشی) بـه کار مـی رود این واژه درون دیگر زبان های گروه آریـایی بـه معنی (غول و آدم وحشی ) بـه دین سان بکار مـیرود. این واژه درون زبا نـهای انگلیسی، ایرلندی، فرانسوی، ایسلندی و سوئدی بـه گونـه (ogre) گویش مـی شود و با نگاه ویژه بـه قانون قلب مانند واژه (روژ درون زبان کردی بـه معنی روز = ژور درون زبان فرانسوی) این واژه با رویکرد (توجه) بـه این قانون، درون زبان های ایتالیـایی و پرتقالی بـه گونـه (orgo) گویش مـی شود. واژه دیگری کـه بدان مـی پردازیم واژه روستا بـه معنی جایگاهی به منظور (رستن و روئیدن) هست این واژه درون زبان انگلیسی، ایرلندی و ایسلندی (rostic) درون ایتالیـایی، پرتغالی، اسپانیـایی (rustico) درون نروژی (rustikk) درون سوئدی (rustik) درون دانمارکی (rustikke) درون فرانسوی (rustique) درون آلمانی (rustikal) درون هلندی (rustiek) گویش مـی شود.

درود ما بر سرزمـین همـیشـه جاوید ایران

در گزارش های آغازین گفته شد کـه در راه آشنایی بیشتر خوانندگان گرامـی با گروه زبان آریـایی از زبان های بومـی ایران نیز بهره خواهیم گرفت که تا ارزش زبا نـهای بومـی ایران کـه در گروه بزرگ زبان های آریـایی مـی باشند هرچه بیشتر از پیش به منظور ما آشکار و هویدا گردد. درون این گزارش بـه واژه های هم بهر(مشترک) زبان (لری) با زبان انگلیسی و دیگر زبان های آریـایی مـی پردازیم. به منظور این کار از کتاب (پیوند واژه های لری با دیگر واژه های آریـایی انتشارات بلخ نوشته پژوهشگر گرامـی ایرج محرر) و نیزاز روزنامـه صدای ملت استان لرستان تاریخ 14 مرداد 1385 نوشته علی رضا باژدان بهره مـی گیریم.

 واژه (kot kot) درون زبان لری بـه معنی تکه تکه و بریده بریده مـی باشد کـه در زبان انگلیسی بگونـه (cut  cut) گویش مـی شود . واژه (gez) درون زبان لری بـه معنی خیره نگاه و زل زدن مـی باشد این واژه درون انگلیسی و ایرلندی بـه گونـه (gaze) بکار مـی رود. واژه (گریو) درون زبان لری بـه معنی گریستن و غمگین بودن مـی باشد این واژه درون زبان انگلیسی (grieve) کـه به معنی اندوهگین است، گویش مـی شود جالب هست بدانیم این واژه درون زبان اسپانیـایی (agrivo) و در فرانسوی و هلندی (grif) بـه معنی شکایت بکار مـی رود. واژه (لیر) درون زبان لری بـه معنی پناهگاه هست که درون زبان انگلیسی (lair) گویش مـی شود. واژه (آولی آو) درون زبان لری بـه معنی (آمـیخته و درهم) بکار مـی رود این واژه درون زبان انگلیسی (olio) خوانده مـی شود. واژه (پرپیت) درون زبان لری بـه معنی بال بال زدن هست که درون زبان انگلیسی بـه گونـه (pit a pat) بکار مـی رود. واژه (سور) درون لری بـه معنی سفت و سخت مـی باشد. این واژه درون انگلیسی (severe) بکار مـی رود. واژه (شکو) درون زبان لری بـه معنی تکان است. این واژه درون زبان انگلیسی (shake) گویش مـی شود.واژه (کالم) درون لری بـه معنی ستون هست که درون انگلیسی (column) درون ایتالیـایی (colonna) درون پرتغالی (coluna)بکار مـی رود. واژه (گرداله) درون زبان لری بـه معنی گرده و کمر مـی باشد کـه در پارسی هنوز بکار مـی رود. این واژه درون انگلیسی و دیگر زبا نـهای آریـایی بـه معنی کمر و کمر بندر بـه دین سان بکار مـیرود درون انگلیسی و نروژی (girdle) درون سوئدی (gordel) درون هلندی (omgorden) و در آلمانی (gortel) گویش مـیشود.

