۳ اسد (مرداد) ۱۳۹۶
به گواهی تاریخ، طلسم احضار بادی معامله گران وجلادان هیچ گاهی ناجی ملتها وقهرمانان افتخار آفرین کشورها نگردیده و این عدهان با معامله وغدربه سرنوشت مردمان نمـی توانند که تا آخر از روئیت وقضاوت تاریخ بگریزند ومصئون بمانند. طلسم احضار بادی مورخین ونگارشگران جامعه شناسی بدین باور هستند کـه تاریخ تکرار نمـی شود ویـا بـه عقب برنمـی گردد، زمان برگشت نمـی پذیرد ورخداد های تاریخی مربوط بـه زمان معین هستند. طلسم احضار بادی اماتجارب گرانسنگ زندگی نشان داده اند کـه در صورتی کـه در برهه های مشخص تاریخی واقعیت های اجتماعی برپایـه نیـازها وضرورت های هر عصر وزمان پاسخ لازم خود را نیـابند، تاریخ صد بار تکرار خواهدگردید. درون حالی کـه با تاسف تاریخ معاصر کشور ما بـه دور از تحلیل ها وارزیـابی های علمـی وبرپایـه اغراض وتمایلات فردی، خاندانی، تعلقات وتحلقات من درون آوردی سیـاسی، قبیله ای وقومـی شکل گرفته وعمدا سیـاه را سفید وسفید را سیـاه نشان داده وتاریخ معاصر افغانستان را مجروح ساخته اند. ازین رو تبارز تمایلات گروهی، سیـاسی واغراض نگارشگران رسمـی ودرباری تاریخ این دوره، واقعیت ها را درون زندان غرض ورزی ها وپندارهای پر از حب وبغض خود قالب نموده اند. چنین رفتاری جفای سنگین درون برابر تاریخ وخفه نمودن حق وعدالت درون مورد چهره های بازیگر آن مـی تواند باشد. ازین رو با خوانش غیر مسئولانـه از کارنامـه شخصیت ها گاه آنـها را بـه نمادی از خون وخیـانت و زمانی با رنگ ولعاب های مشاطه گرانـه کارنامـه های سوء وکاذبانـه آنـها را بـه نمایش گذاشته اند، کـه این گونـه دست بازی وکتمان کاری درون مورد کارنامـه شخصیت ها که تا آخر پنـهان نمـی ماند ولاجرم درون برهه ای از تاریخ برملا مـی گردد.
در تاریخ معاصر افغانستان، دوره بین مرگ تیمورشاه و سلطنت امـیردوست محمد خان، ازهرنظر دوره فترت وانحطاط بـه شمار مـی رود. شکی نیست کـه دوره قبل از آن، یعنی درون عصر عروج سدوزاییـان(احمد شاه وتیمور شاه)هم، سطح اقتصاد وفرهنگ عامـه درون افغانستان پایـه بلندی نداشته است، اما چون مناسبات سیـاسی، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای همسایـه درون توسعه بود، اقتصاد وفرهنگ جامعه هم بـه طور آهسته اما پیوسته انکشاف مـی یـافت، وحتی درون اواخر دوره تیمورشاه علایم تجدد ادبی بـه طور بالنسبه بهتر بـه نظر مـی رسید، اما بعد از آن درون اثرتداوم جنگهای داخلی بین شـهزاده گان سدوزایی وبارکزایی وتوطئه های خارجی وسوء اداره زمامداران، اقتصاد کشور با رکود مواجه گردیده، تجارت تنزل پذیرفت وشـهرها رو بـه ویرانی رفت ومحصول اینـهمـه مناقشات وهمدیگر ستیزی طولانی سران قبایل متعدد افغان، یک افغانستان شکسته وپرچالش باقی ماند.
شاه شجاع درانی یکی از متروک شده گان ذهنیت اجتماعی وتاریخی کشور ما درون دوران سلسله افاغنـه از 1842 که تا امروز (2017) بوده هست که دست متکرر بازیگران تاریخ تنـها از او نماد خونریزی وخیـانت، دشمنی با مردم، نا دیده انگاشتن منافع ملی وبیعت بـه اجانب به منظور بدست گرفت قدرت سیـاسی بـه حمایت انگلیس ها ساخته اند. درین حال پرسش های فراوانی مطرح مـی شوند کـه آیـا امراء وسلاطین بعد از شاه شجاع همـه مردان نیک، ملی اندیش واهل امانت رهبری وفکر و رای ملی بوده اند؟ آیـا درون رسانیدن اخلاف شاه شجاع بـه کرسی قدرت درون افغانستان دست مغرضانـه اجانب نـه طپیده است؟ آیـا آنـها منافع ملی را بهتر از شاه شجاع پاس داشته اند؟ آیـا آنـها با مردم خود دشمنی خانمانسوز نکرده اند؟ یقینا پاسخ این همـه سوالات منفی مـی باشد. بعد زمانی کـه این همـه شاهان، امـیران، روسای جمـهور وزعامت کننده گان سیـاسی ودولتی کارنامـه شبیـه بـه شاه شجاع وحتی بدتر از او را دارند، چرا تنـها لبه تیغ اتهام مزدوری بـه بیگانگان، وطن فروشی، دشمنی با مردم وشماتت قضاتگران تاریخ های فرمایشی تنـها درون گلوی شاه شجاع فرو رفته وهمـه مزدوران بعد از او گویـا رهبران ایدیـال جامعه بـه خورد تاریخ داده شده اند، کـه هرگز چنین نبوده است.
آیـا تاریخ این دوسده پسین شـهادت نمـی دهد کـه چگونـه زعمای افغانستان بعد از مرگ شاه شجاع درون لندن، مسکو، واشنگتن، اسلام آباد، وحتی امارت های شیخ نشین وچادر پوش عرب گماشته شده اند؟ وده ها سوال پاسخ نیـابنده دیگر درون ذهن تاریخ خوانان معاصرکشور مامـی سبزد وذهنیت تاریخی مردم ما را گمراه مـی سازد. من کـه کارنامـه شاه شجاع را خواندم وهمـه ابعاد ضعف وبی مایگی او را با اعقاب سلطنتش چون امـیردوست محمد خان، سردار غلام حیدرخان، امـیر شیرعلی خان، امـیر محمد اعظم خان، امـیر محمد افضل خان، امـیر محمد یعقوب خان، امـیر عبدالرحمان خان، امـیر حبیب الله خان، محمد نادرشاه، محمد ظاهرشاه، محمد داوود خان، نورمحمد تره کی، حفیظ الله امـین، ببرک کارمل ، ملا محمد عمر، حامد کرزی، اشرف غنی احمد زی وسایر سرداران وشـهزاده گان آنـها مقایسه نمودم، هر کدام آنـها درون گودال های فجیع تر تاریخ درون متن معاملات شوم وننگین شان بـه سرنوشت مردم ومزدوری وخوش خدمتی بـه استعمار کهنـه ونو دست وپا مـیزنند، کـه نمـی توان درین سیر پرشتاب بـه مفردات کارنامـه ننگین آنـها چون دانـه های شطرنج وبرده گان بی اراده وبی آزرم درون دست بیگانگان پرداخت، کـه هرکدام شان ایجاب بحث جداگانـه ومستقل را مـی نماید. اکثر زعمای معاصر افغانستان چون عروسک های کوکی بدست اجانب چراخانده مـی شده اند وبرایب رضائیت ولی نعمتان شان از هیچ گونـه مساعی ظالمانـه وارتکاب جرایم جبونانـه ونوکر منشانـه درون برابر مردم دریغ نکرده اند. ازین رو این تنـها شاه شجاع نیست کـه حلقه غلامـی بر گردن نـهاده، بلکه اخلاف او بـه مراتب بدتر از او درون پیشگاه تاریخ واقعی کشور مذموم وشرمسار هستند. این ها چنان تنفر و انزجار عمـیق را درون ذهنیت اجتماعی مردم مرتکب شده اند، کـه جایگاه ذلت بار بدتری از شاه شجاع را درون زباله دان تاریخ به منظور خود نصیب شده اند.
تاریخ سرانجام سرنوشت هرجلاد ودیکتاتوری را درمتن کارنامـه ذلت وزبون آنان روشن مـی سازد. این امر فرجام حتمـی درون برابر مستکبرین تاریخ مـی باشد، فقط گردش چرخ زمان هست که دیر یـا زود بـه سراغ خود کامـه گان تاریخ مـی آید. قضاوت تاریخی امر منحصر بـه افغانستان نبوده بلکه یک واقعیت مسلم تاریخ شمول درون جوامعه مختلف انسانی مـی باشد. جلادان خون آشام بیرون از افغانستان ودیکتاتوران نامـی جهان را تاریخ بشریت چون: طلسم احضار بادی هتلر درون آلمان، ستالین درون شوروی، موسولینی درون ایتالیـا، محمد رضاشاه پهلوی درون ایران، صدام حسین درون عراق، معمر القذافی درون لیبیـا، پنوچه درون چیلی، نویریگا درون پانامـه، حفیظ الله امـین درون افغانستان، ضیـاء الحق درون پاکستان، حسنی مبارک ومحمد مرسی درون مصر، زین العابدین بن علی درون تونس وغیره رابا توجه بـه کارنامـه زشت وخشونت بارشان با خیزش ها وقیـام های توده ای مردم یـا درون اوزان عادلانـه تاریخ بـه کیفر اعمال شان رسانیده ونام ایشان را با خطوط سیـاه ثبت نموده است. حال کـه بحث شاه شجاع ومقایسه او با روسای بعد از زمان شاه شجاع درون مناسبات افغانستان با دستگاه های استعماری درون مـیان است، لازم مـی آید که تا شناخت موجزی از او داشته باشیم.
شناختی از شاه شجاع: شاه شجاع درانی یـا شجاع الملک )۱۷۸۴- مرگ ۵ آوریل ۱۸۴۲) یکی ازپادشاهان درانی افغانستان درون دوره مـیانسالهای ۱۸۰۳ که تا ۱۸۰۹ و سپس ۱۸۳۹ که تا زمان مرگش بود. شاه شجاع از شاخه سدوزایی دودمان درانی بود. او پنجمـین امـیر افغانستان و پسر تیمورشاه درانی ونواسه احمد شاه درانی بود. شاه شجاع درون زمان سلطنت اول شش ساله خود برخلاف شاه محمود مرد با اراده وبا انظباط وفعال بود، اما نتوانست امنیت داخلی را کـه بعد از مرگ پدرش تیمورشاه برهم خورده بود دوباره قایم نماید. از یکطرف کشمکش درون بین شـهزاده گان درون سر پادشاهی ویـا تقسیم آن ادامـه داشت واز سوی دیگر سرداران واعیـان دربار بـه جان هم افتاده وبه دسیسه وتوطئه علیـه شاه وعلیـه یکدیگر مصروف بودند. شاه شجاع کـه مانند برادرش زمان شاه تمام توجهش بـه بقایـای متصرفات درانی هند معطوف بود، اراده ومجال آن را نداشت کـه بسوی غرب کشور توجه نموده هرات و فراه را تحت اداره دولت مرکزی کابل باز آورد. درون مقابل وی دوبار بـه جنوب بسوی سند ودیره جات لشکر کشید ویک قسمت از مالیـات مناطق مذکور را تحصیل کرد. بر اثر وقوع حوادث قدرت پادشاهی بقدری تنزل کرد وجاه طلبی سرداران وشـهزاده گان چنان اوج گرفت کـه حتی شـهزاده قیصر پسر زمان شاه برادر زاده عینی شاه شجاع- کـه به درجه اعلی مورد اعتماد ومحبوب شاه بود واز طرف او بار اول بـه حکومت قندهار وبار دوم بـه حکومت کابل منصوب گردید- درون هردو بار علیـه کاکایش قیـام نمود ومناسبات شان بـه جنگ ودعوای قدرت کشید. درون عقب تمام این حوادث، دست فتح خان رئیس قبیله بارکزایی قرار داشت کـه چنانچه مـی دانیم اوهم نـهایت جاه طلب، اما درون عین حال صاحب عزم وحزم وتدبیر بود...ونقشـه اش را دایر بر ضعیف ساختن پسران تیمورشاه از طریق استعمال آنـها علیـه یکدیگر وبدست آوردن مقام وزارت با قدرت واختیـار تام، دنبال مـی کرد.([1]) شاه شجاع نخستین بار با برکنارنمودن برادرش شاه محمود بـه پادشاهی رسید. درون ۱۸۰۹ او با بریتانیـا -که از نفوذ ناپلئون بناپارت و روسیـه بـه هندوستان بیم داشت، پیمان اتحاد بست. درون ماه مـی همان سال برادرش شاه محمود توانست او را شکست دهد و به هندوستان تبعید کند. هنگامـی کـه او درون ۱۸۱۴ از تبعید رهایی یـافت، الماس کوه نور را بـه رنجیت سینگه پیشکش نمود. او کوشید با یـاری سیکه ها ، قندهار را تصرف کند، ولی از امـیر دوست محمد خان شکست خورد و گریخت. درون ۱۸۳۸ او توانست با پشتیبانی سیکه ها و یـاری انگلیس ها به منظور بازگشت بـه قدرت بهرهمند گردد. در1838 با قبول برخی از خواسته های سیـاسی لارد اکلند وایسرای انگلیس، درون ۱۸۳۹ دوباره بعد از سی سال بـه پادشاهی رسید، ولی اتحادش با بریتانیـا جنگ اول افغان وانگلیس را رقم زد. درون دور دوم حکومتش (۱۸۴۲) مـیلادی بعد از سه سال سلطنت بـه دست فردی بـه نام شجاعالدوله ترور شد. شاه شجاع تنـهای هست که درون سلسله حکومت های افغان تبار کشور بـه خیـانت ومزدوری به منظور انگلیسها وکسب قدرت متهم شده است، درون حالی کـه امراء، شـهزاده گان وسرداران بعد از او بـه مراتب جرم وجنایت های خشن وسنگین تری انجام داده وکارنامـه های زشت خود را درون سایـه شاه شجاع پنـهان کرده اند، کـه ادامـه این وضعیت از دیدگاه منصفانـه تاریخ امر پسندیده وبجا وقابل قبول نخواهد بود.
درین نوشته با استفاده از منابع تاریخی سعی گردیده هست تابخشی از کارنامـه شاه شجاع و امـیران بعد از او را درون ابعاد سیـاسی، نظامـی، اجتماعی واقتصادی دوران او با معرفی برخی از جواسیس اجنبی وبا کارنامـه های مشابه یـا حتی بدتر از شاه شجاع توسط سران بعدی کشوربه بررسی ومقایسه گرفته شده است. این ارزیـابی ها بصورت برش های جداگانـه از کارنامـه شاه شجاع با رویکرد بـه منابع "افغانستان درون مسیر تاریخ" اثر مـیرغلام محمد غبار، "افغانستان درون پنج قرن اخیر" اثر مـیر محمد صدیق فرهنگ، "افغانستان درون قرن نوزدهم"، نوشته سیدقاسم رشتیـاء،"تاریخ تجزیـه شاهنشاهی افغان" بـه قلم عبدالحی حبیبی، "رویدهای تاریخی بالاحصارکابل" اثر محمد علی کهزاد، "شاه شجاع درانی وحامد کرزی" اثر داکتر عبدالحنان روستایی، "افغانستان درون مسیر سده بیستم" اثر این قلم وسایر منابع ویـاد داشت های تاریخی نگارنده صورت گرفته است.