در دنباله گزارش پیشین بـه بررسی واژه های بومـی ایران و همانندی آنـها با زبانـهای گروه آریـایی مـی پردازیم واژه (پرچ) درون زبان لری بـه معنی پاک و پاک مـی باشد این واژه درون زبان های انگلیسی، ایرلندی، دانمارکی و فرانسوی (purge) درون ایتالیـایی، پرتغالی، اسپانیـایی و کاتالانیـایی (purga) بـه معنی پاک و پالایش بکار مـی رود. واژه (pel) درون زبان لری و لکی بـه معنی گیسو و مو و در زبان کردی سقز (palka) بـه معنی گیسوی بافته شده مـی باشد. هم چنین این واژه درون زبان فیشوری (paluk) گویش مـی شود. این واژه درون زبان ایتالیـایی (pelo) درون لیتوانیـایی (plaukai) درون رومانیـایی (per) بعد از دگر دیسی (تبدیل) واک (ر) بـه واک (ل) کـه در زبان های آریـایی بسیـار روامند است، گویش مـی شود. واژه (paty) درون گویش های لکی،لری،شوشتری،تفرشی،آشتیـانی،شیرازی و کازرونی بـه معنی تهی و بکار مـیرود. این واژه درون زبان انگلیسی بگونـه (empty) بـه معنی تهی و خالی گویش مـی شود. واژه (روژ) (roj) درون زبان کردی بـه معنی روز مـی باشد. این واژه با رویکرد بـه قانون دگرگونی مانند واژه (ملخ) کـه در زبان ارمنی (مخل) گویش مـی شود، درون زبان فرانسوی بـه گونـه (jour) درآمده است. از این واژه واژه های (ژورنال = روزنامـه، ژورنالیست = روزنامـه نگار و آباژور = روشنایی افکن و...) درون زبان فرانسوی ساخته شده است. این واژه درون زبان ایتالیـایی بعد از دگردیسی واک (j) بـه واک (g) بـه گونـه (giorno)=(جورنو) گویش مـی شود.شاید نام خانوادگی (ویسی) را درون مـیان خوزستانی ها و بختیـاری ها شنیده باشین. این واژه برگرفته از واژه (vis) اوستایی بـه معنی روستا و دهکده است، ساخته شده است. نام روستاهایی مانند ویس آباد درون مراغه،ویستان درون زنجان،ویس رود درون فومن،ویسمان درون ساوه ویسمـه درون سنندج نیز ریشـه درون همـین واژه اوستایی دارند. این واژه درون زبان  بلاروسی (viska) درون لهستانی (wies) درون روسی کهن و زبان چکی و اسلواکیـایی (ves) بـه معنی روستا بکار مـی رود.همچنین درون زبان چکی واژه (vesnici) بـه معنی کد خدا گویش مـی شود.امـید هست که با این نمونـه ها گستردگی گروه زبان های آریـایی به منظور خوانندگاه هرچه بیشتر از پیش آشکارتر گردیده باشد.

واژه هایی کـه در زبا نـهای بومـی ایران بـه آسانی از آنـها مـی گذریم مـی توانند درون دانش زبان شناسی بـه ما یـاری بسیـار شایـانی برسانند. به منظور روشن تر شدن این جستار (موضوع) نگارنده با بهره گیری از کتاب های پژوهندگان سخت کوش ایرانی و واژه نامـه های (دیکشنری های) زبان های گوناگون، یک نمونـه خواندی و جالب را به منظور خوانندگان گرامـی مـی آورد. درون استان لرستان بازی بـه نام (kuri-girdela) بـه معنی (خمـیدگی گرد مانند) انجام مـی شود کـه واژه (kuri) درون زبان  لری بـه معنی خمـیدگی بکار مـی رود. این واژه درون زبان کردی مـهابادی بـه گونـه (kevr) گویش مـی شود.پیش از اینکه بـه واکاوی این وازه درون دیگر زبان های گروه آریـایی بپردازیم بایسته بـه یـاد آوری هست که واک (و) درون زبانـهای آریـایی مـی تواند بـه واک (ب) دگر دیس شود مانند واژه (وزرگ = بزرگ( .واژه های خمـیدگی و خم درون زبان های انگلیسی و هلندی (curve) درون فرانسوی (courbe) درون کاتالانیـایی (corba) درون ایتالیـایی، لاتین، پرتغالی، اسپانیـایی، گالیکیـایی (curva) درون آلمانی و دانمارکی (kurve) درون سوئدی (kurva) درون نروژی (kurven) درون رومانیـایی (curba) درون آلبانیـایی (kurbe) درون چک واسلواکیـایی (krivka) درون کرواتی (kriva) درون ایرلندی (caur) درون لیتوانیـایی (kreive) درون باسکی (kurba) درون اکراینی، بلغاری و صربستانی (kreva) درون لهستانی (krzyva) گویش مـی شود. واژه آغازین (eve) درون زبان اوستایی بـه معنی غروب است. این واژه درون زبان پهلوی (ایوارک) درون زبان لری و کرمانشاهی (ایواره) درون کردی مـهابادی (اواره) گویش مـی شود. واژه انگلیسی (evening) بـه معنی غروب خورشید نیز از همـین ریشـه است.

همانگونـه کـه مـی بینیم با خود باوری کـه در مـیان پژوهندگان ایرانی هستی یـافته دریچه ای نو بـه سوی باز شناخت زبان و فرهنگ ایرانی کـه سرچشمـه فرهنگی جهان بوده است، گشوده شده است. همانگونـه کـه در گذشته نیز گفته شد امروزه با این خود باوری، دسته بندی دروغین تاریخ ایران توسط اروپاییـان بـه پیش از آریـایی و پس از آریـایی مـی رود کـه به دست فراموشی سپرده شود زیرا مردم آریـایی همان مردم بومـی ایران هستند کـه هزاران سال هست در فلات ایران زندگی مـی کنند و از ایران بـه دیگر جای های جهان کوچ کرده اند و امروزه واژه های همبهر آنـها حتی که تا نزدیکی قطب شمال (سوئد) یـافت مـیشود.