یکی از کارنامـه های شاه شجاع تغیر نام قدیمـی وتاریخی "خراسان" بـه "افغانستان" درون مشاورت با کارگردانان انگلیسی درون هند بریتانوی بود. بـه گفته غبار "در همـین قرن نزدهم بود کـه در نامـه جوابیـه لارد اکلند وایسرای هندوستان، مورخ 16-اگست 1838، بـه عنوان شاه شجاع الملک پادشاه فراری افغانستان(بعد از عهدنامـه سه جانبه لاهور بین شاه شجاع شاه مخلوع ورنجیت سنگ پادشاه پنجاب ودولت هند انگلیسی) به منظور بار اول نام "افغانستان" درون عوض اسم "خراسان" ذکر گردید، بدین ترتیب:...در حالی کـه شاه شجاع درون مقدمـه کتاب "واقعات" خود درون عوض افغانستان همان نام تاریخی وعمومـی "خراسان" را ذکر کرده است. متعاقبا انگلیسی ها درون زیر نقاب شاه شجاع بـه قندهار مسلط شدند، معاهده دیگری در7مـی1839 بـه شاه شجاع تحمـیل د کـه در دوماده آن "افغانستان" بـه جای نام "خراسان" مذکور گردید... شاه محتشم الیـه(شاه شجاع) گاهی احدی را از قوم واهل فرنگ، درون زمره نوکران منتظم ومنسلک نخواهد کرد، وکسی را از اهل فرنگ اجازت استقامت بـه "ملک افغانستان" بدون اطلاع واسترضای سرکار انگلیس اعطا نخواهند فرمود. (هکذا درون ماده چهارم) ازین تاریخ بـه بعد نام رسمـی کشور "افغانستان" قرار گرفت.([2])- مـیرغلام محمد.غبار، افغانستان درون مسیر تاریخ، ص. 309-310
اما نگاشته های تاریخی حاکی از آنند کـه از زمان احمد شاه ابدالی که تا امـیر محمد افضل خان نام کشور همان "خراسان" بود وهمـه این شاهان وامـیران خود را پادشاه یـا امـیر"خراسان" مـی خواندند. درون آرامگاه احمد شاه ابدالی درون قندهار از او بـه نام سلطان خراسان نام شده است.([3]) گندا سنگه مـی نویسد: نامبرده(احمد شاه)مقدمتاْ صابرشاه کابلی را با یـارمحمد ضراب باشی بـه بهانـه زیـارت مزارات لاهور و دراصل به منظور جلب توجه مردم بسوی خود فرستاد. شـهنوازخان حاکم آنجا این دو نفررا زندانی ساخت وبعد صابرشاه را نزد خود خواست و از او پرسید کـه "برادرم احمد شاه چه حال دارد؟" صابرشاه جواب داد که: "گستاخی مکن، او پادشاه "ولایت خراسان" است، وتو فقط صوبه دار پادشاه هندوستان." برعلاوه کلمات زنند دیگری هم گفت کـه آتش خشم والی را برافروخت وبه قتل صابرشاه امرکرد. تاریخ احمد شاهی نوشته محمود الحسینی نیز بر مصداق همـین گفته ها مـی نویسد که، احمد شاه وسلاطین بعدی(امـیر دوست محمد خان، شیر علی خان وامـیر محمد افضل خان) درون فرامـین دولتی خود را "سلطان خراسان" معرفی مـی کرده اند. امـیر محمد افضل خان پدر امـیرعبدالرحمن خان هم درون مـهر خویش، خود را "امـیر خراسان" خوانده است:
قشون مشرق ومغرب بهم موصل شد امـیرملک خراسان محمد افضل شد
بیشترین کارنامـه شاه شجاع با لارد اکلند نمایده انگلیس درون هند بریتانوی ورنجیت سنگه پادشاه پنجاب صورت گرفته است. کـه برش های از کارنامـه نا بجا ودرشت او را درین جا نقل مـی کنیم. بنا بـه توضیحات غبار "لارد اکلند مـی خواست شخصی را کـه کاملا بـه دولت انگیس مطیع ومنقاد باشد برتخت سلطنت متمکن گرداند. این شخص شاه شجاع بود وتعهد نموده بود کـه بدون اجازه انگلیسان ودولت سیکه با هیچ دولت خارجی رابطه قایم نکند". یکی از عمال سیـاست برتانیـه درون هند راجع بـه این تصمـیم مـی نگارد: "به غرض عقب زدن سایـه تعرض روسیـه، ما تصمـیم گرفتیم که تا یک نفرمتواری ضعیف النفس وبی ارزشی را چون شاه شجاع بر مردم افغانستان کـه تا آن وقت سوء نیتی درون برابر ما نداشت، تحمـیل کنیم.(ص247-248) درون اواخرزمام داری شاه شجاع وانگلیس ها امور ملکی ونظامـی قندهار را بـه مستر لیچ نماینده سیـاسی وافسر وعسکر انگلیسی گذاشته، اسما شـهزاده فتح را والی قندهار نامـیدند وبا خود 28 هزار عسکر وخان های بزرگ قندهار بـه استقامت غزنـه وکابل حرکت د."([4])
در برهه دیگری از تاریخ، درون زمان امـیر دوست محمد خان کـه سراسر وادی شمالی درون برابر انگلیس بـه پا خاسته بودند ودرگیری های نظامـی با موفقیت مردم ادامـه داشت، امـیر کـه در دامنـه های هندوکش پنـهان شده بود، "بدون آنکه با احدی، حتی بـه پسرش افضل خان چیزی بگوید یکسر بـه نجراب رفت ودر آنجا با مـیرمسجدی خان کوهستانی کـه قبلا درون برخوردی با انگلیسان جراحت برداشته بود واکنون درون حال نقاهت بود، ملاقات کرد. قرار روایت "جنگنامـه" امـیر بـه مسجدی خان اطلاع داد کـه در نظر دارد بـه کابل رفته خودرا بـه انگلیسان تسلیم بدهد. مسجدی خان سعی کرد کـه او را ازین اقدام باز دارد، اما نصایح او سودمند نیـافتاد وامـیر از او جدا شده بـه اتفاق یکنفر سلطان نام سر راست بـه کابل آمد ودر موقعی کـه مکناتن درون بیرون بالاحصار با یکنفر افسرانش مشغول گردش بود، امـیر توسط سلطان از آمدنش بـه او اطلاع داد وبعد درون حالی کـه هنوز مکناتن از بهت وحیرتی کـه از شنیدن این خبر بـه او رخ داد خارج نشده بود، امـیر شخصا بـه او نزدیک شده شمشیرش را تسلیم داد. انگلیسان از امـیر پذیرایی نمودند واو را با عایله اش کـه در غزنی تحت مراقبت بود، از طریق پشاور بـه هندوستان فرستادند وسالانـه دوصد هزار روپیـه کلدار به منظور او تنخواه مقرر د."([5]) "اومرد جاه طلب وبا جراات، اما درون عین حال حیله گر ومکار وبه اصطلاح امروز یکنفر ماکیـاولی کامل العیـار بود کـه به هیچ مبداء واصول پای بندی نداشت وبرای رسیدن بـه مقصد خود استعمال هر وسیله را جایز مـی شمرد."([6])
این جبن تنـها درون شخص امـیردوست محمد خان وجود نداشت، بلکه درون زمان جنگ سوم افغان وانگلیس(1919) جنرال صالح محمد خان همراه با محمد گل مومند درون نزدیکی پشاور درون حالیکه لشکر افغانی رو بـه پیشرفت وعقب راندن دشمن بودند، با اصابت چره ای کوچک درون دستش صحنـه را ترک نموده وبه عقب فرار د، کـه باین فرار حدود چهارصد سرباز افغانستان غافلگیر و کشته شدند. بعد چرا ما تنـها شاه شجاع را بـه بی غیرتی وتسلیم طلبی بـه انگلیس مورد ملامت تاریخی قرار دهیم وکسان امثال او را بـه ناجی وقهرمان کذایی کـه نویسنده "سقاوی دوم" شیطان نامـه خود را بـه روح نادرشاه ومحمد گل مومند بخشیده هست بی باکانـه تعریف نمائیم، وآنـها را فرزندان با اصالت ملت خطاب کنیم. مگر ملت درون ذهن آنـها همـین گونـه بی وزنـه وسبک هست که خوبترین هایش این دو جاسوس انگلیس بوده باشد.؟ "دوست محمد خان نتوانست شدت احساسات عامـه را علیـه تسلط اجنبی غیر مسلمان وعمال آن بـه درستی ارزیـابی نماید ودر آخرین تحلیل، همـین دوری از مردم و بی خبری از آمال ایشان بود کـه عامل اصلی اشتباهات او وسایر زمام داران کشور را درون دو سده اخیر درون زمـینـه سیـاست خارجی تشکیل داد."([7])
شـهزاده کامران هرچند با نام زمام دار شمرده مـی شد، اما درون اثر افراط درون مـی خوارگی وعیـاشی، تاب وتوانش را از دست داده بود وکارها بدست وزیر مـی شد. این یکی مردی کـه نـهایت قسی القلب وپول دوست بود، به منظور بدست آوردن وجه، با صدور یگانـه متاعی کـه هنوز درون تصرف داشت، یعنی نفوس هرات پرداخته وهزاران زن ومرد و وبچه را بـه غلامـی وکنیزی مـی فروخت. درین خصوص فریـه مـی نویسد: "درین هنگام تجار ترکستان، قندهار وایماق با مواد خوراکه بـه هرات روی آوردند، اما مردم چون به منظور ادای قیمت غله پول نداشتند، درون بهای آن اولادشان را بـه اسارت مـی فروختند. وزیر یـارمحمد خان هم به منظور پر خزانـه اش کـه در نتیجه جنگ خالی شده بود، بـه همـین کار(یعنی آدم فروشی) اقدام نمود. درون مرحله اول مجرمـین وزندانیـان رابه فروش رسانید، بعد چون این منبع درون آمد پایـان یـافت، امر داد که تا عابرین وبازاریـان را بـه جرم مناقشـه وجنگ زبانی وحتی بدون جرم ودلیل گرفتار نموده بـه بهای پول بـه ازبک ها تحویل بدهند... معمولا بیست نفر درون بدل یک اسپ کـه صد تومان قیمت داشت بـه فروش مـی رسید."([8])
اینگونـه رسوم شنیع وبربر منشانـه چه درون زمان پیش از شاه شجاع وچه بعد از او درقلمرو حاکمـیت های امـیران وسرداران سدوزایی وبارکزایی وجود داشت، ودر زمان امـیر عبدالرحمان خان بـه اوج خود رسیده بود، کـه جوانان وپسر را از محلات متصرفه خود بخصوص درون مناطق هزاره نشین همچون وغلام جمع نموده ودر بازارهای کشوروهمسایـه ها بـه فروش مـی رسانید. تنـها درون زمان امان الله خان بود کـه رسم فروش انسان (برده و غلام) ملغی گردید. اما درون دوران ما، انسان ها بـه نحو دیگری بـه فروش رسیده وقاچاق مـی شوند. تعدادی از انسان ها توسط شبکه های مافیـایی قاچاق انسان اختطاف گردیده ودر برابر پرداخت پول هنگفت مجددا بـه خانواده های شان بـه فروش مـی رسند ویـا سر بـه نیست مـی شوند. تعداد دیگر بـه قاچاق بران انسان بـه خاطر انتقال شان از یک سرزمـین بـه سرزمـین دیگر، همچون مـهاجر بـه فروش مـی رسند واگر به منظور قاچاق چیـان پول پرداخته نشود، انسان درون بند گروگان قاچاق چیـان باقی مـی ماند که تا کشته شود. تعداد دیگرهم بـه خصوص با اختطاف وفروش اطفال ونوجوانان بـه مافیـای فروش انسان بـه غرض استفاده ویـا استفاده از اعضای بدن یـا ارگانیزم شان به منظور مریضان دیگربه فروش مـی رسند. این بازار گرم قاچاق چیـان خود از خطرناک ترین شیوه های شکنجه انسانی بوده وامنیت شـهروندان را بـه گونـه دلخراشی تهدید مـی نماید. ازین رو قاچاق چیـان و فروشنده گان انسان بهر وسیله ای امنیت کشور را مختل مـی سازند، که تا از آب گل آلود ماهی شکار کنند.
در برخی از یـاد داشت های انگلیس ها دیده مـی شود کـه آنـها به منظور اغوا نمودن افغانـهای اجیر شده از تطمـیع توسط پول یـا پیشکش نمودن زنان یـا منصب بلند دولتی استفاده مـی کرده اند. شناخت ونظرانگلیس ها این بوده کـه مردم افغانستان درون برابر این گونـه تطمـیع ها چون موم نرم مـی شوند وتوان نـه گفتن وعقب نشینی را ندارند. ازین خاطرحتی اشخاص سرشناس را مـی خواستند با تطمـیع از صف مبارزان مردم افغانستان خارج نمایند..."اکبر خان کـه درین وقت مریض بود، با گرفتن پیـام مکناتن توسط محمد صدیق خان برادر سلطان احمد خان با مکناتن داخل مذاکره شده شرایط اورا جویـا گردید. مکناتن توضیح کرد کـه در صورت رفع غائله فعلی مقام وزارت شاه شجاع بـه اکبر خان یـا پدرش دوست محمد خان تفویض مـی شود وعلاوه بر آن نقدا مبلغ 12 لک روپیـه درون آینده سالانـه دولک روپیـه مستمری بـه او تادیـه مـی گردد. اکبر خان کـه این مذاکرات را بدون اطلاع سایر سران اجراء مـی کرد، یک اندازه آذوقه بـه اردوگاه (انگلیس ها) فرستاد واز مکناتن سند کتبی راجع بـه پیشنـهادش مطالبه کرد. نماینده انگلیس پرزه ای بـه این عبارت توسط سلطان احمد خان بـه او فرستاد: "اگر شما آنچه را کـه اجرای آن بـه شما سپرده شده اجراء کردید، آنگاه وعده هایی کـه به شما شده بـه قسم پاداش ایفا خواهد شد." علاوه بر آن، یک مـیل تفنگچه ویک عراده گادی رابا چهار اسپ عربی ظاهرا به منظور اثبات حسن نیت خود ودر واقع به منظور تحریک بدگمانی وحسادت سایر رهبران، به منظور محمد اکبر خان ارسال نمود.([9])
محمد اکبر خان بـه مثابه یکی از با غیرت ترین شـهزاده گان افغان درمبارزه علیـه انگلیس معرفی شده است. او توانسته بود با ابراز احساس وطن دوستی وبیگانـه ستیزی خود احساسات مجاهدین ملی را تحریک نماید. اما انگلیس به منظور ایجاد نفاق وبدگمانی بین سرداران توانسته بود هرکدام آنـها را درون رابطه ای محرمانـه از صف مبارزین ملی خارج سازد. چهره اکبر خان درون تاریخ معاصر افغانستان کاملا برعشاه شجاع ترسیم شده است، درون حالی کـه شباهتی درکارنامـه آنـها وجود دارد. درون زمانـه ما نیزچنین معاملات پنـهانی بین دولت های ذیغرض ورهبران شماره یک دولت افغانستان نیز وجود دارد. حینی کـه کرزی به منظور مذاکره یـا دیدار رسمـی بـه یکی ازکشورهای همسایـه سفر مـی کرد، درون هنگام برگشت بـه کشور خریطه های پر از دالر بصورت پنـهانی برایش داده مـی شد، کـه در نتیجه تکرار این عمل معامله مخفی مذکور درز پیداکرد و باعث کراهیت ورسوایی موصوف درون بین مردم افغانستان گردید، ونشان داد کـه با وجود اینکه کرزی خود رئیس جمـهور کشور وفرد اول دولت افغانستان بود، اما به منظور منافع کشورهای همسایـه برخلاف منافع مردم افغانستان نیز کار مـی کرد. چون مناسبات بین رژیم آخندی ایران وامریکا طی بیشتر از سی سال خراب است، آخندها مـی خواستند که تا از امریکایی ها بحیث متجاوزین علیـه افغانستان از زبان کرزی چیزی بشنوند. درون پایـان دوره حکومت کرزی چنین پیشامدی بـه وقوع پیوست کـه آن درون موضع گیری های بعدی کرزی توضیح داده خواهد شد. مسلما اگر دولت آخندی ایران بـه ریـاست احمدی نژاد مـی خواست به منظور بازسازی افغانستان کمک نماید، این پول ها مـی بایست از طریق بانک ها وارد بودجه دولت افغانستان مـی گردید، نـه درون خریطه های مخفی وشخصی بازی های فردی.
امـیرمحمد افضل خان پسر دوست محمد خان وپدر عبدالرحمان خان کـه زمانی درون غزنی محبوس بود، رهایی یـافته بـه کابل آمد ودر سال1867 بر تخت امارت کابل جلوس کرد. امـیرشیرعلی خان سعی کرد که تا از طریق بلخ با گرفتن عسکر زیـادی خود را بـه کابل برساند، اما درون نزدیکی چاریکار درون برابر سپاه عبدالرحمان خان پسر محمد افضل خان شکست خورده وناگزیر بـه ولایت هرات بازگشت. درون همـین وقت در8 اکتبر1867 محمد افضل خان وفات یـافت وبرادرش محمد اعظم خان جانشین اوشد. روابط امـیرجدید با برادر زاده اش عبدالرحمن خان از آغاز خراب بود، نامبرده خود را وارث بی چون وچرای سلطنت محمد افضل خان مـی شمرد . محمد اعظم خان بر اساس روایت قبایل کـه به موجب آن مـیراث شخص متوفی بـه برادرش تعلق مـی گرفت، خود را مستحق جانشینی افضل خان مـی شمرد. لارد لارنس وایسرای جدید هند شیرعلی خان را با تادیـه دولک روپیـه هندی وسه هزار قبضه تفنگ درون برابر رقبایش کمک کرده بود، ازین رو شیرعلی خان هم بـه نوبه خود نقش شاه شجاع را به منظور بدست آوردن وحفظ قدرت بازی نمود. درون نتیجه برخوردهای نظامـی مـیان آنان، محمد اعظم خان شکست خورده بـه ایران وعبدالرحمن بـه بخارا فرار د.([10]) که تا در شرایط مناسب تری با حمایت روسیـه تزاری وانگلیس بـه افغانستان برگشت وامور سلطنت کابل را بـه عهده گرفت.
پس از شکست امـیر محمد اعظم خان وعبدالرحمن خان، شیرعلی خان به منظور مدت تقریبا ده سال بدون منازعه وکشمکش پادشاهی کرد ویگانـه مشکلی کـه به آن مواجه شد، روابط خارجی بود کـه قسما از سیـاست امپریـالیستی همسایـه گان او نشئت مـی کرد وقسما مولود سنجش های غلط خود او و مشاورانش بود. درون آغاز دوره دوم سلطنت شیرعلی خان روابط او با انگلیس از هر وقت دیگر بهتر بود. امـیرشیرعلی خان دعوت وایسرای جدید هند لارد مایو را به منظور مسافرت بـه آن کشور قبول نمود ودر ماه مارچ1869 درون حالی کـه پسربزرگش محمد یعقوب خان را بـه نیـابت سلطنت بـه کابل گذاشته وپسر کوچکش عبدالله جان را مـی خواست ولیعهد بسازد بـه امباله درون پنجاب رفته با وایسرا ملاقات نمود. درون باب تعهد بـه دوستی دوجانبه ویسرا لارد مایو درون نامـه ای خطاب بـه امـیر شیرعلی خان مطالب آتی را نوشت: "از آنجا کـه درین اواخر علایق دوستی درون بین طرفین نسبت بـه سابق محکم ترشده، حکومت انگلستان هر اقدامـی را کـه از طرف رقیبان امـیر به منظور ضعیف ساختن مقام او بـه عنوان امـیر کابل ومشتعل ساختن نایره جنگ داخلی صورت بگیرد، با عدم رضائیت خود مقابله مـی کند وسعی مـی نماید کـه وقتا فوقت حکومت والاحضرت شان را با وسایلی کـه شرایط واوضاع اجازه بدهد، تقویت نماید." و به خاطر اثبات عملی این حسن نظر، وایسرا نقدا مبلغ شش لک روپیـه هندی با6500 تفنگ، چهار توپ18 پونده قلعه کوب، دو هاویترز هشت انچه وشش توپ کوهی سه پونده، طور هدیـه بـه امـیر (شیرعلی خان) تقدیم نمود.([11]) باین حال دیده مـی شود کـه تنـها کرم ولک بخشی انگلیس هاصرف با شاه شجاع نبوده، بلکه بـه هر امـیر وسلطانی کـه به دهل انگلیس ها درون افغانستان بد، کرم وکمک وافر مـی نموده اند.
پس از جنگ دوم افغان وانگلیس درسال های(1878-1880) زمانی کـه امـیر محمدیعقوب خان جبهه مردم افغانستان را ترک ومعاهده ننگین گندمک یـا قرارداد منحوس تجزیـه ولایـات شرقی بین افغانستان امـیرزاده یعقوب خان ونماینده انگلیس رادریـازده ماده بـه امضاء رسانید. "حدود (1290هجری) درون تاریخ افغانستان زمان فتنـه وآشوب سیـاسی است، درین وقت روابط امـیر شیرعلی خان با هند برطانوی سخت پیچیده بود، وبا وجودی کـه سید نورمحمد شاه صدراعظم افغانی درون کانفرانسهای متعدد شمله وپشاور با نماینده گان انگلیس بـه مذاکره پرداخت، وبرای عقد یک معاهده آبرومندانـه سعی کرد، بازهم این آشفتهاوضاع ازبین نرفت، وبالاخره دولت روسیـه خیوا را بگرفت ویکنفر سفیر خود ستیلاتوف را بـه کابل فرستاد، دولت هند برطانوی ازین خطر سخت بترسید، وپالیسی معروف پیشرفت را بر افغانستان عملی داشت و از20 نومبر1878م. از راههای خیبر وکرم وبولان با عساکر مجهز حمله کرد. امـیر شیرعلی خان از کابل بـه مزار رفت ودر آنجا بجهان دیگرخرامـید (29صفر 1296ه / 1879م.) وبجایش درون کابل امـیرزاده یعقوب خان پسرش نشست، این امـیرزاده کـه پادشاه مسلم تمام مملکت نبود، درون حالت اضطرار وتهلکه بـه قرارگاه لشکری انگلیس درون گندمک شرقی کابل شد، وازو براین معاهده ننگین امضاء گرفتند (26مـی1879م./4جمادی الثانی1296ه) درون حالی کـه چند ماه بعد ملت افغان برین امـیر زاده واعوان وانصارش وبر لشکریـان انگلیس شود، وهمـه را بـه هند فراری د، بنابرآن این معاهده، اعتبارحقوقی نداشت، ولی درون تاریخ افغانستان لکه ننگ وسیـاسی است. ترتیب دهنده این قرار دادسیـاه سرلویس کیوناری بود، کـه چندماه بعد درون بالاحصار کابل از طرف ملیون افغان انتقاما درون آتش سوختانده شد."([12]) دولت انگلیس بی نیـاز از ننگ تسلیمـی چنین امـیری درون نزد مردم کشور با قیـام ها وشورش های مردمـی درون افغانستان مواجه گردید. درین حال امـیر محمدیعقوب خان اسیر را بـه خاطر مصئونیت جانیش درون دسامبر1879 از کابل بـه هند تبعید نمود ودر پی آن سردار یحی خان از پسران سلطان محمد خان طلایی خسر امـیر محمد یعقوب خان را از کابل نیز بـه دیره دون هند فرستاد. باین حساب خانواده یحی خان از 1879تا1901 که تا پایـان سلطنت امـیر عبدالرحمان خان یعنی بـه مدت23 سال همچون ریزرف های آینده دولت انگلیس درون دیره دون مـی زیستند کـه پس از طی این مدت درون آغاز حکومت امـیر حبیب الله خان بـه افغانستان فراخوانده شدند.
اینکه شاه شجاع بر اثر دیکته انگلیس ها نام کشور را از "خراسان" بـه "افغانستان" موافقه نمود، باز درون دوره دیگر مـی بینیم کـه سردار دیگری از همـین سلسله جغرافیـای افغانستان را با قیچی استعماری از بدنـه خراسان بزرگ جدا نموده وحدود وثغور آن را حسب الخواهش همان انگلیس بادار شاه شجاع درون مـیان همسایـه گان همچون جغرافیـای مصلحتی خود درین نقطه سوق الجیشی آسیـای مرکزی وآسیـای مـیانـه چارچوب فزیکی وسیـاسی بخشید. این بار امـیر عبدالرحمان خان بعد از ادامـه سال ها جنگ بین دو ابر قدرت زمان یعنی روسیـه تزاری وانگلیس همچون جغرافیـای حایل موافقه شد و عبدالرحمان خان پوست شاه شجاع را بر تن کرد وهمچون نوکر مضاعف هر دو ابر قدرت شمال وجنوب با سطحی نگری تمام با تحدید مرزهای غیر واقعی کشور، به منظور نسل های آینده گودالی از تشنج وبدبختی با جانشین انگلیس درون منطقه یعنی پاکستان بـه وجود آورد. لازم مـیدانم که تا کم وکیف این ماجرای شوم را از دیدگاه روان شاد عبدالحی حبیبی روایت کنم. حبیبی از قول عبدالرحمن خان مـی نویسد: "من از لارد رپن ولارد دفرین ولارد سالیسبری وایسریـان هند خواهش مـی کردم، کـه وزیر خارجه هند را بـه ریـاست تعیین حدود (افغانستان با همسایـه گان) بفرستند، تاکه لارد لنسدون نایب السلطنـه لارد رابرتس را بـه این کار مقرر کرد. چون رابرتس درون افغانستان سوابق بدی داشت وشخص هنگامـه جوئی بود، من آمدنش را معطل داشتم، تاکه درون اواخر سپتمبر1893 سر هنری مارتیمر دیورند وزیر خارجه هند بـه ریـاست کمـیسیون تعیین حدود سرحدی بـه کابل آمد واعضای این کمـیسیون کلنل الیس وکپتان مانریس هست ومستر کلارک ومستر وانلد وچند نفر هندیـان بودند، کـه در قصر هندکی کابل(حالا سفارت انگلیس) از طرف امـیر بـه گرمـی وخرمـی استقبال شدند، و بعد از عقد معاهده بـه تاریخ 14 نوامبر1893 از کابل بـه قصد هند بر آمدند. امـیر این عهد نامـه را از کارنامـه های درخشان و بی نظیر خود مـی داند، وبا امضای چنین پیمان سیـاه فخر و مباهات دارد([13]) ولی اگر امـیر زاده یعقوب خان مـیثاق منحوس گندمک را درون حالت اضطرار وهرج ومرج وهجوم لشکریـان انگلیس، درون بحبوحه جبر واکراه امضاء کرده بود، چون نماینده مردم وپادشاه مسلم کشور نبود، بنابرآن شاید تاریخ، مسئولیت او را سبک نشان دهد، اما امـیر عبدالرحمن این کار را درون حالتی کرد، کـه نیروی بی نظیری درون داخل کشور داشت ومـی توانست بهر وسیله وبهانـه، چنین چیزی را تصدیق نکند، بنا بر آن مسئولیت تاریخی وی خیلی سنگین هست وقابل غفران نیست."([14]) درون متن معاهده از جمله درون ماده اول ودوم آن مـی خوانیم:
اول: حدود سرحدی هزهائنس بـه طرف مشرق وجنوب از واخان که تا سرحد فارس([15]) مطابق خط نقشـه منسلکه خواهد بود.
دوم: حکومت هند هیچ وقت درون مناطق افغانستان کـه به آن طرف خط افتاده اند مداخله نخواهد کرد، و والاحضرت امـیر نیز درون حدود هند کـه این طرف خط اند دخلی نخواهد داشت."([16]) درین حالت جایی به منظور دعوا بالای مناطق ختک واتک ویک بلست درون آن سوی خط دیورند باقی نمـی ماند. باز درون ماده های 6 و7 این موافقت نامـه چنین مـی خوانیم:
ششم: این معاهده بین حکومت هند برطانوی وامـیر افغانستان بـه منزله قول فیصلی هست که تمام منازعات سرحدی بین حکومتین را تصفیـه مـی کند وحکومت هند وامـیر افغانستان متعهد اند، کـه خطوط سرحدی را بـه ذریعه مامورین تعیین خطوط سرحدی بطور دوستانـه تثبیت نمایند که تا در آینده تمام وسایل سوء تفاهم بین حکومتین ازبین برود.
هفتم: حکومت هند برطانوی از رویـه نیک والاحضرت مسرور بوده وخواهان هست که افغانستان همواره آزاد ونیرومند باشد، وبنا بر آن بـه خریداری وصدور لوازم جنگی مخالفتی ندارد وحتی خود حکومت هند نیز درین باره امدادی با والاحضرت خواهد کرد. و نیز چون والاحضرت امـیر از طریق دوستی با ما مذاکره فرموده اند، حکومت هند علاوه بر دوازده لک روپیـه کـه سابقا بـه والاحضرت مـی داد، بعدازین شش لک روپیـه دیگر نیز سالانـه خواهد پرداخت. امضاء: ایچ، ایم دیورند امـیر عبدالرحمن خان، کابل12نوامبر1893([17])
به نظر استاد حبیبی "به موجب شرط چهارم کـه خیلی قابل کشش واحتواء است، ونباید درون معاهدات سیـاسی چنین چیز را نوشت، گویـا تعیین خطوط سرحدی اساسا بـه کمـیسیون مخلوط طرفین گذاشته شده بود، وقراری کـه معلوم هست بعد از آن از دربار امـیر سردار نورمحمد نامـی بـه معیت هیئت انگلیسی بـه تحدید این خطوط مامور گشت، ولی هیئت افغانی درون تمام سرحدات کـه بعدها دیورند نامـیده شده اند، عمدا یـا جهلا خطاهایی نموده اند، درون تمام موارد، نقاط مـهم نظامـی ویـا اراضی مزروع وسرسبز وچشمـه سار را بـه خاک هند گذاشته اند، واکثر دشت ها وصحاری وریگزار ونقاط غیر نظامـی را خود ایشان گرفته اند. وقراری کـه در بین مردم مشـهور است: هیئت افغانی کـه از طرف امـیر مختار مطلق این تحدید بود، درون بسی موارد نقود هنگفتی را گرفته وخاک وطن را فروخته اند!!! درون ماده ششم صرف نظر از کوه خواجه امران (کوژک) کـه کمرگاه افغانستان واز نقاط خیلی مـهم نظامـی ایـالت قندهار است، بسی افسوسناک واز اعمال سیـاه امـیر درون تاریخ شمرده خواهد شد، درون حالی کـه انگلیس کمر آن کوه را شگافته، وتونلی درون حدود ده مـیل ازان کشیدند، وراه آهن را از آن گذرانیده وبه چمن ورگ حلقوم افغانستان وصل کرده اند. درون مقابل این مراعات های بزرگ واخذ وتصرف نقاط مـهم نظامـی سرحدات هند، بـه امـیر شش لک روپیـه وچیزی اسلحه از طرف حکومت هند رشوه داده شد، کـه آنـهم بـه نفع انگلیس بود. زیرا دولت هوشیـار برطانیـا، درون جنگ اول ودوم تجربه کرد کـه خاک افغانستان را نمـی توان تصاحب نمود، بنا بر آن همواره حتما در آن یکنفر اجنت قوی وهوشیـاری داشته باشد، کـه دست نگر برطانیـای هندی باشد، این شخص آهنین و وفادار جز امـیر عبدالرحمن درون افغانستانی نبود وبنا بر آن تقویـه او اساسا بسود برطانیـه تمام مـی شد. بهرصورت معاهده دیورند، درون سیـاهی ومضرت از معاهده منحوس گندمک کم نیست، ومسئولیت تاریخی آن نیز از دامن لکه دار امـیر عبدالرحمن خان شسته نخواهد شد، زیرا کاریست سراسر بـه نفع اجانب وخسران وطن."([18]) باین نظر استاد حبیبی مـی توان گفت کـه جرم تاریخی امـیرعبدالرحمن چند برابر بدتر از کارنامـه سیـاه شاه شجاع بوده است.
امـیر عبدالرحمان خان درآخرین سال سلطنت خودش (1901) اجازه داد کـه این خانواده آل یحی از تبعیدگاه دیره دون بـه افغانستان بیـایند،. درین وقت سردار محمد نادرخان هژده سال داشت وبا سایر برادران وعمو زاده گان خود تحصیلات خصوصی درون هندوستان نموده ومثل شاه شجاع مقداری اردو و انگلیسی فراگرفته بودند. تردیدی نیست کـه اینان از کودکی باتمدن هند وانگلیس آشنا ومانوس گردیده، وتحت تاثیر اداره مستعمراتی انگلیس قرار گرفته بودند، زیراتاثیرات وانفعالات ایـام شباب درون نفس انسان قوی وپایدار است.([19])
پس از وفات امـیر عبدالرحمن خان ضیـاء المله والدین، پسرش امـیر حبیب الله خان سراج المله والدین درششم اکتوبر1901بر تخت سلطنت کابل نشست. "امـیر حبیب الله شخص عیـاش وتن پرستی بود کـه با دولت انگلیس مانند پدرش که تا آخر زندگی خود وفادار ماند، وی فرزند بزرگ خود عنایت الله خان را بـه ملاقات لارد کرزن گورنرجنرال انگلیس بـه تاریخ 12 دسامبر1904 بـه هند فرستاد ومقدمات یک معاهده جدید بر اساس تعهدات امـیر عبدالرحمن بین کابل ودهلی چیده شد، که تا یک سال بعد ولیم دین وزیر خارجه هند بـه کابل آمد، ومعاهده ای را با حکومت افغانستان بـه امضاء رسانید: متن فارسی معاهده:
"هوالله جل کماله، هز مـیجستی سراج المله والدین امـیر حبیب الله پادشاه خود مختار افغانستان ومربوطات آن را بیکطرف، وآنریبل مستر لوئیس ولیم دین، سی، آی سکرتر خارجی ونماینده حکومت عالیـه برطانیـه بطرف دیگر این معاهده را بستند: اعلیحضرت مذکور موافقه مـی کند: کـه این عهد نامـه اصولا وفرعا درون معاملات داخلی وبیرونی همانطورست، کـه والاحضرت والد ما جد من ضیـاء المله والدین نورالله مرقده با حکومت علیـه بریتیش کرده بودند، من بر همان معاهده ثابت هستم وخواهم بود، وبه هیچ صورت از آن تخلف نخواهم کرد. عزتمند مستر لوئیس ولیم دین موصوف نیز موافقه د کـه آنچه حکومت عالیـه برطانیـا، با پدر اعلیحضرت سراج المله والدین یعنی ضیـاء المله والدین مغفور، درون معاملات اندرونی وبیرونی واصولی و فرعی عهد کرده بودند، من آن را منظور کرده ومـی نویسم کـه حکومت برطانیـه بهیچ طور وهیچ وقت ازان موافقه ها ومعاهده ها تخلف نخواهد کرد. مورخه14محرم الحرام1323 مارچ1905 مـیلادی."([20])
قسمـی کـه دیده مـی شود، درین موافقت نامـه کدام ابهامـی وجود ندارد و با صراحت کامل نشان مـیدهد کـه امـیر حبیب الله خان بر توافق نامـه زمان پدرش امـیر عبدالرحمن خان درون مورد توافقات سرحدی دیورند کلا صحه گذاشته وآن را پذیرفته است. امـیر حبیب الله خان دومـین پادشاه افغانستان هست که موافقتنامـه دیورند را بـه صورت کامل بـه رسمـیت شناخته است. مگر شاه شجاع بر رغم علاقه انگلیس ها خود را پادشاه "خراسان" نامـیده هست که درون اسناد معتبر دولتی او و اعقابش همچنان نام "خراسان" همچنان دیده مـی شود کـه این نام که تا زمان سلطنت عبدالرحمن خان درون تمام وثایق واسناد دولتی بـه نظر مـی رسد.
در زمان سلطنت شاه امان الله خان دو پیمان درون مورد سرحدات افغانستان با هند برتانوی درون سال های1919 و1921 در راولپندی وکابل بـه امضاء رسیده است. درون پیمان متارکه جنگ استقلال1919 درون ماده پنجم آن آمده است: "حکومت افغانستان سرحدات افغان وهند رابه همان نحوی کـه امـیر گذشته پذیرفته بود قبول دارد، علاوه بر آن بر تحدید آخرین کمـیسیون برطانوی کـه در حصص غیر تحدید شده خط سرحدی غربی خیبر درون موقع کنونی قرار گاه لشکر افغانی شده موافقه بـه عمل آمد، وسرحداتی راکه درین موقع کمـیسیون برطانوی تعیین دارند قبول خواهد شد، و قوای برطانوی باینطرف بروضع کنونی خود که تا انجام کار تحدید باقی خواهند ماند." (مورخ18اگست1919)([21])
درمذاکرات کـه بین سرهنری دابس وزیر خارجه انگلیس ومحمود طرزی وزیر خارجه افغانستان بـه تاریخ22نوامبر1921 درون کابل انجام شد ودر آن معاهده جداگانـه ای بـه امضاء رسید، درون ماده دوم آن مـی خوانیم: "طرفین متعاقدین متقابلا سرحدات افغان وانگلیس رابر اساس ماده پنجم معاهده منعقده راولپندی موخه18اگست1919 مطابق11ذیقعده1337هجری قمری قبول دارند، وهمچنان بر خط سرحدی غربی خیبر طوری کـه کمـیسیون برطانوی درون ماه اگست وسپتامبر1919 تعیین کرده ودر ماده مذکوره ازان ذکر رفته ودر نقشـه منسلکه این معاهده بخط سیـاه زنجیری نشان داده شده، ودر توضیحیـه اول این معاهده مجددا تحدید آن بـه عمل آمده موافقه د، وبموجب آن تورخم وتمام مجرای دریـای کابل، بین شلمان خوله بنده پلوسی کـه در نقشـه منسلکه مذکوره بـه خط سرخ نشان داده شده، همـه داخل خاک افغانستان اند."([22]) معلومست کـه شاه امان الله استقلال سیـاسی افغانستان را درون سال1919 درون چارچوب همـین مرزهای مشخص شده توسط دیورند، درون شرق وشمال کشور بـه دست آورد وامان الله خان سومـین پادشاه افغانستان هست که این موافقت نامـه را پذیرفته است.
با سقوط سلطنت شاه امان الله خان حکومت به منظور مدت نـه ماه بـه شاه حبیب الله کلکانی رسید. مساعی وتلاش انگليس ها به منظور سرنگونی سلطنت امـیر حبيب الله کلکانی ازهمان روزهای نخست حاکمـیتش آغاز گرديد ومجال هیچ نوع نگرش تازه درون مورد سرحدات کشور با همسایـه گان مـیسر نگردید. با اينکه تمام مردم افغانستان از بدخشان که تا هرات، از ميمنـه که تا جلال آباد و قندهار بـه امير حبيب الله کلکانی بـه حیث پادشاه برخاسته ازصف خود شان یعنی عوام الناس بيعت نموده بودند، و مردم زرمت، کتواز، سليمان خيل و اقوام احمدزايی حمايت شان را از سلطنت نامبرده نيز اعلام داشتند، اما استعمار انگليس با توظيف مـهره های وابسته بـه خود آرام ننشست و اين بار حملات خود را درون چهره نادر خان ازجنوب بـه افغانستان یعنی از همان مجرای نفوذی خود درون مستعمرات هندوستان آغاز نمود.