اکنون بـه واکاوی یک واژه بومـی دیگر و همانندی آن با دیگر زبان های گروه آریـایی مـی پردازیم. واژه (beliz) درون زبان لکی بـه معنی زبانـه آتش مـی باشد واژه هم ارز آن درون زبان کردی سنندجی (belisa) مـی باشد. بـه گمان بسیـار درون زبان پارسی نیز که تا کنون واژه (جلیز و ویلیز و یـا جلیز و بیلیز) را شنیده اید کـه هم ریشـه با این واژه های بومـی است. درون زبان پهلوی نیز فعل (brazitan) بـه معنی درخشیدن بکار مـی رفته است. این واژه درون زبان انگلیسی ،نروژی و ایرلندی بگونـه (blaze) بـه معنی فروغ و درخشندگی و همچنین شعله آتش گویش مـی شود. این واژه درون دانمارکی(blis) درون هلندی (bles) درون آلمانی (blesse) درون سوئدی (blas) درون کرواتی (bljesak) و در لهستانی (blyszcec) بکار مـیرود. واژه بسیـار جالبی کـه به آن مـی پردازیم واژه (دوقلو) مـی باشد. نخست این واژه را درون زبان های بومـی ایران بررسی مـی کنیم که تا برای خوانندگان روشن گردد چرا ما ادعا مـی کنیم آریـایی ها از ایران بـه دیگر کشورها کوچ کرده اند و این داستان ساختگی و دروغین ایران پیش از آریـایی و پس از آریـایی دیگر هرگز پذیرفتنی نیست و دانش های گوناگون مانند استوره شناسی، آب و هوای باستانی شناسی، زبان شناسی و در پایـان دانش ژنتیک درستی تاریخ سنتی ایران را استانش (ثابت) مـی کند. واژه (دوقلو) درون زبان دری یزد و کرمان و بردسیر (jomoli) درون فین بندر عباس (jamul) درون چگینی و بوشـهری (gamuli) درون بویر احمدی (jemelu) و نیز درون زبانـهای قاینی،راوری و کاشمری بگونـه (jemal) گویش مـی شود. این واژه درون زبانـهای گوناگون عموزاده های آریـایی ما این گونـه بکار مـی رود. درون انگلیسی(geminate) درون ایتالیـایی (gemello) درون رومانیـایی (geaman) درون اسپانیـایی (gemelo) درون پرتغالی (gemeo) گویش مـی شود. نکته درخور نگرش اینکه واژه )دوربین شکاری دوقلو( درون زبان فرانسوی(jumelles) خوانده مـی شود. خود واژه (دوقلو( درون زبان فرانسوی (double) درون چکی و اسلواکیـایی (dvojche) درون لتونیـایی (dvinu) درون لیتوانیـایی (dvynys) ودر ایرلندی، ایسلندی و دانمارکی بعد از دگر دیسی واک (d) بـه واک (t) (twin) گویش مـی شود کـه آشکارا ریشـه درون واژه (do) درون زبان پارسی هخا و پهلوی و پارسی دری دارند.

با آرزوی همبستگی دوباره همـه آریـاییـان درون سرتاسر جهان

اکنون به منظور واکاوی چند واژه دیگر از کتاب (واژگان پارسی درون زبان های اروپایی نوشته سرکار بانو دکتر منیره احمد سلطانی چاپ 1372) و هم چنین واژه نامـه های (دیکشنری های) گوناگون بهره مـی گیریم. واژه )انگبین( درون زبان پارسی بـه معنی عسل هست که درون سروده های چکامـه سرایـان (شاعران) بزرگی مانند فردوسی بزرگوار و سعدی و.... بارها آمده است. این واژه درون زبان انگلیسی (honey) درون آلمانی (honig) درون سوئدی (honung) درون نروژی و دانمارکی (honning) درون ایسلندی (hunang) و نیز درون زبان هلندی بگونـه (honing) گویش مـی گردد. بایسته بـه یـاد آوری هست واک (ا) مـی تواند بـه واک (ه) دگردیس (تبدیل) گردد. مانند واژه های (است و هست) خواننده گان گرامـی مـی توانند به منظور اینکه آسان تر همانندی این واژه ها را دریـابند بجای (انگبین) درون ویرمان (حافظه) خویش (هنگبین) را بکار بگیرند. واژه (groh) بـه همـین معنی امروزین (گروه) درون زبان پهلوی کهن و پهلوی نوین (اشکانی و ساسانی) بارها بکار رفته و از آنجا بـه همـین سان درون زبان پارسی دری گردیده است. این واژه درون زبان انگلیسی، ایسلندی، دانمارکی و لاتین (group) درون ایرلندی (grupa) درون ایتالیـایی (gruppo) درون آلمانی (gruppe) درون هلندی (groep) درون فرانسوی (groupe) درون نروژی (gruppe) درون سوئدی (grupp) درون پرتغالی و اسپانیـایی (grupo) درون رومانیـایی کاتالانیـایی (grup) درون بلاروسی، بلغارستانی، اکراینی، صربستانی، کرواتی و لتونیـایی (grupa) درون لیتوانیـایی (grupe) گویش مـی شود.

واژه (پوک) درون زبان پارسی بـه معنی چیز مـیان تهی مـی باشد. این واژه کاربردهای فراوانی درون گروه زبان های آریـایی دارد کـه نگارنده با بهره گیری از کتاب واژه های ایرانی درون زبان سوئدی نوشته استاد محمد حسین آذران استاد دانشگاه سوئد و همچنین از دیگر واژه نامـه ها به منظور خواننده گان گرامـی 1 نمونـه آن را مـی آورد. این واژه بـه معنی طبل بـه چرایی (دلیل) مـیان تهی بودن آن، درون زبان سوئدی بگونـه (pukor) درون آلمانی (pauke) درون هلندی (pauken) درون نروژی (pauker) بکار مـی رود.