وزارت خارجه انگليس درون دسامبر 1928م. بـه قونسلگری خود درشـهر "نيس " فرانسه دستور داد که تا با سفير افغانستان درون پاريس محمد نادر خان درون تماس شده و او را غرض حرکت بـه افغانستان آماده سازند. مسايل مربوط بـه چگونـهبرانداختن حکومت حبيب الله کلکانی پيش از اين، مفاهمـه و توافق شده بود. وايسرای انگليس درون هند بـه تاريخ 13 فبروری 1929 بـه صدراعظم انگليس نوشت کـه برخلاف تبليغاتی کـه از طرف حکومت افغانستان (حبيب الله کلکانی) بر ضد ما بـه راه انداخته شده واقعات بـه نفع ما پيش مي رود. اميدواريم نادر را بدون بلند شدن سر و صدای ضد انگليسی درون اين جا دريابيم.([23]) باین زمينـه سازي ها مقدمات سفر نادرخان و برادرانش شاه ولي خان و هاشم خان بـه تاريخ 21 دلو 1307 هـ خ مطابق 23 فبروری 1929م بـه هند بريتانوی گرفته شد، و(آنـها) از طرف مامورين انگليس بدرقه شدند.([24]) درون بمبئی نادر خان طی ملاقاتی کـه با نماينده حکومت هند بريتانوی اظهار نمود کـه طرفدار دولت بريتانيا مي باشد، و علاوه کرد کـه در برابر هيچ شخص ديگرتعهدی ندارد.([25])
درین خصوص مـیرمحمد صدیق فرهنگ مي نويسد که: "در اواخر ماه فبروری سال 1929 سه شخص کـه هر يک بگونـه ای بـه جريان حوادث درون افغانستان مؤثر بودند درون پشاور يک جا شدند. محمد نادر خان توسط قطار از بمبئی، همفريز وزير مختار انگليس توسط طياره از کابل و علی احمد خان با پای پياده از مشرقی (جلال آباد) بـه شـهرپشاور رسیدند. برنامـه سفرشان ازقبل درون اختيار دولت هند بود".([26]) نادر خان بـه مدت 11 روز درون پشاور ماند و با سران قبايل سرحدی تصاميمش را درون ميان گذاشت و به تاريخ 17حوت سال 1308 وارد کرم ايجينسی گرديد، و با نمايند ه انگليس درون پاره چنار ديدار کرد. متعاقبا بـه تاريخ 19 حوت وارد کتواز گرديد و برادرش هاشم خان را غرض ايجاد شورش بـه مشرقی فرستاد. نادر با امان الله خان تماس گرفته و خود را از روی تفنن شريک درد ورنج او درون برابر دشمن واحدشان امـیر حبیب الله کلکانی وانمود کرد، اما امان الله خان برنامـه انگليس ها را مي دانست و از پيشنـهاد نادرخان استقبال نکرد. از خاطرات آقا بیک اف، جاسوس روس درون افغانستان وایران مـی توان بـه خوبی دریـافت: "وزیر مختار افغانستان درون مسکو(شاید غلام نبی خان چرخی) از ما خواست کـه درین مرافعه جانب نادر خان را بگیریم و ازو حمایت کنیم. وزارت خارجه شوروی هم قول داد کـه اگر نادر خان درون جنوب افغانستان موضع گرفته وروش ضد انگلیسی راپیش بگیرد ازو حمایت معنوی خواهیم نمود."([27])
نادر خان خواست که تا در پوست قشر روحانی کـه آغاز جهاد وامارت امـیرحبيب الله کلکانی را بـه تخت سلطنت فتوا داده بودند جاکند ودرمجمع آنـها به منظور خود نيز جای بيابد. ازين رو نامـه ای بـه فضل عمر مجددی (نورالمشايخ) کـه پسر اش بود نوشت کـه پس از فرار امان الله از تبعيدگاه خود درون ديره اسماعيل خان بـه پکتيا آمده است. نادر درون اين نامـه خواستار همکاری نورالمشايخ گرديد، و به تاريخ 14 جون نامبرده کـه از پايگاه مذهبی و باور و اعتماد مردم درون مبارزه عليه دولت شاه امان الله برخوردار بود، فتواء داد کـه حبيب الله مسئول ريختاندن خون بي گناهان هست و درون اثر توجه او مردم غلزايی و سليمان خيل و ساير اقوام با نادرشاه همکار شدند.([28]) نادر بـه تعداد ده هزار نفر از ميان اقوام نامبرده تهيه کرد، کـه ابتداء بـه مرکز قوماندانی نظامـی پکتيا حمله نمود، اما بر اثر شـهامت و لياقت جنرال صاحبزاده محمد صديق خان شکست سنگين خورد و عقب نشست. نورالمشايخ باز دوازده هزار عسکر ديگر درون خدمت نادر تهيه نمود و در جلال آباد هاشم خان برادرش نيز حملات خود را بالای عساکر دولتی آغاز نمودند. نادرخان بـه خاطر مؤثريت کارشان تضادهای قومـی بین پشتون و تاجيک و لسانی را بـه نام پشتو و فارسی از طريق شبکات استخباراتی خود تبليغ مي د، چیزی کـه شاه شجاع فکرش را هم نمـی کرد. بر اثر تبليغات شبکات استخباراتی انگليس عده ای از همکاران حبيب الله کلکانی با نادر مخفيانـه درون تماس شدند و مسئله بـه جایی رسيد کـه عده ای از اين اشخاص مسايل حساس نظامـی و دولتی را درون تصميم گيری های شان بـه اطلاع نادر مي رسانيدند و امير ساده دل کـه صرف به منظور سقوط نظام امان الله خان ساخته شده بود، نـه بنیـاد کاری نظام سیـاسی آینده، پيچيده گي های سياست را درون مناسبات مخفی مدعيان قدرت با انگليس ها کمتر متوجه مي شد. اين عده حبيب الله را ترغيب مي نمودند کـه قوای عسکری خود را از کابل غرض مقابله با شورش های جنوبی و مشرقی بفرستد که تا کابل از وجود نيروی مقاومت کننده خالی گردد وفرصت به منظور پیشروی قوت های نادرخان مساعد گردد، کـه چنين هم شد.
در هنگام خروج حبیب الله از ارگ جانب کلکان يکی از هم سنگرانش از وی اجازه خواست که تا خانواده نادرخان را بـه کيفر اعمال او مجازات نمايد، اما امير عيار اجازه نداد و گفت: "شرط مردی نيست کـه اطفال و زنان بي گناه بـه جرم نادر کشته شوند، اگر خداوند ما را پيروز ساخت جواب نادر را خواهيم داد، درون غير آن آنچه رضای پادشاه پادشاهان باشد، همان مي شود".([29]) اميرحبیب الله کلکانی امـیر بی سواد کـه بیشتر عیـار بود که تا سیـاست مدار، هرگز از موجودیت زنان وان جوان خانواده سلطنت بـه عنوان گروگان سیـاسی درون برابر امان الله خان ونادرخان استفاده نکرد ورهایی آنـها را مطابق رسم سیـاسی زمان با بر آورده شدن مقاصد سیـاسی خود مشروط ننمود. حبیب الله کلکانی درون شب 20 ميزان با عده محدودی از رفقايش مسير پاي منار و دشت حاجی را درون ده سبز بـه ياد روزهای دوره سربازی اش درون پيش گرفت. لحظاتی درون خلوتکده مزار شيخ سعدالدين انصار(رح) آرميد و به دعا و نيازدر برابرخالق خود پرداخت. آنگاه درحالي کـه با سوسوی ستاره گان آسمان زمزمـه مي کرد، مسيرش را بـه سوی قلعه ميربچه خان غازی درون کوهدامن درون پيش گرفت.
نادر درون سال1921 درون مقام وزارت حربیـه افغانستان قرار داده شد. امور روابط با سرحدات واقوام وقبایل سرحدی درون لایحه وظایف او نیزتنظیم گردیده بود، او این وظایف را بـه خاطر فرمان برداری مردم از انگلیس ها پیش مـی برد واز تماس مستقیم شاه امان الله خان واطرافیـانش با قبایل جنوبی وشرقی جلوگیری مـی کرد. ازین رو شاه امان الله خان، نادر وخانواده اش را بـه خاطر فعالیت های سیـاسی مرموزش از امور دولتی طرد و (درسال1924) بـه فرانسه (وبرادرش محمد هاشم خان رابه مسکو) بـه حیث سفیر افغانستان اعزام داشته بود. نامبرده از فرانسه نیز توسط محمد علی درانی نواسه شاه شجاع مسکونـه لاهور با وایسرای هند درون تماس بوده ودر توطئه های انگلیس برضد شاه امان الله سهم فعال داشت، وانگلیس هاهم قدم بـه قدم راه بـه قدرت رسانیدن وی رادر افغانستان هموار مـی ساختند.([30]) از خاطرات آقا بیک اف عضو شبکه جاسوسی روسیـه وتوضیحات مرحوم فرهنگ([31]) آشکار مـی گردد کـه روس ها درون پیروزی نادرخان نیز کمک نموده اند ". "([32]) با این حال نادر نیز مثل امـیر عبدالرحمن با حصول توافق دو ابر قدرت شمال وجنوب به منظور تحکیم حاکمـیتش دو پاشواره بازی مـی کرد، نادر درون نخستين مرحله ورودش بـه کابل برادرش شاه ولي خان را بعد از تعيین به حيث وکيل مقام سلطنت بـه سرکوبی مردم شمالی توظيف نمود. زيرا با موجوديت حبيب الله عيار درون ميان مردم با غيرت و سلحشور شمالی نمي توانست درون کابل با آرامش خاطر حکومت نمايد. نادر با اینکه بخاطر اطمـینان حبیب الله کلکانی درون قرآنکریم با برادرانش مـهر نمود و برخلاف تعهدات قرآن خوری خود آن جوانمرد عیـار را با رفقای عیـارش بکشت، و به خاطر تثبيت سياست خشن و به اصطلاح چشم سوزی مردم شمالی دستور داد که تا مال و ملک مردم را بـه نام طرفداران حبيب الله تاراج نمايند وباین بزدلی درون برابر رعیتش خود پیشگام نسل کشی به منظور آینده گانش چون حفیظ الله امـین وعبدالله امـین گردید، کـه امـین مـیرغضب با تکرار شعارهای نادر (سرش از ما ومالش از شما) درون آغاز جهاد مردم افغانستان برعلیـه شوروی ها، ناقلین قندز را به منظور سرکوب مردم بدخشان ومردم وردک را به منظور سرکوب مردم هزاره بـه بامـیان فرستاد کـه تاریخ این شقاوت هلاکومنشانـه باند امـین را فراموش نخواهد کرد وروح شاه شجاع ازارتکاب این نوع جنایـات هولناک مبرا خواهد بود. نادر از مشکلات اقتصادی برخی ازقبایل پکتيا بـه خاطر سرکوب نمودن دشمنانش سوء استفاده نمود. بـه اين معنی کـه تاراج ارگ سلطنتی و خانـه های طرفداران حکومت بـه اصطلاح "سقاوی" را درون کابل برايشان مباح اعلام نمود. ارگ سلطنتی کـه در زمان حبيب الله کلکانی سالم ودست ناخورده باقی مانده بود نيز مورد سرقت و تاراج افراد نادر قرار گرفت و علاوه بر خزانـه آن افراد قبايلی حتی قالين های ارگ را کـه همـه از جنس انتيک بودند، با کاردها پارچه نموده بين خويش تقسيم نمودند. چنانچه نادرخان مجبور شد نسبت نبودن فرش و ظرف درارگ مدتی را درون خارج ارگ سلطنتی زندهنمايد. بدين صورت کابل زيبا با ارگ سلطنتی اين سمبول قدرت و جلال افغانستان بـه غنيمت جنگی تبديل شده و اموال ناياب آن بـه آن سوی مرزها(پاکستان) شد.([33])
نادرفرمان صادر کرد هرکه درون شمالی مقاومت نمود مالش از شما و سرش را به منظور من بياوريد...([34]) بعد از آن نادر پست های حساس دولتی رابین برادران وخانواده خود تقسیم نمود. بطور مثال هاشم خان برادرش رابه حیث صدراعظم، شاه محمودخان برادر دیگرش رابحیث وزیر حربیـه، فیض محمد خان وعلی محمد خان دوتن از وزرای عهد امان الله خان را کـه درکسب قدرتش جان فشانی نموده بودند، بـه ترتیب بـه حیث وزرای خارجه ومعارف، فضل عمر مجددی را بـه حیث وزیر عدلیـه ومحمد گل مـهمند را بـه حیث وزیر داخله مقرر نمود. ([35]) نادر بـه تحریکات قومـی دامن زد وبه شیوه عبدالرحمان خان به منظور سرکوب نمودن هزارستان، با تحریک احساسات مذهبی ملیت های همسو با تطبیق شعارانگلیسی "تفرقه بی انداز وحکومت کن" پرداخت ودرین کار موفق هم شد، که تا اقوام برادر این کشور را توسط یک دیگرشان تار ومار نماید.
انگلیس ها آرزو داشتند که تا به جای امان الله خان وحبیب الله کلکانی نادر را درون قدرت ببینند. این هدف انگلستان درنامـه مورخ 15 مـی 1935 وایسرا خطاب بـه وزیرخارجه دولت انگلیس چنین بازتاب یـافته است: "ماهمچنان مبالغ قابل توجهی راسالانـه به منظور ماموریت بریتانیـا درافغانستان مـی پردازیم. درسال 1929 مبلغ چهل لک روپیـه پرداختیم تاآغاز مناسبی رابرای نادرشاه فراهم کنیم. علاوه برین ماحاضرهستیم کـه به منظورتقویت ارتش افغانستان کـه عامل بسیـارمـهمـی درحفظ ثبات دولت مـی باشد، مقدارمشخص اسلحه هندی را بـه صورت مجانی یـاقرضه طویل المدت دراختیـاردولت افغانستان بگذاریم. درنتیجه، ارزیـابی ما این هست که ما تمام وظایف مان را انجام داده ایم تادولت اعلیحضرت[نادرشاه]بتواند مسئولیت کامل مالی رابرای همـه تدابیر عملی وضروری به منظور حفظ ثبات اقتصادی برعهده بگیرد.([36]) لودویک آدمک استاد دانشگاه اریزونای امریکا بر آنست کـه "علت اصلی از مـیان رفتن [ امـیر حبیب الله] تاجیک بودن او بـه شمار مـی رفت و آن را مـی توان از نخستین عواملی شمرد کـه به بهای تاج و تختش انجامـید". واقعیت این مسئله را مـیتوان از صحبت های نادرشاه درون جنوبی دریـافت کـه مسئله پشتو وفارسی را درون مـیان مردم دامن مـیزد، وبه مردم مـی گفت کـه شرم هست تا بر شما یک فرد تاجیک حکومت کند. نادر وخانواده اش با اینکه خود زبان پشتو را نمـی دانستند، اما باین گنده مغزی خود تعصبات زبانی وقومـی را درون افغانستان مطرح کرد وبرای متعصبین بعدی خود بـه مـیراث گذاشت، درون حالی کـه در کارنامـه شاه شجاع تبعیض وتعصب دیده نمـیشود، بلکه او زبان فارسی را بـه حیث زبان اکثریت مردم افغانستان قبول داشت وبه این زبان با مـهارت تمام شعر مـی سرود. نمونـه کلامش اینست:
صبح دمـید وروز شد، یـارشبینـه خانـه رفت مرغ سحر تو گم شوی، یـاربه این بهانـه رفت یـا
سیر گل یـاسمنم آرزوست کابل جنت وطنم آرزوست
به هرترتیب، نظر بـه اظهارات غبار، درون دوره زمامداری محمد نادر خانی حق نداشت، نام دشمنی با انگلیس را بگیرد، چه رسد بـه الغای خط دیورند. درین دستگاه، الله نواز خان، شاه جی وده ها تن جاسوس های انگلستان درون مقام های وزارت دربار، یـاور شاه وپست های کلیدی دیگر مسلط بوده، هرکدام بالاتر از وزرای دولت صلاحیت واعتبار داشته ودربار سلطنت لانـه جاسوس های بریتانیـه بود. بـه قول محمد صدیق فرهنگ: "در سطح رسمـی نادر شاه ، برادرش شاه ولی خان را بـه عنوان وزیر مختار بـه لندن فرستاد ومعاهده سال1921 رابا دولت بریتانیـه تجدید[تائید] کرد وچهارمـین شاه افغانستان بود کـه خط دیورند را بـه رسمـیت شناخت. شاه ولی خان برادر ونماینده خاص نادرشاه و وزیر مختار درون لندن طی نامـه رسمـی نوشت: "من افتخار دارم که تا رسما ضبط نمایم کـه درک ما درون مورد معاهده 22نوامبر1921 مانند درک دولت بریتانیـاست. معاهدات قبلی دارای اعتبار تام بوده، کاملا مرعی الاجرامـی باشد." پسانی کـه مدعی الحاق سرزمـین های جنوبی خط دیورند بـه نام سرزمـین افغان هابا یکدیگر هستند، شاید موقعیت کنونی خودرا درون مقیـاس کشور پاکستان محاسبه کرده نمـی توانند ویـا از درک عرف دیپلوماتیک وقرارداد های سیـاسی عاجز هستند.