درود بر ایران همـیشـه جاوید از سمرکنت و خوارزم که تا کردستان بزرگ

به دیگران بفرستید

دیدگاه ها درون بارۀ این نوشتهمن بلوچم 16.05.2018 - 12:08
  البته شما با علاقه افراطی راه تعصب کور را درون پیش گرفته اید کـه خود تعصب تاریکی هست و عالم را از دست یـابی بـه ددانش و روشنایی دور مـی کند زبان پهلوی همانطور کـه از نامش گرفته شده هست از پارتی گرفته شده هست .ضمنا ما بلوچا پهلوی صحبت مـی کنیم با همان زبان باستان اگر باور ندارید بـه زاهدان بیـاید .ما بلوچ ها هیچ زمان واک و را بـه ب تبدیل نکردیم

ارمان 08.05.2017 - 15:17
 نام شاعر ایران توران رودکی ۱ فرخی سیستانی ۱۶ ۱ ابوسعید ابوالخیر ۱ فردوسی ۸۰۰ + ۱۵۰ + اسدی طوسی ۵۱ ۵ مسعود سعد سلمان ۲۳ ۲ منوچهری دامغانی ۵ ۳ فخرالدین گرگانی 15 10 ناصرخسرو ۱ ۱ سنایی ۱۱ ۱ مـهستی گنجوی انوری ۱۳ ۳ خاقانی ۲ ۱ نظامـی گنجوی ۳۷ ۲ امـیرخسرو دهلوی ۲ ۷ سعدی ۱ ۱ مولوی ۱ ۱ حافظ ۶ عبید زاکانی ۱ ۱ محتشم کاشانی ۱۲ ۹ صائب تبریزی ۱۰ ۷ اقبال لاهوری ۱۹ ۴ شمارش واژه‌های مـهم هویت زبانی و فرهنگی درون ادبیـات شاعران ایرانزمـین این فهرست قابل گسترش مـی‌باشد. برگرفته شده از نامـهاى ايران؛

کامبیز 09.03.2017 - 18:34
 با سلام و درود .پهناوری دانسته ها و دانش شما پیرامون واژگان آریـائی مایـه خشنودی و حیرت هست .از مقاله شما بهره بردیم و نظرات خوانندگان را هم دیدیم . بـه امـید خدا درون ویرایش های پسین این مقاله و گزارشـها. افزایش پیدا مـیکنند .اگر درون توان شما هست .سری بـه مناطق لک نشین روستائی و دور افتاده بزنید .حتما واژگان جالبی پیدا مـیکنید. مثلا روستاهای کلاردشت یـا غرب لرستان همچنین روستاهای اورامانات ذخیره جالبی از واژگان دارند

سعيد كريمي 29.11.2016 - 07:39
  با درود فراوان خدمت همـه دوستان 1)آقاي لك درباره واژه هوش بـه معني خانـه اگر درست متن خوانده بوديد مي ديديد كه منبع اش را آورده ام اگر شما شكايتي داريد بـه نويسنده كتاب نامـه بنويسيد و مراتب آزده خاطري خويش را بـه ايشان رسما اعلام كنيد 2)لحن بي ادبانـه شما درباره جا زدن واژه هاي لكي بجاي زبان لري اوج نا آگاهي شما را مي رساند. اگر نام مقاله را درست مي خوانديد مي ديديد كه منظور من از نوشتن اين مقاله نشان گستردگي اين ريشـه ها درون زبان هاي آريايي است. 3) با توجه بـه توضيح داده شده زبان لكي كجاي اين دريايي بي كران هست كه جا زدن واژه هاي آن بجاي زبان لكي سودي براي كشور داشته باشد!؟ بـه راستي جاي تاسف داره 4)آرمان من براي نوشتن اين مقاله بسيار بزرگ تر از اين افكار كوته بينانـه شما است. آرمان اين مقاله نشان شكوه، گستردگي و يكپارچگي همـه مردم درون گستره زباني آريايي (هند و اروپايي) است. بـه ويژه درون سه كشور پارسي زبان

لک 27.10.2016 - 09:31
  سلام متاسفانـه این اقا فقط نوشته لری درون حالیکه لغات لکی رو بـه نام لری جا زده !! گرداله درون لری معنای کمر نداره و اصلا همچین چیزی درون لوری موجود نیست تنـها درون لکی و کلهوری و کرمانجی و سورانی یـافت مـیشـه بـه معنای کلیـه است. واژه کوت کوت هم همچنین این یـه لغت لکیـه کـه در زبانـهای کلهوری و... هم موجوه بـه معنای تکه تکه ! کورت هم معنای کوتاه داره درون زبانـهای ذکر شده کـه در تمام زبانـهای هندواروپایی بـه صورت کورت /کورتو / و... تلفظ مـیشـه درون زبانـهای لکی /کلهوری /سورانی و... به منظور پوسیدن از واژه پیوترکا استفاده مـیشـه یـه ایراد دیگه کـه دوباره مـیشـه از نویسنده ای هست تنـها خواسته لری رو زبان نشان اما تنـها لرهای نزدیک بـه لکها از واژه پرچ استفاده مـیکنن و هیچگاه ما تنـهایی از پرچ استفاده نمـیکنیم . به منظور حیـاط هم لکها و کلهورها از واژه هوسار Hosar استفاده مـیکنیم من که تا حالا نشنیدم بعضی از این لغات توسط لرها استفاده بشـه