شخص محمد نادر درون شورای ملی سرکاری1931 درکابل درون مورد معاهده دیورند چنین اطمـینان خاطر داد: "...سیـاست من درون افغانستان آشکار است، تمام معاهداتی را کـه حکومت های سابق با دول متحابه، عقد کرده بودند، من تصدیق کردم، دیگر معاهده سری وعلنی ننموده ام..."([37]) نادرشاه از طريق تبادله يک يادداشت ديپلوماتيک بين مارشال شاه ولي خان وزير مختار محمد نادرخان درون لندن و آرتر هندرسن وزير خارجه بريتانيا بـه تاريخ 6 جولای 1930م درون زمـینـه مسایل مورد نظر را تائيد کرد.([38]) بعد از تجزيه هندوستان درون سال 1947م. بـه دو کشور هند و پاکستان ديگر نـه هند بريتانوی وجود داشت و نـه توافقات قبلی به منظور پاکستان مدار اعتبار بود، و ظاهرشاه هم مثل امـیر حبیب الله خان توافقات دوران پدرش نادر را با انگلیس ها پذیرفت وپنجمـین شاهی بود کـه توافق نامـه دیورند را پذیرفت. کشور جدید الظهورپاکستان هم بر مبنای خطوط مرزی ديورند سرحد خود را با افغانستان مشخص نمود، اما هردو دولت هرگز به منظور شفاف نمودن اين مرزها و بازنگری معاهدات قبلی مذاکره ند و همواره روابط سياسی شان از همين لحاظ متشنج و برای مردم افغانستان خون افشان باقی ماند.
یکی از جالبیت های دوره ظاهر شاه برقراری روابط سیـاسی افغانستان با نازیست های آلمان بود. درسال1933 مصادف بـه اریکه نشینی ظاهرشاه درافغانستان، ادولف هتلربه حیث صدراعظم آلمان احراز قدرت نمود وتاسال 1945 کـه ختم جنگ جهانی دوم وپایـان عمرهتلربود، رهبری بخشی ازجهان را درون اختیـارگرفت. یکی از راهکارهای سیـاسی هتلر دستیـابی بـه نیم قاره هند ازطریق کشورهای ایران وافغانستان بود کـه در آن زمان این قلمرو دراختیـار رقیب ژرمن هایعنی انگلیس ها قرارداشت. هتلرکه روابط دوستی راقبلا دردوره شاه امان الله خان با افغانستان برقرارنموده بود، بـه خاطر راضی ساختن دولت های ایران وافغانستان درجهت همکاری باآلمان، طرح همنژادی "نژادپاک آرین" را با هردو کشوربه مـیان گذاشت، وچنین فکری را تبلیغ نمودکه گویـا "نژادپاک آرین" ازاصیل ترین نژادهای جهان بوده وشایستهرهبری جهان راتنـها این ها دارند ومردمان ایران، افغانستان وجرمن هم از نژاد آرایی هستند.
بنا بـه دعوت حکومت آلمان، محمد هاشم خان صدراعظم افغانستان با وزیرخارجه اش فیض محمد ذکریـا بـه آن کشور سفرنمودند، ایشان با ادولف هتلرصدراعظم ورهبرحزب نازی ومقامات آلمانی مذاکره نموده وطرح "برادربزرگ" وهم نژادی آلمانی ها وافغان ها رادرمـیان گذاشته ومشوره های جدی حکومت آلمان رابرای تشویق وترغیب نژاد پاک آرین باخود بـه افغانستان آوردند. هتلردرماه مارچ1933 موافقت خود را با صرف نظر ازبخشی ازطلبات آلمان از افغانستان ازبابت قرضه هایش اعلام داشت وعلاوه برآن پروتوکول، پرداخت یک وام جدید بـه مـیزان 85،1 ملیون مارک را امضاء نمود.
به خاطر بـه جاآوردن حسن نیت درتمثیل "نژادمشترک وپاک آرین" سردارمحمد نعیم خان وزیرمعارف درنصاب درسی وترانـه های معارف افغانستان مضامـینی را درون پاسداری ازطنطنـه "نسل پاک آرین" گنجانیده ونسب پشتون ها را کـه تاآن وقت بـه نام "سلیمانی" مـی نوشتند، بـه نژاد آرین درون آوردند([39]) و این های کـه نام "آریـانا" را که تا آن دم قبول نداشتند واسم "خراسان" بزرگ را هم ازین جغرافیـاتبعید نمودند، حالا بـه شیرینی روی هم نژادان جدیدشان بـه قول آن بزرگمرد "به سرطان خونی آریـانا پرستی دچار شدند". مگر این یک محاسبه عوامانـه نیست کـه نام ایران را ازین سرزمـین بیرون راندند وبه فارس ها بخشیدند، فارس ها با گزینش نام ایران تاریخ کشور خود را از 2500 سال بـه 5 هزار سال تبدیل د، درون حالی کـه زمام داران کشور ما با قبولی نام افغانستان تاریخ پنجهزار ساله خودرا بـه یکصد سال درون آوردند.
پس از استعفای شاه محمودخان، ظاهرشاه پسرعمویش سردارمحمدداوودخان را درون 6 سپتامبرسال1953 بـه مقام صدارت افغانستان بگماشت، سردار محمد داوود بعد ازکسب رای اعتماد ومنظوری کابینـه اش درنخستین اقدام شورای ملی را باملاحظات قومـی ملغا نمود؛ وهزاران خانواده صافی رابه عنوان سرزنش وتبعید، اما درون واقع تحت برنامـه ناقلین بـه مناطق شمال افغانستان فرستاد، ومردم شمال راکه زمـین واملاک شان درمعرض خطر قرارگرفته بود، از خود ملال ساخت ومناسبات اینـها نیزتیره گردید. "چنین پیشامدی منجربه سیـاست های دوگانـه یـا فرقه گرایـانـه درداخل دربارگردید."([40]) محمد داوود تقویت اردوی ملی و ادعای ارضی مربوط بـه پشتونستان و اقتصاد رهبری شده سکتوردولتی سوسیـالیستی را درون صدر پلان کارش قرارداد.
جنگ دوم جهانی درسال 1945به پایـان رسید، اما بـه زودی جنگ سرد، شرق وغرب را درون برابرهم قرارداد وکشورهای کوچک نیز مجبور بودند جایگاه خود را درون درون یک نظام انقطابی جهانی دریـابند.
یک دهه دوره صدارت محمد داوودخان به منظور دولت افغانستان بـه دوره سخت گیری سیـاسی درروابط پرابهام "اسلام" و"نژاد" قلمدادگردیده است. داوود بعد ازتجزیـه هند وپاکستان درسال1947 موقف یک پشتونیست سرسخت را برپایـه مخالفت علیـه پاکستان به منظور ایجاد دولت پشتونستان بـه خود گرفت. ظهور پاکستان بـه حیث سرزمـین فتنـه ومنازعه بعد ازسال1947 به منظور حکومت های افغانستان مصدر تنش ها وصدور نا امنی وبحرانات اجتماعی وسیـاسی مـهمـی بوده است.
درسال1949 حکومت افغانستان ضرورت های ارتش خود راطی فهرستی بـه امریکا تحویل داد؛ چون مسئله پشتونستان بـه عنوان داعیـه تاریخی پشتون های دوطرف خط دیورند بـه هزینـه بزرگ اقتصادی وحمایت سیـاسی ابرقدرت های پیرامون افغانستان نیـاز داشت. باین لحاظ حکومت بـه فکراستعانت ازامریکا افتاد واین درخواست خود را زمانی کـه درسال1954 ریچارد نکسن رئیس جمـهور امریکا ازافغانستان دیدن مـی کرد، پیشنـهاد نمود ودولت امریکا درین راستا بـه داوودخان کـه با متحد منطقوی امریکا یعنی پاکستان مشغول چانـه زنی بود و ازشمولیت بـه "پیمان سنتو" هم شانـه خالی نموده بود، روی خوشی نشان نداد.
بهر حال، کمک اقتصادی امریکا بـه افغانستان درسال1955 به533 ملیون دالربالغ مـی گردید. درمصاحبه ریچارد نکسون با سیدقاسم رشتیـا رئیس آژانس اطلاعاتی باختر آمده است: "نیکسون درپاسخ سوال رشتیـا کـه چه علاقه مندی بـه افغانستان دارد؟ گفته است، افغانستان یک مملکت بسیـار دور است. به منظور ما بسیـارمشکل هست که بتوانیم علاقه مندی زیـادی بـه اینجا بگیریم واضافه نمودکه مادر یک مملکتی کـه قوانین آن را خبر نداشته باشیم وتضمـینات کافی نباشد سرمایـه گذاری کرده نمـی توانیم."
با نومـید شدن افغانستان ازحمایت امریکا وهمدستانش، سلسله ای از ارتباطات با کشورشوروی درساحه همکاری های نظامـی (واگذاری تخنیک نظامـی شوروی دراختیـار اردوی افغانستان وآموزش جوانان درساحه تعلیمات نظامـی دراتحاد شوروی) شکل گیری نـهضت نسوان، آموزش ان وگزینش نوعی سیکولاریسم درسیـاست های حکومت این دوره با مساعی محمد داوود خان روی کارآمد.
داوود خان ساختار اردوی قوی رابه منظور پیشبرد داعیـه پشتونستان کـه در اصل برنامـه استراتیژیک شوروی درون منطقه بود مطمح نظرداشت. نامبرده روزی درمحضرجنرالان درهنگام غذای چاشت گفت کـه "هرکی ازداعیـه پشتونستان طرفداری نمـی کند، خاین بـه وطن است." او به منظور عملی ساختن این خواسته خویش درماه نوامبر1955 مجلس عالی ملی "لویـه جرگه" انتصابی را درکابل فراخواند وصلاحیت حاصل کرد که تا داعیـه پشتونستان را دوام داده وسلاح ومعاونت های نظامـی هم ازهرجائیکه مـیسرگردد بـه دست آورد.
در همـین زمان رهبران اتحاد شوروی چون بولگانین وخروشچف دربازگشت ازسفرهند وبرما بنابه دعوت حکومت بـه کابل آمدند ودرمذاکراتی کـه دو روز را درون برگرفت هرنوع کمک اقتصادی ونظامـی رابه افغانستان وعده داده وازادعای تشکیل پشتونستان پشتیبانی د. شوروی نخستین قرضه یک صدملیون دالری رابه عنوان تمویل پروژه های انکشافی درازمدت وفروش اسلحه بـه مبلغ 25 ملیون دالر به منظور حکومت افغانستان پذیرفت وبدین وسیله امتیـاز بالنسبه قوی اقتصادی ونظامـی راعلاوه برحمایت سیـاسی ازحکومت داوود خان اعلام داشت.
تحلیل گران باوردارند کـه افغانستان درون برابر روس ها نیزقدم های زیـادی را برداشت ومـهم ترین آن این بود کـه افغانستان ، شوروی ها را درتربیت نسل جوان کشور چه دربخش نظامـی وچه دربخش ملکی موقع داد واین سبب گردید کـه آنـها یک تعداد زیـاد جوانان را بـه افکار وایدئولوژی سوسیـالیستی کشانیدند وزمانی کـه آنـها دوباره بـه کشورآمدند با اندیشـه های مارکسیستی کشور را بـه زیر چترحمایتی اتحادشوروی کشانیدند کـه بر اساس آن کودتای سرطان1352 توسط محمود داوود وکودتای1357 بر علیـه داوود واشغال افغانستان توسط ارتش شوروی گردید.
عده ای از هموطنان ما از داوودخان بـه حیث یک چهره وطن پرست یـاد مـی کنند ومـی گویند اگر داوود خان زنده مـی بود چنین مـی کرد یـا چنان مـی نمود، اما واقعیت این هست که داوود خان با بلندپروازی های نا سنجیده شده ای کـه داشت، خود زمـینـه این همـه درگیری ها وتنش های خونبار سیـاسی- نظامـی را درون کشور بـه وجود آورد کـه بر اساس آن ما نسلی را قربانی داده ایم.
در دوران صدارت سردارمحمد داوودخان مناسبات افغانستان وپاکستان برسر مسئله پشتونستان بیشترمتشنج گردید. درزمانی کـه انگلیس نیم قاره راترک کرد، برخلاف سایر ایـالات نیم قاره هند سرنوشت پشتون ها به رفراندومـی محول گردید، وگفته شد کـه ما رفراندومـی رابرگزارمـی کنیم وازمردم مـی پرسیم کـه به هند مـی پیوندند یـا با پاکستان؟ اما حزب خدایی خدمتگاران باین کارمخالفت کرد، وانگلیس ها این تقاضا رانپذیرفتند. ماهم رفراندوم را تحریم کردیم واینـها باهمـه جعل کاری بـه مشکل توانستند رای 51% رابرای الحاق باپاکستان بدست آورند."([41])
انـهماک بیش ازحد داوودخان برمسئله پشتونستان کـه زمانی هم امر سفربری نظامـی را برپاکستان اعلام داشت، وفعال گردیدن پاکستان درحمایت امریکا وغرب این سیـاست داوود خان را بـه بن بست کشانید، وموقعیت جدلی آن بـه عنوان یک درد مزمن درمناسبات دوکشورهمسایـه ادامـه یـافت ومنجر بـه نارضایتی شاه ازین سیـاست گردید وزمـینـه استعفای داودخان راپیش آورد.([42]) درسال1953 زمانیکه پاکستان شامل سیستم دفاعی غرب گردید، تعادل نسبی از نظرقوا برهم خورد([43])
دردهه شصتم قرن بیستم مـیلادی درافغانستان بینش ها وتفکرات درون بازارسیـاست تحت دو ایدئولوژی مارکسیسم واسلامـیزم درمجامع روشنفکری عرضه مـی گردید. دلایل روی آوردن روشنفکران بـه این ایدئولوژی ها پیچیده است، اما مـی توان ازنفوذ خارجی درنتیجه رفت وآمد روشنفکران ومحصلان بـه حوزه های نفوذ این ایدئولوژی ها دراتحاد شوروی وجهان اسلام خصوصا "جامعه الازهر" مصر یـاد نمود. درین زمان دانشگاه کابل وموسیسات تحصیلات عالی کشوربه کانون پیدایش ورشد اندیشـه های چپ وراست مبدل گردیدند. ورود کتب ازایران بخصوص ازکارکردهای حزب توده ایران وابسته بـه ایدئولوژی شوروی نیز درشکل گیری افکارچپ درکشور دخیل بوده است. روابط فرهنگی با ایران هم توسعه یـافت وکتاب های ازایران بـه کتاب فروشی های کابل مـی آمد وجوانان را بـه مطالعه آثار تیوریسن های انقلابی جهان تشویق مـی نمود.
س.کشتمند کـه یکی ازرهبران ح.د.خ.ا. درمورد جمع آمد نخستین کمـیته تدارک حزب دموکراتیک مـی نویسد: "درآن حلقه کـه من هم شرکت کرده بودم، درآغاز مجزا ازیک دیگر بودند، بعد باهم بـه نحوی متحد شدند وکمـیته تدارک راساختند کـه دارای هفت عضو بود: ببرک کارمل، مـیرغلام محمد غبار، محمد طاهربدخشی، مـیراکبرخیبر، نورمحمد تره کی، صدیق الله روهی وعلی محمد زهما. بعد ازمدتی آقای غبار ازآن کناره گرفت وآقایـان علی احمد زهما ومحمد صدیق روهی بـه خارج ازکشور مسافرت د. این کمـیته بعدا تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان را تدارک دید.([44])
با دست یـابی حزب دموکراتیک خلق بـه قدرت سیـاسی، مگر حکومت های تره کی- امـین بدتر از شاه شجاع ضعیف النفس وخوش آمدگوی روس ها نبودند؟ وپوزانف سفیر شوروی درون نقش لارد اکلند خواسته های دولت شوروی را بـه آنـها دیکته نمـی کرد؟ وآنـها را بـه پذیرش وتابعیت از دستورات مسکو وانمـی داشت؟ مگر ببرک کارمل درون رکاب قشون سرخ شوروی وارد افغانستان نشد؟ وباز درون زمان دیگر حکومت موقت بعد از کنفرانس بن با مساعی امریکایی ها وارد ارگ کابل نگردید؟ وآیـا نقش زلمـی خلیل زاد بدتر از پوزانف روسی و لارد اکلند انگلیسی نبود، واو بـه عوض کرزی سکان اصلی قدرت را درون افغانستان بـه دست نداشت ؟ این گونـه چراها درون کارنامـه رهبران دولتی افغانستان بعد از دوره شاه شجاع فراوان وجود دارد کـه به منظور یک دید مقایسوی با رویداد های دوران شاه شجاع تعدادی از آنـها را با استفاده از منابع تاریخی پی گیری مـی نمائیم.