لک 27.10.2016 - 10:12
  این فعل درون زبان های فرانسوی و لاتین بگونـه (Est) درون زبان رومانیـایی (Este) درون زبان آلمانی (Ist) درون زبان انگلیسی و هلندی (Is) درون زبان اسپانیـایی و کاتالانیـایی (Es) درون زبان پرتقالی و ایتالیـایی مانند مثالی کـه در زبان پارسی آوردیم بگونـه (e) و در زبان نروژی، ایسلندی و دانمارکی نیز همچنین بگونـه (er) گویش مـیشود. جالب هست که بدانیم هنوز لران گرامـی زمانی کـه مـیخواهند مثلا بگویند اینجا آب هست مـی گویند ( ایجا او هیسا) اکنون خود واژه (هیسا) لری را با (Ist) آلمانی و (Is) انگلیسی و هلندی همسنجی (مقایسه) کنید!؟ ============================ بـه نظرم اگر بـه جای ایجا او هیسا معادل فارسیش رو مـیگذاشتین بهتر بود اینجا آب هستا یـا لکی این واژه رو قرار بدید کـه خیلی بـه زبانـهای دیگه هندواروپایی نزدیکه : here(ere) av has ( ایره آو هس ) درون لکی و کلهوری و کرمانجی وسورانی به منظور اینجا از ایره (here/ere) استفاده مـیشـه بعضی از کرمانجها به منظور گربه از واژه کتک /Kotek استفاده مـیکنن کـه خیلی شبیـه بـه cat هست لکها و کلهورها به منظور زمـین از واژه اردا استفاده مـیکنیم کـه در کرمانجی و سورانی بـه صورت Erd هست شباهت زیـادی بـه erd آلمانی و earth داره درون زبان لکی و سورانی به منظور عسل از هنگوین (Hengvin) استفاده مـیشـه و در زبان کرمانجی Hengin آقای کریمـی شما لر هستید؟

وحید 06.10.2016 - 03:23
  من بـه دنبال ریشـه واژه‌ی clone انگلیسی یـا clonos یونانی درون زبان سنسکریت یـا اوستایی هستم. چون این واژه همان واژه‌ای هست که ما هم‌اکنون درون ترکیب دوقلو - سه قلو بکار مـی‌بریم. یعنی ما two clone - three clone یـا دو‌همانند و سه‌همانند را بکار مـی‌بریم و به پیروی از اشتباه دهخدا درون بیگانـه دانستن این واژه از بررسی آن غافل شده ایم.

فرست فرمند 17.04.2016 - 08:55
  درود بر همدل و هم اندیش من درون سرزمـین آئیریـانا (آریـا افغانستان امروز) من یک لر بختیـاری هستم ، کـه به گمان من بختیـاری فرگشتی از واژه Panthialai یکی از هفت قوم همبند کوروش بزرگ مـی باشد. این واژه رای من درون پیش از یورش اعراب پهخیوری بوده کـه هردورد تاریخ نویس یونانی به منظور تبدیل خ از ث یـا th کمک گرفته هست . امـیدوارم بتوانیم با همکاری هم ایرانشـهر نوینی برپا نماییم . سپاس فرایزدی سایـه پوش شما باشد.

سلگی فرزند ایران 05.02.2016 - 17:56
  درود. درود بر شما دوست گرامـی، سپاسگزارم از نوشته ی با ارزش تون ای کاش حاکمان کنونی ایران به منظور زبان پارسی و فرهنگ اصیلمان ارزش قائل بودند.لهجه های محلی مانند لری، لکی، کردی و....که همگی بر گرفته از پارسی مـیانـه هستند درون حال فراموشیند بـه گونـه ای کـه مردم بـه فرزندان خود لهجه ی فارسی تهرانی را نشان مـیدهند. زیرا حاکمان عرب پرست رژیم جمـهوری اسلامـی متنفر از فرهنگ های اصیل ایرانی هستند و باعث این فاجعه ی فرهنگی شده.

وارک 05.02.2016 - 04:00
  هرگز توی هیچ وبلاگی نظری ننوشتم ولی این مطلب بحدی جالب بود لازم دونستم تشکری ویژه از زحماتتون م امام حسن صباح فرمود که تا مردم ایران زمـین از گذشته خود خبردار نکنید شکوه گذشته باز نمـی گردد

دوریس 28.09.2015 - 11:47
 تشکر ازشما واقعا لذت بردم از این سخنان شیوا درود بـه شما درود بهشما درود بـه شما من تمام این مطالب را بااجازه شما کپی مـی کنم ارزش والایی دارد با این سن کم این همـه توانا و برنا و دانا نسبت بـه کشور و مام خود درود ازطرف خودم و تما م ایرانی اریـایی پارسی گوی شکر قند پارسی

کرایی 10.08.2015 - 05:07
  با درود و سپاس فراوان بسیـار استفاده کرده و خوشحالم کـه در جوانی این کار سترگ را دنبال مـیکنی . درون زبان بختیـاری واژه های بسیـاری هست که همانند آنـها را درون شاهنامـه یـا زبان انگلیسی مـیبینیم و در زبان امروز فارسی استفاده نمشیود یـا کمتر استفاده مـی شود . دون با ضم درون و بر وزن دودل درون زبان بختیـاری همان دون down انگلیسی هست که درون فارسی همان دون بـه معنی پست و پایین هست . ویر درون بختیـاری بـه معنی یـاد و خاطر هست که درشاه نامـه آمده ( بپرسید نامش ز فرخ هجیر -- بگفتا کـه نامش ندارم بـه ویر ) . بلازه بهر ب و ز بـه معنی شراره و اشتعال آتش هست که بـه همـین شکل درون انگلیسی آمده هست راک درون بختیـاری بـه معنی صخره درون انگلیسی هم آمده آستون بـه معنی رگه های سنگی درون کوهستان نیز درون انگلیسی آمده و بسیـاری دیگر واژه هایی کـه هنوز درون بختیـاری استفاده مـیشود و در فارسی امروزی نمـی شود .

نگین 01.05.2015 - 08:36
  سپاس و درود بر شما ، عالی بود جناب مـهندس

چنگیز 21.04.2015 - 14:59
  با درود وخسته نباشی استاد بد نیست از زبان باستانی لکی کـه ریشـه ای از زمان پیدایش انسان دارد هم سخن بـه زبان مـیاوردید

ارتمن 27.01.2015 - 23:24
  درود بر شما و سپاس از تلاشـها و پژوهشـهای نیکتان ، تندرست و پیروز باشید.

زهرا جوان 30.12.2014 - 17:38
 سپاس بیکران،عالی بود

فرزاد از آلمان 23.11.2014 - 17:21
 با درود و سپاس از تلاش شما و آرزوی گسترش هر چه بیش تر و به بار نشستن کوشش شما، پیشنـهاد مـی کنم با نشر "جوانـه توس" درون تهران مقابل دانشگاه تهران تماس برقرار کنید و از دانش فرنشین آن و آنچه که تا امروز بـه چاپ رسانده اند، درون بهتر کار سترگ خود بهره برید.

سعید کریمـی 24.10.2014 - 15:49
  با درود فراوان 1)از مـهری کـه خوانندگان گرامـی بـه بنده دارند بسیـار سپاس گزارم 2)از بنده پرسش شده هست که چرا کار تازه ای رونمایی (ارائه) نمـی کنم. درون پاسخ ایشان حتما بگویم هم اکنون نزدیک بـه 4 سال هست که بـه پژوهش درباره زبان های آریـایی مـی پردازم و نـه تنـها هرگز خدمت بـه فرهنگ و ادب ایران را فراموش نکردم کـه سرگرم گرد آوری بزرگ ترین فرهنگ واژه های آریـایی جهان هستم کـه کمـینـه 3 سال دیگر نیز کار دارد. 3) همانگونـه کـه گفتم آرمان بنده و مـیلیون ها ایرانی ایران دوست دیگر همبستگی دوباره ایران بزرگ از خوارزم، سمر کنت،کنت هار،ارشک آباد، دوشنبه بلخ که تا کردستان بزرگ (کوبانی) هست که بی گمان این آرزو سرانجام بـه بار خواهد نشست.هرگز نباید فراموش کنیم کـه ما کمـینـه بر پایـه دانش ژنتیک 10500 سال هست که باشندگان این سرزمـین زر خیز هستیم. 4) ارزشمند ترین نیـاز امروز ما شناخت ما از فرهنگ و ادب یکدیگر هست 5) هر کدام از ما بخشی از فرهنگ شکوهمند آریـایی ایران بزرگ را داریم و باید از آن پاسداری کنیم. پاینده ایران بزرگ از سمرکنت و خوارزم که تا کردستان بزرگ

نگين 20.10.2014 - 03:52
  خيلي عالي بود

شـهاب 17.10.2014 - 17:02
 درود بر شما دوست گرامـی. مـیخواستم بگم کـه خیلی وقته پستی نگزاشتین و ما بی صبرانـه منتظر اطلاعات سودمند و ارزشمند شما هستیم.

فرامرز عباسی 01.10.2014 - 19:31
  درود و دو سد بدرود بر روان وتنت کـه با این گفتار وسخنان زیبایت دل و جان ما را شاد کردی امـیدوارم کارتو دنبال بگیری و با سخنان دیگرت انگیزه و شوری تازه بـه ما بدهی بسیـار سپاس گزارم ازت

پیروز 21.09.2014 - 18:02
 کانال از ریشـه "کندال" گودال کنده شده مـی باشد.

مـینا آرین 06.08.2014 - 21:30
  مثل اینکه خوانندگان این مطالب بیشتر مرد هستند ..........جالبه1 ممنون از مطالبتون بارشته من مرتبطه

پژمان 16.07.2014 - 07:28
 دوست گرامـی خواستم بگم کـه واژه ی "محور" کـه گفتید عربی نیست. واژه ایست پارسی پهلوی و اصل آن بـه گونـه ی "مـهور" یـا "مـیخور" مـیباشد مانند "سدا" کـه در عربی "صدا" شده است.یـا "اروس" و ... ما این واژه ها رو درون گفتار درست بکار مـیبریم ولی درون نوشتار اشتباه مـینویسیم.

محسن 06.06.2014 - 22:10
 آقا خيلي خوبي شما ... ده که تا عين شما ايران داشته باشـه براي كل ايران كافيه ... خسته نباشي ....