شاه شجاع وجنرال کین ومکناتن بـه قلات و غزنی مارش نمودند، مع غزنی سردار غلام حیدر خان شـهررا با سه هزار عسکر استحکام بخشیده ودروازه های غزنی را با دیوارهای سطبری مسدود کرده بود، تنـها دروازه کابلی شـهر بـه غرض خروج بـه حال عادی مانده بود...در چنین مرحله ای سردار عبدالرشید خان زاده امـیر دوست محمد خان بواسطه موهن لال با انگلیس ها داخل مکاتبه شد وآخرا بـه اردوی دشمن رفت وتمام اوضاع جنگی ونقشـه دفاعی افغان ها را بـه انگلیس خاطر نشان نمود. جنرال کین امر کرد که تا مستر تامسن درون تاریکی شب23جولای دروازه کابلی غزنـه را بـه واسطه نقب وباروت منفلق ساخت. سپاه دشمن درون ساعت سه همان شب داخل شـهر گردید وسردار غلام حیدر خان درون بالاحصار غزنـه متحصن شد. مردم شـهر از غریو انفلاق سراز خواب برداشته ودست بـه هرسلاحی کـه یـافتند، بردند. ازین بـه بعد بازار بـه بازار، کوچه بـه کوچه وخانـه بـه خانـه جنگ دست ویخن بین انگلیس ها ومردم غزنی آغاز گردید. مردم شـهری وقشون غزنی چنان جنگ قهرمانانـه نمودند کـه برای بار اول چشم سپاه امپراتوری انگلیس از شـهامت وشجاعت مردم بسوخت. درون خاتمـه جنگ1200 نفر کشته و300 نفر زخمـی از معین غزنـه بر زمـین افتاده بود. 17 افسر انگلیسی بـه شمول جنرال سیل و200 نفر انگلیسی زخم برداشته بودند، درون حالیکه انگلیسی ها تعداد کشته شده گان خود را پنـهان نمودند. انگلیس ها درون بالاحصار غزنی بـه حرمسرای سردار غلام حیدرخان داخل شده 30 نفراز عایله وحرم او را کشیده، با خود سردار درون یکی از خانـه های غزنی محبوس نمودند واسرای جنگ را کـه اغلب بدون اسلحه بودند، قسما درون دهن توپ بستند وقسما مثل ذبح د. سردار عبدالرشید خان کـه خود جزء اعضای خاندان شاهی بوده وسال ها از پول وزحمت مردم افغانستان تغذیـه وتفریح کرده بود، اینک ایستاده وحالت هموطنان خودرا از دور تماشا مـی کرد. وقتی که50 نفر اسیرغزنـه را بـه حضور شاه شجاع پیش د، یکی ازین ها فریـاد کرد وشاه را "نوکرفرنگی" خواند. بـه همـین سبب بود کـه 50 نفر را حلقوم بد."([45])
آیـا درون روزگار مادر زمان حکمروایی حامد کرزی چنین حادثه مشابه و هول انگیز، با بمباردمان های سنگین قوای هوایی امریکایی ها وپیمان ناتو وعملیـات های پر هزینـه زمـینی شان درون افغانستان صورت نگرفته است؟. آیـا قوت های خارجی کاملا بر وفق مراد مردم افغانستان عمل کرده اند؟ طبعیتا نـه. امریکایی ها وناتو به منظور بقای خویش درون افغانستان از یکسو جنگیدند واز سوی دیگربا تبلیغات روان بر انداز خود مـی خواستند روحیـه مردم وجوانان راتضعیف نمایند. آنـها درون سالهای (2012-2013) با خروج خود از افغانستان سال 2014 را بـه نام هیولای افغانی تبلیغ مـی نمودند که تا برای ماندگاری خود ذهنیت اجتماعی مردم افغانستان و حلقات سیـاسی جهان را سروی نمایند. با این تبلیغات روانی زمـینـه فرار گسترده جوانان را از کشور بسوی جهنم غربت بوجود آوردند، با تعطیل کار شرکتها موسیسات جهانی درکشور، مردم مشاغل خودرا از دست دادند، کـه در نتیجه تعداد زیـادی ازین جوانان درون آبهای مدیترانـه ویونان غرق شدند وازبین رفتند. اما مردمـی کـه در افغانستان باقی ماندند، درون سال 2014 با درایت فرزندان سرباز خود درون ارتش وپولیس ملی درون برابر مزدوران خارجی وداخلی ایستادند وبه مقاومت خود ادامـه دادند، وسال متذکره را مثل سالهای قبل از سر خود عبور داده اند کـه از هیولا بودن آن چیز خاصی جز زیـان فرارها بـه نظر نرسید. حال رهبران پنتاگون درون نظر دارند که تا به قول خودشان بـه تعداد پنج هزار عسکر جدید درون پهلوی 8400 نفر دیگر شان وارد افغانستان نمایند، کـه این برگشت دوباره شان بـه کشور به منظور بهانـه جویی های مداخله گران وتروریستان فرصت ساز ادامـه جنگ ها وتحمـیل قربانی های بیشتر به منظور مردم افغانستان خواهد بود. اگر درزیر پای مقامات پنتاگون ریگی وجود ندارد چرا بـه عوض وارد نمودن سربازان جدید بـه صحنـه های جنگ، مـیزان کمک های خود را به منظور تجهیز نیروهای مسلح افغانستان وتجهیز قوای هوایی کشور افزایش نمـی دهند؟ که تا اردوی ای کـه از نان روزمره که تا لباس شان توسط مقامات مربوطه دزدی مـی شود، گاهی سلاح ندارند وزمانی درون سنگرها بی مرمـی مـی مانند. که تا با تجهیز نیروهای مسلح کشور، مردم افغانستان خود صلاحیت جنگ وصلح را درون کشور بـه دوش گیرند؟ برحسب گزارش حقوق بشر تنـها درسال2006 بیشتراز هزار نفراز مردمان ملکی کشور بر اثر بمباران قوای ایتلاف درون جریـان محافل عروسی وعملیـات های نظامـی کشته شده اند واین رقم که تا تابستان 2007 بـه دوهزار نفر ارتقا نموده کـه اهالی غیر نظامـی کشورجان های شیرین خودرا از دست داه اند. این قربانی ها درون سال های بعدی کـه رقم دقیق آن را هنوز درون دست نداریم بـه مراتب مضاعف گردیده است، کـه رهبران افغانستان درون قبال این عملیـات بـه قوای ایتلاف مدال های دولتی قهرمانی را بـه آنـها اهداء کرده اند.
در زمان شاه شجاع "انگلیس ها مفیدتر مـی دانستند کـه جاسوس های محلی شان فقط بـه حساب مملکت خودشان، درون سایـه مساعدت انگلیس، تغذیـه نمایند واز پول مملکتی کـه خیـانت بـه آن مـی کنند، صاحب نام ونشان وشـهرت واعتبار وهم زندگی مجلل ومرفه اشرافی گردند."([46])
در زمان ما تیم های وارداتی کـه عمدتا از خانواده، دوستان، اقارب وخویشاوندان روسای جمـهور کـه دارای دوپاسپورت بوده اند، ویـا بیشتر آنـها تابعیت افغانستان را از دست داده بودند، با سرازیر شدن از کشور های امریکا، کانادا وغرب با معاشات هنگفت دالری از بودجه بازسازی افغانستان بـه پست های عالی دولتی مقرر شدند. ایشان پول های هنگفتی را ازبیت المال کشوربا ذرایع مختلفی چون اخذ پروژه های بزرگ اقتصادی وانکشافی بـه شرکتهای شخصی خود ودوستان شان و واگذاری این پروژه ها با سب کانتراکتور های داخلی بـه نصف قیمت کـه باعث پائین آوردن کیفیت پروژه ها گردیده است، بـه بانک های خارج انتقال داده وقصرهای مجللی را درون کابل، وبیشتر دراروپا، امریکا، کانادا، دبی، دهلی وجاهای دیگر ساخته اند. این درون حالی هست که بر حسب یک احصائیـه سازمان ملل بیشتر از 20 ملیون شـهروند کشور تحت خط فقربسر مـی برند. بیکاری بصورت سرسام آوری گریبان گیر مردم است، موج فرارمغز ها کشور را دچار بحران مـهاجرت وزیـان های ناشی از آن نموده و بیشتر افراد بیکار ناگزیر سلاح طالبان را مـی گیرند وبر ضد امنیت ملی مـی جنگند. مگر ماهیت همچو دولت های بهتر از دم ودستگاه شاه شجاع خواهد بود؟
در زمان شاه شجاع یکی از عوامل نارضایتی مردم از دولت مسئله اقتصادی بود. درون آن وقت "اقتصاد افغانستان اساسا اقتصاد محدود ومکتفی بـه خود بود کـه در آن یک نوع تعادل درون بین تولید و مصرف بـه سویـه محلی وجود داشت، لیکن تولید اضافی و تجارتی درون آن نقش مـهمـی را ایفا نمـی کرد. قوای انگلیس وپیروان آن کـه تعداد آنـها کـه به ده ها هزار نفر بالغ مـی شد، قسمت اعظم مواد مورد احتیـاج شان را خصوصا از نظر خواراک از داخل تهیـه مـی د. این موضوع موازنـه عرضه وتقاضا را بر هم زده موجب قلت امتعه مذکور درون بازار وبلند رفتن نرخها گردید وطبعا مردم شـهر نشین کـه اکثر ایشانبه واهل حرفه بودند، صدای شکایت بلند د."([47])
باگذشت حدود دو قرن (177) سال از دوران شاه شجاع مردم افغانستان نـه تنـها درون عرصه مواد اولیـه خوراکی تولیدات زراعتی خود کفا ندارند، بلکه بازار اقتصادی کشور دست نگر تولیدات کشورهای همسایـه بوده ومردم بـه مستهلک فعال ومصرفی کشورهای منطقه چون ایران، پاکستان، ترکیـه وچین مبدل شده اند. این خود نشان مـی دهد کـه دولت های بعد از شاه شجاع هیچ کدام جز لشکرکشی سرداران بروی هم درون فکر بـه حرکت درون آوردن چرخ اقتصادی ورفاهی کشور نبوده اند. اگرانی موجودیت جنگها را عامل رکود ووابستگی بازار اقتصادی کشور بـه همسایـه گان مـیدانند، این را نیز بدانند کـه در آن زمان نیز افغانستان آرامشی نداشت وشـهزاده گان سدوزایی، بارکزایی ومحمد زایی درون هر سفر خود از کابل جانب قندهار یـا برعودر سفر جانب هرات شـهرها وشـهرک های را کـه در مسیر سفرشان واقع بود، مـیخ درون دیوار مردم آن باقی نمـی ماند. حالا کـه طی17 سال دولتهای افغانستان از کشورهای شامل ایتلاف بین المللی صدها ملیـارد دالر بـه خاطر بازسازی وانکشاف اقتصادی گرفته اند، هنوز برق مورد ضرورت افغانستان از کشورهای تاجیکستان، ازبیکستان، ترکمنستان وایران وارد مـی شود وکاری بـه نام سرمایـه گذاری انکشافی کـه خصلت مولد بودن جامعه ودولت را نشان دهد، صورت نگرفته است.
"سجیـه و اخلاق شاه (شجاع) کـه در آن غرور وانتقام جویی بر گذشت ومدارا غالب بود نیز مزید علت گردید وسران وسردارانی راکه بـه خانواده محمد زایی منسوب یـا همکار آن بودند، راجع بـه آینده شان خوفناک ساخت."([48])
شاه شجاع با آنـهمـه جبن وبز دلی کـه داشت مـی خواست از انگلیس ها به منظور رسیدنش بـه قدرت درون مقابله با رقبای خود استفاده ابزاری نماید. ازین لحاظ غرور وانتقام بر گذشت ومدارایش درون برابر انگلیس ها چربی مـی کرد وبه عناصر معامله گر داخلی تشویش ونگرانی های را خلق نموده بود که تا از تماس های منفرد وجداگانـه با انگلیس ها برحذر باشند. اما درنظام های کنونی افغانستان، بخصوص درون دوران حاکمـیت کرزی وشالوده آن درون زمان حکومت اشرف غنی احمد زی با توجه بـه ماهیت سران دولت کـه هرکدام نقاره خوشخدمتی بـه بیگانگان را مـی کوبند، مـهره های نظام درون هیئت کابینـه های پیـهم هرکدام بدون هراس از نـهاد دولت روابط خصوصی خود را با شبکات استخباراتی کشورهای عدیده جهان ادامـه مـی دهند، واین لاقیدی لجام گسیخته خود کلافه جنگ رابیشتر سردرگم وپیچیده نموده است.
تشکیلات نظام انگلیسی درون زمان شاه شجاع مربوط بـه امر ونـهی سپه سالارکابل (اول جنرال کین و بعدا جنرال الفنستن) بود. درپاره امور بین سپه سالار ومکناتن تناقض واختلافی هم پیدا شد. بـه همـین سبب بود کـه حکومت انگلیس35 سال بعد درون تجاوز دوم خود درون افغانستان امور ملکی ونظامـی را دریک دست(حکومت نظامـی) تمرکز داد. عمده ترین کاری کـه سپه دار کابل درون افغانستان انجام داد این بود کـه قشون ملی افغانستان را، کـه عادتا بـه قیـادت روسای متنفذ مناطق مختلفه، درون قطعات جداگانـه منقسم بوده ومستقیما زیر قومانده پادشاه مملکت قرار داشتند، تماما لغو کرده وافراد آن را جزء اردوی انگلیسی وتحت قیـادت افسران انگلیسی گذاشت وبه این صورت قوماندان های ملی دست خالی ماندند وقوت تنـها درون دست دشمن خارجی متمرکز گردید.([49])
در افغانستان همزمان با سرنگونی دولت داکتر نجیب اردوی مجهز ومجرب افغانستان کـه یکصد سال عمر داشت، توسط ولی نعمتان برخی از رهبران جهاد افغانستان منحل گردید. وسالها جنگ مـیان تنظیم های جهادی توسط ملیشـه های قومـی ومقاومت بدون موجودیت ارتش و توسط اعضای تنظیم های مجاهدین ادامـه یـافت . تعدادی از سران مجاهدین چون مولوی جلال الدین حقانی تانک های دولتی بـه غنیمت گرفته خود را انفجار مـی داد وآهن باب آن را بـه حساب تن بـه پاکستانی ها مـی فروخت. بعد از سرنگونی طالبان وحضور قوای ایتلاف (ناتو و آیساف) کشورهای غربی قوای آیساف و ناتو را یکدست نموده وفرماندهی این نیروها را بـه ناتو سپردند. قوماندانی ناتو، قوای امریکایی خارج از ناتو را درون افغانستان کـه تعداد شان بـه سی هزار نفر مـی رسید وتا تابستان2009 بـه 60 هزار و تا تابستان2010 بـه یکصدهزار نفر عسکر بالارفت، تحت فرمان خود گرفتند کـه در قیـادت آنـها افسران امریکایی حضور داشتند. امریکایی ها افسران ورزیده وتعلیم یـافته اردوی افغانستان را بـه نام دایـاگ ویـا رفرم واصلاحات از کار برکنار نموده وبیشتر جوانان کم تجربه را درین اردو جذب نمودند که تا آنـها کمتر بـه ماهیت تصمـیم گیری های آنان متوجه شوند. حامد کرزی درون ماه جنیوری2009 درون مراسم توزیع شـهادتنامـه های فارغان دانشگاه حربی(حربی پوهنتون) چه بی آزرمانـه سولاتی را مطرح مـی کرد که: "افغانستان بیشتر از400 طیـاره جنگی وحدود4000 تانک ووسایط زرهدار داشت، این همـه سلاح ها بـه کجا رفتند؟ " رئیس جمـهور کشور این سوال را از عوام الناس مـی پرسید. درون حالی کـه خود شاهد حراج امکانات اردوی افغانستان بود کـه از سوی مزدوران پاکستانی بـه آن کشور شده بود. امریکایی ها با ساختار پولیس ملی واردوی ملی قوتهای مجاهدین را کـه در برابر ارتش سرخ تجاربی داشتند خارج از حلقه حاکمـیت نموده، برنامـه تنظیم اردو وپولیس راخود تنظیم نموده و رهبری عملیـات محاربوی را بدست خود گرفتند. قوای امریکایی وناتو درون آستانـه خروج خود از افغانستان، وسایط پیشرفته نظامـی خودرا بـه پاکستان بخشیدند وسایر تجهیزات زندگی واحد های نظامـی خودرا تخریب نموده یـا لیلام د، واین تجهیزات چون یخچال ها، جنراتورها، وسایل برقی وغیره را بـه اردوی افغانستان ندادند. درون حالی کـه شوروی ها بعد از خروج خود از افغانستان قرار گاه های مجهز و بیشتر وسایط حربی زمـینی وهوایی خود را بـه اردوی افغانستان واگذار نمودند.
در زمان شاه شجاع، "پس از آنکه قوای انگلیس درون نقاط سوق الجیشی قندهار وغزنـه وکابل وجلال آباد وبامـیان با سواره وپیـاده وتوپخانـه وجبه خانـه مستحکم گردید، وضع ورفتار انگلیس هم تبدیل شد. دیگر انگلیس ها "دوست" نی بلکه زمام دار اصلی وحاکم نظامـی افغانستان بودند. مکناتن نماینده وسفیر انگلیس ازین بـه بعد عملا بـه شکل صدراعظم وهم نایب السلطنـه افغانستان درون آمد. تمام امور دولت، عزل ونصب وزراء وافسران افغانی، بودجه، مالیـات، مجازات ومکافات وغیره همـه درون اختیـار او بود."([50])
در افغانستان دوره کودتای ثور این صلاحیت ها بیشتر درون دست الکسندر مـیائیلویچ پوزانف وبعدا فکرت احمدجانویچ تابییف سفرای شوروی قرار داشت وآنـها درون تعیین وتردید مسئولان دولت نقش عمده ای را بازی مـی د. همـین طورپس از کنفرانس بن، بیشتر صلاحیت های دولتی بدست زلمـی خلیل زاد سفیر افغان تبار امریکا درون کابل بود کـه بعدا این صلاحیت ها بـه سلف وی آقای رابرت نیومن انتقال گردید. ناظرین اوضاع سیـاسی افغانستان بدین باور هستند کـه مامورین "سیـا" درون مـیدان هوایی بگرام کـه پایگاه عمده نظامـی آنـهاست، امور مـهم دولت کابل را اداره وکنترول مـی کنند. مثلی کـه در زمان حضور شوروی ها درون افغانستان اداره (کا جی بی) صلاحیت این کارها را بـه دوش داشت. تصمـیم مسایل نظامـی بـه عوض رئیس جمـهورکشور، بـه دوش سرقوماندان اعلی قوای نظامـی امریکا درون بگرام هست وامور ملکی غیر مـهم بدست گماشته گان امریکایی انجام مـی شود.