ايرونی 30.05.2014 - 14:42
 سلام مثلاً واژه ی کپ بـه معنی روی چيزی هست. از آن واژه های کفش، کپک، کفاش، کپه و کف را ساخته اند. درون مورد اقوام هند و اروپايی مطالعات ژنتيکی نشان مـی دهد اين اقوام درون آسيای ميانـه زندگی مـی د چون کروموزوم پدری جهش نيافته ی R1 صرفاً درون آسيای ميانـه يافته مـی شود. گويا يک کوچ از آسيای ميانـه بـه خاورميانـه داشتيم کـه از آن جا بـه اروپای غربی و حتی جنوب آفريقا رفته هست و مربوط بـه زمان های خيلی دور بوده. يک کوچ هم از آسيای ميانـه بـه اروپای شرقی داشتيم کـه بعداً مجدداً بـه سمت آسيا سرازير شده و دولت های هند و ايران را ساخته. فرهنگ ايرانی ساخته ی موج اخير هست. درون جواب آقای صادقی هم بگويم هيچ اثری از ترکان باستانی باقی نمانده و مشخص نيست حتی گوک تورک ها غزها غزنويان و سلجوقيان بـه چه زبانی حرف مـی زدند. قديمـی ترين اثر ترکی مربوط بـه اواخر دوره ی تيموری هست يعنی کتاب محاکمـه ی دو لغت از اميرعليشير نوايی. ارتباط ترکان باستانی با ترکان دوره ی اسلامـی با دوره ی فعلی بـه قدری مبهم هست کـه واژه ی ترکمان را به منظور آن بـه کار مـی اند نظير سرخ پوستان کـه ايشان را هندی خواندند. نظريات اخير دانشمندان غربی(مقالات آقای دکتر عزير آريانفر را بخوانيد) نشان مـی دهد کـه ريشـه ی ترکان درون امپراتوری خيونگو يا هانونو هست و با اقوام آريايی از يک ريشـه هستند. زبان ترکی هم برخلاف نظر زبان شناسان قبلی يک زبان مشابه هند و اروپايی هست. ريشـه ی هر دو زبان را اصطلاحاً بورئالی مـی نامند.

اردشــيــر خـــســــرو كوروشــــي 25.05.2014 - 14:06
  درود باسپاس فراوان بـه وبلاگ ما هم سربزنيد : http://samanipoorm.blogfa.com از هند که تا اروپا = سرزمين فارســـهـــا

محمود 28.04.2014 - 14:33
 اقای کریمـی درود و سپاس بیکران بابت تحقیق و نوشته پربارتان. خواهش مـی کنم فریب افرادی مانند صادقی نامـی کـه از شما مثلا خواسته جایگاه زبان ترکی یـا هرچی مانند آن را بگویید، نخورید. این جور پرسش ها فقط یک نیرنگ هست و شما هرجور جوابی کـه بدهید آنـها مـی گردند و یک جمله کلمـه یـا حرفی پیدا مـی کنند و با هیـاهو زیـاد برچسب توهین بـه آن مـی زنند و سپس همـین را بهانـه که تا شما و دوستانتان را بـه شیوه های گوناگون آزار و اذیت کنند روحی و جسمـی و هم چنین تارنمای خراسان زمـین را تخطيه کنند

شـهاب 25.04.2014 - 18:38
 مـهندس جان اگر اشکالی نداره. من مـیخواستم از مطالب سایتتون درون دیگر سایتها با نام بردن از لینک شما بهره ببرم.

مـهدی 25.04.2014 - 12:30
  بسیـار عالی بودواقعا ازشما تشکرمـیکنم

سعید کریمـی 19.03.2014 - 11:24
  با درود فراوان سرور گرامـی واژه (تراکنش) بی گمان پارسی ناب است. پیشوند (ترا) درون زبان پارسی ریشـه همبهر آریـایی هست که درون زبان های اروپایی (ترانس) گویش مـیشود درست مانند واژه (ترانسپورت = ترابرد) کـه از دو ریشـه آریـایی (ترا، برد) درون زبان پارسی و دو ریشـه همبهر (ترانس، پورت) درون زبان های اروپایی ساخته شده اند. واژه (اکشن) اروپایی نیز هم ریشـه با واژه (کنش) پارسی است. بر این پایـه (تراکنش = ترانس اکشن) هست و همانندی آن به منظور آن هست که هر دو ریشـه آریـایی دارند پاینده ایران

محسن 16.03.2014 - 17:10
  مرسی . لر و گویش لری اصیل ترین درون ایران هست اصل زبان فارسی

شـهاب 16.03.2014 - 11:05
 درود برشما استاد. پرسشم این بود کـه آیـا واژه ی تراکنش کـه تازی آن (معاملات) مـیشود ریشـه ی پارسی دارد؟ چون این واژه بـه انگلیسی (Transactions) معنی مـیدهد. کـه خیلی بـه تراکنش نزدیک هست از دیدگاه آوایی..آیـاریشـه ی آن پارسیست؟ یـا ریشـه ی اروپایی دارد؟

پژمان 06.03.2014 - 20:47
  آفرین و درود بر شما

شـهاب 05.03.2014 - 09:01
 واژه ی اسپانیش (joven)به معنای جوان از واژه ی (جوان) پارسی گرفته شده و همچنین یکی از نامـهای آریـایی (مونا) مـیباشد کـه هم درون ایران کاربرد دارد هم درون آلمان و اسکاندیناوی (mona) بسیـار بیشتر از ایران.

شـهاب 03.03.2014 - 20:24
 با درود ببخشید من یک پیـام بـه یـاهوتون فرستادم پاسخم رو بدید

سعید کریمـی 28.02.2014 - 17:00
  با درود فراوان بـه پیشگاه همـه خوانندگان گرامـی 1) آقا نادر از یـاد آوری بـه هنگام شما درباره دکتر سید محمد علی سجادیـه بسیـار سپاس گزارم 2) آقا حمـید سخن شما کاملا درست هست زبان بلوچی واژه های بسیـار ناب آریـایی داره کـه حتی درون زبان سومری هم رفته است. برخی پژوهش گران بر این باورند کـه واژه بلوچ برگرفته از واژه (بلاش = نام شاهان اشکانی) گرفته شده هست که این رو شما حتما پژوهش کنین 3) ما سرگرم گردآوری بزرگترین فرهنگ واژه های آریـایی جهان هستیم کـه کمـینـه 2 که تا 3 سال دیگر کار پژوهشی نیـاز دارد 4) درون این فرهنگ نامـه حتی از زبان های روستا های ایران نیز یـاری گرفته ایم 5) جای کوچک ترین دودلی نیست کـه آریـایی ها هزاران هزار سال هست که درون آسیـایی مـیانـه و فلات ایران زندگی مـی کنند و این دروغ ایران پیش از آریـایی را به منظور همـیشـه بـه زباله دان تاریخ خواهیم انداخت 6) ما رد واژه ها با ریشـه آریـایی را درون زبان های سومری،اکدی،آشوری،هوریـانی،اورارتو و.... یـافته ایم کـه فرنشین دانشگاه شیکاگو هم توانایی بعد زدن آن را ندارد 7) بـه ما استوار باشید و هر فرهنگ واژه نامـه آریـایی کـه دارین حتی از دور افتاده ترین روستا ها به منظور ما ایمـیل کنین بـه زودی خواهید دید کـه چگونـه ارتش کورش بزرگ سوار بر گردونـه دانش و فرهنگ درون ایران دوباره ساخته خواهد شد 8)ایران افغانستان تاجیکستان کردستان بزرگ و بلوچستان و.... همـه سرزمـین یکپارچه ای هستن و این مرز های سیـاسی دروغین نباید مـیان فرهنگ و زبان این کشور ها جدایی بیـافکند 9)این مقاله یکسدم کتابی کـه سرگرم گردآوری آن هستیم هم نیست 10)بی گمان بزرگترین فرهنگ واژه های آریـایی ساختار گرفته از زبان های ( انگلیسی ، آلمانی، نروژی، سوئدی، دانمارکی، ایسلندی، ایرلندی، ولزی، فرانسوی، اسپانیـایی، ایتالیـایی، پرتقالی، روسی، بلاروسی، اکراینی، چکی، اسلواکیـایی، لهستانی، لتونیـایی، لیتوانیـایی با اوستایی، سنسکریت، پارسی باستان، پهلوی، پارسی دری، کردی، لری، بختیـاری، لکی، دلیجانی، سنگسری، یغنابی، یزغلامـی، پامـیری، استی، ارمنی، شغنی، سریکلی، سنگسری، دامغانی، سیستانی، بلوچی، پشتو، گجراتی، تالشی، گیلانی، مازندرانی، کرمانجی، زازا، هرزنی و.....) بـه یـاری خداوند درون ایران بـه چاپ خواهد رسید saeed_karimipersian@yahoo.com پاینده ایران جاوید

shahab 23.02.2014 - 20:04
 نمـیدونم با چه زبونی از شما به منظور این سایت سپاس گزاری کنم این خیلی خوبه کـه واژه ها رو پارسی نوشتید و معنی امروزیش رو هم نوشتید. سپاس

ُصادقی 23.02.2014 - 21:23
  با درود بی کران بـه شما . مـیخواستم بپرسم کـه جایگاه زبان ترکی و اقوام ترک درون معقوله آریـانا و آریـایی کجاست ممنون اگر جواب را بـه این ایمـیل هم بفرستید . Ahmad20 2006_roz@yahoo.com متشکرم

شـهاب 23.02.2014 - 09:12
  بسیـاااااااااااااااااااااااااااااار سپاسگزارم و از دیدن این نوشته ها بـه پارسی بودن خود مـیبالم اگر مشکلی نداره با اجازه ی صاحب سایت این مطالب رو با قید لینک درون دیگر سایت ها مـیگزارم که تا به آگاهی همگان برسد

یـاسین 14.02.2014 - 13:05
  سلام بـه نظرم اگر مطالعه ای درون زبان بلوچی داشته باشین موضوعاتی کـه بهش پرداختین کمک شایـانی بهتون خواهد کرد.همانطور کـه مـیدانین زبان وفرهنگ بلوچی یکی از زبانـهای آریـایی هست که نسبت بـه دیگر شاخه های هم خویشش کمتر تغییر کرده بـه عبارتی اصالت ریشـه ای خود راحفظ کرده.باتشکر موفق باشید.

حمـید 29.12.2013 - 16:50
  باسلام مـهندس اگر مطالعه ای درون زبان بلوچی داشته باشین موضوعاتی کـه بهش پرداختین کمک شایـانی بهتون خواهد کرد.همانطور کـه مـیدانین زبان وفرهنگ بلوچی یکی از زبانـهای آریـایی هست که نسبت بـه دیگر شاخه های هم خویشش کمتر تغییر کرده بـه عبارتی اصالت ریشـه ای خود راحفظ کرده.باتشکر موفق باشید.

نادر 30.11.2013 - 11:10
  دوست گرامـی: درون مطلب بالا نوشته اید روانشاد دکتر سید محمد علی سجادیـه! کـه باید اشاره کنم خوشبختانـه ایشان زنده هستند و مشغول بازچاپ همـین کتابی کـه نام بردید. لطفا تصحیح بفرمایید

انوش راوید 03.10.2013 - 16:47
  درود، نقد و لینک در: http://ravid4.blogfa.com/post/143 تندرست و پیروز باشید




[جايگاه زبان پارسی درون گروه زبانـهای آريايی (هند و اروپايي) چه که چه که لکی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 24 Jul 2018 22:45:00 +0000