در زمان شاه شجاع "عمارت شاه واتاق دربار او توسط افسر وعساکرانگلیس حافظت مـی شد، هیچ افغانی بدون اجازه صاحب منصبان انگلیسی حق دیدن شاه را نداشت. شاه با 850 نفر زن ومرد واطفال خاندان خود درون ارگ بالاحصار از طرف پنج هزارعسکر انگلیسی حفاظت مـی شد.([51]) چون اقامت بخشی از عساکر انگلیس درون بالاحصار بر قصر محل اقامت شاه شجاع مشرف بود، شاه وجود آنـها را منافی حیثیت و وقار خود شمرده چند بار از مکناتن تقاضا کرد کـه افراد مذکور را از آنجا بیرون کند، لیکن مکناتن بـه دلیل نیـازمندی حربی از قبول این خواهش استنکاف کرد واین امر هم یکی از علل آزردگی شاه از دوستان انگلیسی او بود."([52])
پس از کنفرانس بن جائی کـه رئیس جمـهور درون آن مـی زیست، توسط محافظین امریکایی محافظت مـی گردید ومحافظین شخص رئیس جمـهور امریکایی ها بودند. درون سپتامبرسال 2002 کرزی درون سفری کـه به زادگاه خود قندهار داشت، مورد حمله تروریستی قرار گرفت. امریکایی ها حمله کننده را کشتند ورئیس جمـهور را از خشم هم شـهریـانش نجات دادند. کرزی درون سایـه تامـین امنیت خود توسط عساکر امریکایی کـه در دو طرفش دیده مـی شدند، سر بلند زندگی مـی کند. از زمان شاه شجاع که تا حبیب الله خان روابط ومناسبات همـه جانبه دولت های افغانستان با هند بریتانوی یـا لندن برقرار بود، دید وادید های هیئت های فرهنگی دولتی، ارسال محصلین وکارمندان دولت، گروه های اجتماعی همـه درون حد لزوم دید آن زمان با سلطنت دهلی صورت مـی گرفت. از زمان تره کی که تا داکترنجیب مسکو بحیث مرجع اطاعت رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان قرار داشت، رادیوی مسکو ورسانـه های نوشتاری شوروی با طرح برنامـه های فارسی وپشتو درون مورد افغانستان ساعتها تبلیغ مـی د، ازمحصلین که تا اعضای شئون اسلامـی، افراد حزبی واصناف اجتماعی بـه شوروی فرستاده مـی شدند وکمتری بود کـه در آن وقت شوروی را ندیده بود. درون زمان کرزی که تا اشرف غنی واشنگتن جای دهلی ولندن ومسکو را گرفت وکانال های ارتباطی همـه جانبه راه خود را از مسکو بـه واشنگتن تغیر دادند ودیدار های رهبران واراکین دولت، برنامـه های آموزشی کارمندان دولت بـه امریکا آغاز گردید، وبرنامـه های "رادیو آشنا، صدای امریکا" وبرنامـه های تلویزیون آشنا بـه زبان های فارسی دری وپشتو درون حمایت از رژیم های کرزی واشرف غنی تبلیغات مـی کنند وخود را دایـه های مـهربان تر از مادر بـه جهان معرفی مـی کنند. باین تفاوت کـه شوروی ابتداء درون کشورهای مورد نظرش ساخت وساز بنیـاد های اقتصادی را رویدست مـی گرفت، دانشگاه ها وموسیسات تحصیلی ایجاد مـی کرد، راه مـی ساخت، فابریکات سیلو ونساجی ایجاد مـی کرد، مراکز تربیوی کارگران ماهر را روی دست مـی گرفت و همکاری های فراوان مادی ومعنوی بـه نفع کشور انجام مـی داد. اما امریکا طی مدت دودهه درون افغانستان کدام پروژه عام المنفعه تولیدی واقتصادی نساخته وحتی مصارف سربازان وافسران خود درون افغانستان را از کمک های بازسازی خود حساب مـی کند.
"شاه شجاع باری بـه مکناتن یـاد آوری کرد کـه افغانستان مامون هست ومن پادشاهم لذا ضرورت به منظور اقامت قشون دیده نمـی شود. مکناتن جواب داد کـه تا خطر امـیر دوست محمد خان باقیست موجودیت قشون انگلیس درون افغانستان حتمـی است. انگلیس ها نـه تنـها بواسطه قوه شاه را درون دست داشتند، بلکه از لحاظ سیـاسی هم او را محتاج بـه خود ودر عین حال زیر تهدید نگه مـی داشتند، زیرا تمام اوامر کـه بر ضد منافع مملکت ومردم وروسای متنفذ صادر مـی شد، همـه بـه نام شاه بود. لذا همـه دشمن او گردیده بودند. از طرف دیگر انگلیس ها رقبای شاه را علی رغم تمایل او نافذ ومقتدر تر نگه داشتند. شاه شجاع با چنین جریـان سیـاسی ونظامـی نمـی توانست جز بازیچه ای درون دست انگلیس باشد والبته او مستشعر از تمام اوضاع بود ورنج مـی کشید."([53])
شاه شجاع اینـهمـه دست نگری درون برابر انگلیس ها را به منظور خود ننگ مـی دانست واز انگلیس ها خواست که تا کشورش را ترک بگویند، اما زمام داران افغانستان از دوره ترکی- امـین وتا زمان ما هرگز چنین چیزی بـه فکرشان خطور نکرده هست وآنـها حضوردوستان خارجی خودرا بر خلاف روانشناسی جامعه افغانستان بر مردم آن تحمـیل کرده اند. امریکایی ها مثل انگلیس ها دلیل مـی آورند کـه تا خطر تروریسم (القاعده و طالبان) موجود هست از افغانستان خارج نمـی شوند و برای بهانـه ماندن درون کشور خود نـهاد های تروریستی رابصورت غیر مستقیم حمایت مـی کنند و ورشد مـیدهند، وبرای تحقق استراتیژی دراز مدت شان درین بخش آسیـا زمـینـه سازی مـی نمایند. ازین رو گاهی به منظور مغشوش نمودن ذهنیت سیـاسی افغانستان وکشورهای منطقه سربازان شان را از کشور بیرون مـی نمایند و زمان دیگر حضور مجدد آنـها راتبلیغ وتوجیـه مـی کنند، و به بهانـه وخامت اوضاع سربازان جدید را بـه افغانستان وارد مـی کنند. اشرف غنی وبلند گوهایش از آمدن سربازان جدید امریکایی خوشحال هستند. درون حالی کـه آمدن دوباره سربازان امریکایی درون افغانستان صلح را برقرار نمـی سازد وباعث بغرنج گردیدن تشنجات بیشتر منطقوی مـی گردد، اما این اقدام مـی تواند به منظور حفظ حاکمـیت غنی بر افغانستان وتطبیق اه دراز مدت امریکایی ها خدمت نماید.
شاه شجاع زمانی ازین هم پا فراتر گذاشت، زمانی کـه با فرمان مکناتن تعدادی از مبارزین ملی مثل نایب امـین الله خان لوگری، عبدالله خان اچکزایی وسردار شمس الدین خان حتما به هند تبعید مـی شدند. "شاه شجاع رجال مذکور را احضار واز پیشنـهاد مکناتن آگاه وامر تهیـه سفر نمود. ایشان گفتند کـه ما هرگر انگلیس را نمـی شناسیم کـه کیستند وچیستند. ما با نوشته شما سر از امـیر دوست محمد خان تافتیم وشمارا آورده برتخت سلطنت نشاندیم، اما دیدیم کـه در عهد شما هر روز فریب کاری انگلیس ها بـه نوعی ظاهر و اسباب بد نامـی و رسوایی شما ومردم مـی گردد، بعد مسئول شما هستید. شاه کـه این سخنان بشنید آهی کشید وگفت کـه شما از دل من آگاه نیستید، من محکوم پهره داران و پاسبانان انگلیس هستم وچاره ای جز سوختن وساختن ندارم. افسوس کـه آنچه بود از دست رفت ومردان کاری خراسان ورجال باغیرت وهمت مردند ورفتند، ورنـه این شمشیر من شمشیر اسلام است، هر مرد با همتی کـه باشد بیـاید وبردارد، مصارف چنین غازیـان را من آماده خواهم کرد، بـه شرطی کـه این راز آشکار نگردد."([54]) کـه این سخنان شاه شجاع به منظور شخصیت های ملی ومجاهدین خود یک نوع رفع مسئولیت درون پیشگاه تاریخ دانسته مـی شود.
خداوند شاه شجاع آن انگلیس را باین دعوتش از غازیـان به منظور نبرد با انگلیس ها ببخشاید کـه جرئت بیـان نمودن اسارت خود را درون دست انگلیس ها داشت ومردم را درون مبارزه بر ضد انگلیس ها فراخواند. اما رسوایی سران امروزی دولت افغانستان اظهر من الشمس هست وبا دفع الوقت درون برابر مردم هر روز کشور را بـه پرتگاه غم انگیز نیستی مـی کشانند، اما نوکران امریکایی تحمـیل این حالت را برخود نمـی گیرند و بالای خون جاری قربانیـان افغانستان حکومت مـی کنند. شاید روزمره درون افغانستان توسط عملیـات انتحاری طالبان، شبکه حقانی وداعشیـان وعملیـات حربی وبمباران طیـارات امریکایی بطور متوسط.50 تا60 نفر کشته مـی شوند، شـهرها ومناطق مس مردم ویران مـی گردد ومردم درون عزای فرزندان خود سوگوار مـی گردند، کشتزارها وحاصلات دهقانی ط آتش جنگ مـی گردند، اما رهبران دولتی افغانستان باکی ندارند وباین گونـه سیـه روزی مردم خود مـهر سکوت برزده اند، آنـها حد اقل ذهنیت امریکایی ها را درون مورد ضرورت برقراری صلح درکشور مساعد نمـی سازند. گاهی کرزی وزمانی دیگراشرف غنی بـه قاتلان شریر مردم افغانستان "برادر" خطاب مـی کنند ورهبران پاکستان تروریست پرور را "دوست خود" مـی دانند وبر جورج بوش مدال افتخارمـی آویزند. این ها از "الزیدی" خبر نگار جسور عراقی نمـی آموزند کـه چگونـه بوت خود را بر سر جورج بوش دوم کوبید وانزجار ملتش را فریـاد کرد وبه گوش تمام دنیـا رسانید.
کرزی کـه در دو دوره با ارتکاب تقلبات انتخاباتی وحمایت امریکایی ها بـه پیروزی رسید ودیگر زمـینـه کاندید وتقلب جستن را از مجاری قانونی از دست داد، به منظور فریفتن ذهنیت مردم افغانستان خواست که تا با حرکات مردم پسند اکت ملی نمایی هم کند، وی درون اپریل 2010 درون جلسه ای با کمـیسیون انتخابات اظهار داشت کـه خارجی ها او را زیر فشار قرار داده اند کـه آقایـان لودین و زاده را از کمـیسیون انتخابات برکنار نماید، او این کار را با فرمان امریکایی ها انجام داد وبا لفاظی وحرافی ها گفت کـه اگر خارجی ها مداخلات خود را درون افغانستان ادامـه بدهند، دولت کنونی بـه دولت "نوکر" ویـاغی گری فعلی بـه "جنگ مقاومت" مبدل خواهد شد. کرزی باین نوع لفاظی ها مـی خواست چنان افاده دهد کـه گویـا خود را از زیر بار خارجی ها کنار کشیده است، نامبرده درون سفری بـه قندهار بـه مردم گفت کـه اگر فشار خارجی ها براو ادامـه پیدا نماید وی بـه طالبان خواهد پیوست. کرزی با صراحت بـه این موضوع درون واقع حرف نـهانی دلش را گفت ونشان داد کـه دل درون گرو دوستان سابقش کـه آنان را برادر خطاب مـی کرد، داشته است. او درون واقع با این اداهایش هم خود وهم طالبان را نوکر خارجی ها دانست وگفت: او خود را ار بندگی خارجی ها خلاص کرده، طالبان هم خود را ازغلامـی خارجی ها برهانند، اما این موضع گیری کرزی دوام نیـاورد ویک روز بعد درون تماس تیلفونی با خانم هیلاری کلنتن وزیر خارجه امریکا، از گفته های خود اظهار ندامت وپشیمانی نمود. بعد ازین تماس کـه معلوم مـیشد کرزی از گستاخی هایش درون برابر ولی نعمتان خود توبه کرده است، خانم کلنتن بـه رسانـه ها اظهار نمود کـه روابط دولت امریکا با کرزی مثل سابق خوبست وسخن رانی او نقصانی درون روابط امریکا بـه وجود نیـاورده است. رادیو بی بی سی بـه تاریخ 13 اپریل 2010 درون اخبار فارسی خود بیـان داشت که: "هیلاری کلنتن، وزیر خارجه امریکا، روز یک شنبه بـه شبکه های تلویزیونی امریکا گفت کـه دولت امریکا کرزی را یک متحد قابل اعتماد مـی داند". بـه تعقیب آن وزیر دفاع امریکا رابرت گیتس اظهار نمود کـه روابط کاری با رئیس جمـهور افغانستان بر اساس برنامـه کاملا بـه خوبی پیش مـی رود. کرزی باین ندامت خود به منظور مردم افغانستان وجهان نشان داد کـه تا گلو درون بردگی امریکا وانگلیس غرق است، شاید درون همـین رابطه بود کـه آقای گالبرایت نماینده سر ملل متحد با اهانت بزرگ از فساد اداره کرزی او را یک فرد مالیخولیـایی خواند کـه به مواد مخدر اعتیـاد دارد. کرزی کـه برای برونرفت از رسوایی ها وفساد دستگاهش بـه مانور سیـاسی روی آورده بود، با قتل وکشتار دسته جمعی مردم افغانستان درون ارزگان، دهراود، غزنی، خوست، خوگیـانی، کنرها، نادعلی، سید آباد، شاه ولی کوت، عزیز آباد، گردیز، وردوج، قلعه زال وده ها محل دیگرکه بر اثر بمبارمان سنگین ناتو وامریکا درون خون خود غوطه مـی خوردند، جز فرستادن پیـام تسلیت وچند پول کمک به منظور خاموش ساختن قهرمردم، مـی خواست که تا ازین ملت آزاده و قهرمان یک مردم خون فروش بسازد، زبان بـه اعتراض نگشود وحتی کشته شده گان را تروریست خواند.
در اکتوبر 1841 شاه شجاع با امضای نشر اعلانات زیـادی مردم افغانستان را بـه جهاد علیـه انگلیس فراخواند. "شاه شجاع بـه مکناتن پیشنـهاد کرد کـه با انقلابیون مصالحه کند و رهبران شان معاف شمرده شود... انگلیسها کـه از قیـام مردم مشوش شدند، خواستند درون بالاحصار پناه ببرند، مگر شاه شجاع نپذیرفت وگفت کـه مکناتن را هم درون بالاحصار قبول کرده نمـی توانم وهم تعمـیر بزرگی را بـه نام ترمـیم مجدد ویران کرد... درون نوامبر شاه پیشنـهاد صلح با مجاهدین را نمود... بالاخره مکناتن بـه لارد اکلند نوشت کـه شاه شجاع بما خیـانت مـی کند، حتما دوست محمد خان بـه کابل رجعت داده شود... درون دسامبر انگلیس ها بـه شاه شجاع پیغام دادند کـه از بالاحصار بـه قشله نظامـی بیـاید که تا باهم یکجا بـه جلال آباد روند، اما شاه قبول نکرد...در دسامبر شاه اعلان جهاد ملی را بـه مقابل انگلیس امضاء کرد. شاه شجاع نـه اینکه رفتن با انگلیس را نمـی خواهد بلکه طبقات مختلف مردم رابر ضد انگلیس تحریک مـی کند...در مارچ1842 شاه شجاع امر تخلیـه جلال آباد را بـه جنرال سیل فرستاد..."([55])
کرزی درون حالی کـه خودش از قماش آنانیست کـه از آغاز ارتباطات سیـاسی طالبان را با امریکا برقرار نموده بود. او درون یک گفتگوبا کانال تلویزیونی الجزیره درون نـهم اکتبر 2002 گفته بود: "در ماه مـی 1994 درون شـهر کویته بودم کـه طالبان ظهور د ومرادر مقدمـه حرکت خویش جازدند. من درون آغاز از جمله موسسین این بودم" کرزی بارها گفته هست که عضوی از گروه طالبان است. تعلقات سیـاسی کرزی با تحریک طالبان آنقدر گره خورده هست که قرار بود طالبان او را بـه حیث نماینده خود درون سازمان ملل متحد پیشنـهاد کنند. کرزی درون دوران حاکمـیتش درون قفس طلایی امریکائیـان محبوس بود ونـه تنـها خروج آنـها را از افغانستان گاهی مطرح نکرد، بلکه همواره خواسته اش این بود که تا امریکائی ها بـه خاطر مبارزه علیـه تروریسم بـه افزایش رقم سربازان خود بی افزایند. درین حال مـی توان بر شاه شجاع مفلوک درون آن عصر تاریک بربریت رحمت گفت، زیرا آن شاه گنـهکار سر انجام راه نجات کشور رادریـافت وهرچند حاکمـیت خودش درون خطرقرار مـی گرفت، اما مردم افغانستان را بـه ایستادن درون برابر انگلیسها دریک جهاد ملی فراخواند.
انگلیس ها تدریجا شخصیت های صادق ملی را از دسترسی بـه اموردولت دور نگه مـی داشتند واشخاص فرو مایـه وکلاه بردار رامجال تبارز درون قدرت سیـاسی مـی دادند. "عناصر ملی بعد از استقرار شاه شجاع وسیطره اجنبی ملتفت شدند کـه از شاه جز اسمـی باقی نیست، ودشمن خارجی درون زیر نام او تسلط خود را درون افغانستان قایم مـی کند. بعد همـه قلبا برضد شاه وانگلیس گردیده درون جستجوی راه نجات بر آمدند. انگلیس ها تمام این چیزها را مـی دانستند اما کمتر از "واقعیت" بـه آن اهمـیت مـی دادند، چراکه ایشان امـید بـه شمشیر وخدعه خود داشتند."([56])
استعمار درون هر زمانی از تخنیک های نیرنگ وفریب استفاده مـی کند. امریکایی ها هم از مکروفریب انگلیس ها استفاده مـی کنند. با سرازیر گردیدن امریکایی ها درون افغانستان بعد از کنفرانس بن، زلمـی خلیل زاد ابتکار دولت سازی را درون افغانستان بدست گرفت وعناصر گماشته شده ، فرومایـه، تبهکار، ناقض حقوق بشر وجنگ سالاران را مجال پیشرفت داد وبه پست های مـهم دولتی بگماشت، اگر تعداد کرسی های کابینـه کفاف امور دوستانش را نمـی کرد، به منظور آنان ادارات جدید بی لزوم بنیـاد مـی کرد وبرای کارگزاران واقعی خود سرنوشت کارساز ایجاد مـی نمود. مردم افغانستان با گذشت بیش از یکدهه با قربانی وتلفات خونین دریـافته اند کـه در حکومت های متورم کرزی وغنی جز اسمـی، نفع مردم وجود ندارد وخارجیـان درون زیر نام اینـها تسلط خودرا بر افغانستان قایم مـی نمایند ومـی خواهند از افغانستان یک برج دیدبانی به منظور نظارت بر فرا آوردهای نظامـی کشورهای اتمـی منطقه چون روسیـه، هند، چین، ایران وتا حدودی پاکستان بسازند. بی سبب نیست کـه با گذشت هر روز مردم وروشنفکران کشوربا فهم حقه بازی های سیـاسی بیگانـه گان درون افغانستان از دولت های تحت الحمایـه آنـها فاصله مـی گیرند ومعترضین دست بـه مظاهرات خیـابانی مـی زنند وبابرپایی خیمـه ها درون نقاط مزدحم شـهرکابل بـه تحصن گروهی خود ادامـه مـی دهند. ودولت کنونی افغانستان را مزدور خارجی ها مـی دانند.
در دوره شاه شجاع با گزاف بودن مصارف تجملی به منظور خانم های انگلیسی، درون افزایش مالیـات گمرکی اقدامات پیـهم صورت مـی گرفت. بـه همـین لحاظ نرخ مواد خوراکی اولیـه درون بازارها بلند مـی رفت. این عمل سبب مـی گردید که تا یک قشر محتکر و سود خوار تبارز نموده ونبض بازار را درون دست گیرد، وبلند رفتن قیمت های بازار ونیـاز شدید ضرورتمندان بـه مواد اولیـه از خواست های سیـاسی انگلیس ها بود. چون انگلیس ها مـی اندیشیدند کـه برای اداره نمودن آرام یک کشور بیشتر از همـه دچار نمودن مردم بـه گرداب فقر وتهی دستی ضرورت است، ومردمـی کـه به فقر وبدبختی گرفتار آید چنان درون رنج های خود مصروف مـی گردد کـه مجال فکر بـه کمبودهای نظام سیـاسی را ندارد واگر از رنج فقر بـه ستوه آمده کاری کند، بـه آسانی مـی توان بـه دادش رسید.
درنظام کنونی افغانستان نیز مصارف تجملی اداره کرزی- غنی با گماشتن وزرای استخدام شده از کشورهای امریکا وکاناد وکشورهای غربی کـه هزاران دالر از بودجه بازسازی افغانستان معاش اخذ مـی کنند، موترهای قیمتی زره سوار مـی شوند، پیـاده، خانـه سامان، کمپیوتر کار، راننده ومحافظ فراوان از ترس مردم استخدام مـی کنند همـه وهمـه بار گرانی هست که بـه شانـه های مردم بیچاره افغانستان سنگینی مـی کند. این درون حالیست کـه معاش مامورین بی واسطه درون ادارت دولتی همان معاش عصر نوح(ع) درون حدود4-5 هزار افغانی هست که این معاش گیران دالر وافغانی با بی تناسب بودن سطح عوائید ماهوار درون یک جامعه زندگی مـی کنند و از یک بازار خریداری مـی نمایند. درین حال، عناصری از دولت با دلالان داخلی و خارجی سازش نموده ونرخ مواد اولیـه رابه نام رقابت بازار آزاد بالا ویک قشر محتکر وسود جو سرکشیده کـه قیم مواد ارزتزاقی وتجملی را درون بازار آزاد زیرکنترول خود دارند. درچنین اوضاعی دوقشر فقیر وغنی درون جامعه زندگی مـی کنند کـه با گذشت هر روزیکی بسوی غنامندی بیشتر ودیگر بـه گودال فقر شدید روی مـی آورد. قرار گزارش کمـیسیون حقوق بشر بیشتراز60% جمعیت کشور بیکارهستند، بیشتر از 20 ملیون جمعیت زیر خط فقر زندگی مـی کنند و در آمد روزانـه شان حدود یک دالرمـی باشد، نیمـی از جمعیت کل کشور بـه آب آشامـیدنی دسترسی ندارند، 85% مردم از خدمات صحی محروم اند، بیشتراز90% کودکان ونو جوانان بـه آموزش های ابتدایی دسترسی ندارند. کشور بـه سرزمـین صدها هزار نفر بیکار وبی روزگارمبدل شده است. تعداد غفیری از مردم بیجا شده ومـهاجر درون هر شـهر ودیـاری درون زیر خیمـه های پلاستیکی درون زیر آفتاب داغ تابستان یـا سرمای سوزان زمستان زندگی مـی کنند. تعداد گداها هر روز درون شـهر ها افزایش مـی یـابد ودر هرقدم درون هر گوشـه وکنار شـهرها، کوچه وپس کوچه ها، مسجد وخانـه ها با دریوزه گری دچار مـی شوی کـه به آسانی رهایت نمـی کنند، مردان، زنان، پیران واطفال معیوب ومعلول بیش از حد تصور درون روی جاده ها خوابیده وبا حرکات عجیب وغریبی حال زارخود را بـه تمثیل مـی نشینند کـه قلب وروان هر انسانی را تکان مـی دهند، تعدادی از کودکان بـه عوض مکتب درون کوچه ها سرگردان دریوزه گری هستند یـا با انجام کارهای شاق وخارج از توان شان نان آور خانواده های خود هستند. درون سال های 2009-2010 درون مناطقی از کشورهزاران نفر از فرط گرسنگی وسرما خوردگی جان دادند. درون عین زمان درین جامعهان دیگری هم هستند وانسان های زندگی مـی کنند کـه فقر وگرسنگی را نمـی شناسند وشب وروز خودرا با عیش ونوش سپری مـی نمایند، وبه گفته شاعر درون حرکات وجنب وجوش انسانـهای جامعه ما اه مختص طبقاتی نـهفته است:
من راه مـی روم کـه بدست آورم غذا خواجه به منظور هضم غذا راه مـی رود
دولت مزدور منش افغانستان وهمدستان بین المللی آن دست بـه ایجاد پروژه های نمایشی زده وزیر ساخت های اقتصادی کشور را نـه تنـها بازسازی نکرده اند، بلکه زیر نام اقتصاد بازار آزاد کشور را بـه سوی قهقرا سوق داده اند. نظر بـه شعار این هاهمـه مسایل اقتصادی حتما در گرو سکتور خصوصی قرار گیرد، ودولت اکثر جایدادهای دولتی را بـه نام خصوصی سازی بـه برادران رئیس جمـهور کرزی با قیمت خیلی ارزان حراج کرده است. این دولت بـه عنوان ضعیف ترین وفاسد ترین ارگان حتی نقش پسیف را درون مـهار چالش های اقتصادی کشوربه دوش نگرفته است. درین کشور همواره سیـاست های اقتصادی دولت چون گرایشات ایدئولوژیک رژیم های انقطابی همواره دچار افراط وتفریط بوده است. رژیم خلقی دست نشانده اتحاد شوروی با شعار رشد اقتصاد درون سکتور دولتی مردم را از داشتن حد اقل اشیـای تجملی شخصی باز مـی داشت، درون حالیکه رژیم تحت الحمایـه غرب با شعار همـه اقتصاد درون دست سکتور خصوصی، اقتصاد بازار آزاد را بـه مثابه یک الگوی ناکام وپیش از موقع آن درون افغانستان بـه محل اجرا گذاشت. کـه این نوع بازار واقتصاد با همان سیـاست فقر افزایی استعمار انگلیس مطابقت دارد.
انگلیس ها از معه سرسختانـه مردم افغانستان از خاک وناموس شان خاطرات تلخی دارند، یکی از افسران عالی رتبه انگلیس بـه نام مـیجرجنرال ایری راجع بـه این معه چنین نوشته است: "باید عساکر انگلیس درون استعمال اسلحه ناریـه از افغان ها درس مـی گرفتند. افغانان با تامل نشانـه مـی گیرند وبه ندرت آتش شان هوایی مـی رود، درون حالی کـه افراد ما بدون استه، انداخت هوایی مـی کنند." لیدی سیل کـه جنگهای کابل را بـه چشم سر مـی دید نیز درین موضوع چنین نوشت: "چیزی کـه راجع بـه بی عاطفگی وجبن افغانان گفته مـی شود، تنـها نظر انگلیسی است، درون حالی کـه افغانـها یک نژاد قوی وخوب بوده واز قتال باکی ندارند. افغان بدون ترس درون مقابل توپ مـی ایستد وسیلاوه خود را بـه کار مـی اندازد. وقتی او یک موضع را اشغال کرد، دیگر استرداد آن مشکل است. همـین لیدی راجع بـه جنگ مشـهور "بی بی مـهرو" کـه منجربه شکست اردوی انگلیس گردید، چنین مـی نویسد: "مبارزین افغانی از بالای تپه مرنجان درون صفوف سپاه انگیسی چنان فرو ریختند کـه گرگ درون رمـه ی داخل مـی شود."([57])
این خصلت مردم افغانستان با گذشت سده ها، با ادامـه اشغال کشور توسط استیلاگران و وقوع جنگ های طولانی مدت هنوز پا برجاست. عساکر ناتو و امریکایی با آگاهی از پیشینـه جنگجویی وفداکاری مردم افغانستان درون حال حاضر با داشتن اسلحه پیشرفته زمـینی وهوایی درون برابر شورشگران افغان فاقد روحیـه جنگی هستند. ازین رو با حذر از روحیـه فداکاری مردم، اقلیم متنوع مناطق وطبعیت خشن اراضی افغانستان کـه از آن بـه نام شبکه عنکبوتی درون صید مـهاجمان نام مـی برند، وارد صحنـه های جنگ مـی شوند. این نیروها از تجمعات مردم مـی ترسند وآن را خطری به منظور خود تلقی مـی کنند وبدون اه مشخص هر گونـه تجمع مردمـی مثل: محافل عروسی، مراسم جنازه وخاک سپاری مرده گان، دست بـه بمباردمان بالای مردم حتی دوستان خود مـی زنند واسباب قهر وانزجار مردم را درون برابر خود مـهیـا مـی سازند. درون نوشته ها وتحلیل های سیـاسی آنان افغانستان بـه "ویتنام بارک اوباما" تشبیـه شده است. درون طول شانزده سال کـه از موجودیت ایتلاف جهانی درون مبارزه علیـه تروریسم درون افغانستان مـی گذرد، آنـها درون مبارزه خود بر مخالفین مسلح موفقیتی نداشته اند. ما مـی شنویم کـه جنگجویـان داعش (دولت اسلامـی شام و عراق) چند سال قبل شـهرهای موصل، رقعه، حلب و... را درون عراق و سوریـه بدست آوردند وارتش عراق بعد از گذشت زمان زیـادی آمادگی به منظور باز بعد گیری این شـهرها اقدام بـه عملیـات نظامـی نمود واین شـهرها را بعد از نبردهای شدیدی از تصرف داعش بازگرفتند، اما ولایـات ومحلات افغانستان مثل: هلمند، کنرها، لغمان، بدخشان، نورستان، قندز، فاریـاب، سرپل، مناطقی از تخار، بغلان، مـیدان وردک، لوگر، جلال آباد وغیره درون هرسال چند بار توسط نیروهای دولت بـه کمک نظامـیان ناتو وگروه های دهشت افگن دستی بدست مـی شوند، تنـها شـهر قندز درون سال 1395 دوبار بدست طالبان سقوط نمود وباز توسط نیروهای مسلح دولت بعد گرفته شد. این درون زمانی هست که مداخلات روز افزون بیگانـه گان چون پاکستان توسط طالبان، از بسیج نیروهای ملی مردمـی با این گروه جلوگیری نموده هست ومردم افغانستان طمع تلخ حاکمـیت افراطی طالبان را قبلا تجربه کرده اند. درون زمان اشغال روس ها برافغانستان مردم ساده وعاری از تکلف ما با بسیج ملی واسلامـی شان نشان دادند کـه چگونـه زور ایمان بر آهن وفولاد پیشی گرفت وروس های که تا دندان مسلح بعد از تلفات فراوان مالی وکشته شدن بیش از شانزده هزار سرباز شان بـه این نتیجه رسیدند کـه افغانستان به منظور آنـها گورستانی بیش نیست، ازین روپس از ده سال نبرد های خون افشان در15 فبروری1989کشور را ترک نموده و به وطن خود بازگشتند. مردم افغانستان با قربانی بیش از دوملیون از جوانان خود طلسم استعمار ایدئولوژیکی شوروی را شکستند وکشورهای مسلمان ودر حال رشد را کـه معروض بـه تهدید بلوک شرق، درون راس شوروی ها بودند از خطر اشغال رهایی بخشیدند، اما دنیـای بی مروت اعم از مسلمان ونامسلمان با قدر ناشناسی تمام زمـینـه ادامـه جنگ ها را درون افغانستان با تلفات جانی وویرانی بیشتر کشور مساعد ساختند وبدبختی را بر مردم ما تحمـیل نمودند.
شاه شجاع تیمور فرزند خودرا "برای اسکات مردم از بالاحصار بـه شـهر فرستاد، همـینکه او قوای مردم را بدید فورا زبان برگشاد ومردم را بـه قلع وقمع دشمن دعوت نمود وبدین صورت از مخاطره نجات یـافت. انگلیس ها از بالاحصار شـهر کابل را بـه توپ بستند. درون چنین وقتی مجاهدین تفنگدار کوهستانی وکوهدامنی بـه مدد رسیدند وخزانـه انگلیس با یک تولی محافظ ازبین رفت. وقتی کـه آتش انقلاب فروزان شد تمام عمله وفعله افغانی شاه شجاع دربار را ترک کرده بـه شـهریـان کابل پیوستند. بعدها750 زن منازل خودرا درون بالاحصارترک کرده وبه شـهر کابل کشیدند."([58])
حالا مردم افغانستان بـه خوبی مـی دانند کـه نیروهای ایتلاف بین المللی درون مبارزه علیـه تروریسم بعد از تدویر کنفرانس بن درماه دلو1380 زیر پوشش سازمان ملل متحد بـه افغانستان آمده اند وشکل حضوراین نیروها با اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی فرق دارد، ورنـه محال بود کـه قوای ایتلاف با هر قوتی درون مدت زمان 16 سال بر آنـها حکم برانند. روزی درون یک محفل بزرگ عبدرب رسول سیـاف رهبر حزب اتحاد اسلامـی درون هنگام سخن رانیش از مخاطبان بـه وجد آماده وبه دولت کرزی کـه با مجاهدین روی ناسازگاری نشان مـی دهد خطاب نمود کـه "اینـهارا (طالبان را) بـه جز از مجاهدینی زده نمـی تواند شکست بدهد." منظورسیـاف هرچه بود ولی این را نشان مـی داد، کـه این ملت مجاهد افغانستان هست که برعلیـه هرگونـه دسایس ضد ملی توان مقابله را دارد. ازین رو هر قدرتی ونظامـی حتما خودرا با قهر مردم افغانستان مواجه نسازد.
در زمان شاه شجاع "سیلاب مبارزین درون قدم اول متوجه رهایشگاه الکساندربرنس، درون محل خرابات موجوده گردید، عساکر محافظ انگلیسی آتش گشودند، اولین مجاهد کـه در زیر باران گلوله داخل سرای برنس شد یک نفر مرد کاه فروش کابلی بـه نام هاشم بود و اولین مردی کـه به عمارت برنس درون آمد خضرخان کوتوال وناظر علی محمد بودند. سکندرخان مشـهور ونایب امـین الله خان وعبدالله خان اچکزی درون صف اول سپاه ملی قرار داشتند. برنس کـه خضرخان وعلی محمد خان را بدید با دستمال چشمان خود ببست وساعتی بعد تر سرش درون چوک کابل آویخته بود. چارلس برادرش نیز کشته وبراتفورد زخمـی افتاد. موهن لال جاسوس از دیوار فرارکرد واسیر ومحکوم بـه اعدام شد، ولی از ترس کلمـه اسلام خواند ونواب محمد زمان خان اورا بـه خان شیرین سپرد. منازل انگلیس ها درون شـهر کابل آتش زده شد ومکناتن درون زیر سایـه دود مثل برق از شـهر بـه قشله بی بی مـهرو فرار کرد."([59]) چنین پیش آمدی درون افغانستان درون برابر هر مـهاجمـی فراوان رخداده است.
اما درون زمان ما با تاسف اکثرسنگرداران ومبارزین درون زمان مقاومت عموضوع را بـه نمایش گذاشتند، با پیشروی طالبان وضبط نمودن مناطق آنـهای بـه ایران،ی بـه پاکستان،ی بـه ترکیـه، دنمارک، عربستان سعودی، انگلیستان، کانادا وسایر کشورها فرار را بر قرار ترجیح دادند. وبسیـاری ها برخلاف مـیل واندیشـه شان بـه کشورهای غربی (اروپا و امریکا) پناه بردند، صرف فرمانده احمد شاه مسعود جبهه مقاومت را درون برابر استخبارات پاکستان فعال نگه داشت ودر برابر حملات پیدا وپنـهان اجانب رزمـید وازکشور که تا جائیکه برایش مقدور بود دفاع کرد. جالب خواهد بود که تا به یکی دیگر از رخدادهای تاریخی درون هشتم ثور1386 اشاره گردد، کـه چگونـه وقوع یک حادثه کوچک تاریخیت این روز را تحت الشعاع خود گرفت. روزی کـه تمام رهبران دولت از رئیس جمـهور که تا وزرای دفاع، داخله، امنیت، دستگاه طویل وعریض اردو و پولیس وامنیت ملی، رهبران جهاد، اعضای پارلمان، فرماندهان آیساف، ناتو چه بیباکانـه از صحنـه فرار نمودند!؟ روزی کـه مـی خواستند سالگرد پیروزی مجاهدین بر افغانستان را درمنطقه جشن (چمن حضوری) برگزار نمایند. حادثه کوچکی کـه مـهر افتخار را از جبین همـه این قهرمانان ساختگی زدود. چند نفر طالب پای لچ برخاستند وبا فیرنمودن چند موشک بسوی منطقه جشن همـه آنـها را فرار دادند،ی بـه مقاومت نپرداخت ودیگری از برگزاری یـادبود پیروزی مجاهدین درون افغانستان حرفی بر زبان نیـاورد. این روز شگفتی آور درون حافظه تاریخ باقی خواهد ماند. این حادثه بـه خوبی نشان داد کـه قهرمانان اصلی صحنـه های نبرد وپیروزی بر دشمنان فقط مردم هستند. این توده مردمست کـه با شـهامت درون توفان حوادث ایستاد مـی شوند ودر برابر دشمنان خود مـی جنگند.
درزمان شاه شجاع، "دوکندک عسکر ویک توپخانـه انگلیسی به منظور ریشـه کن مقاومت مردم از قندهار بـه گرشک سوق گردید. ملاها وعلمای مذهبی از قدیفه خود پرچم جهاد جهاد ساختند و برافراشتند. درین پرچم ها این عبارت نوشته شده بود: "خدا به منظور ما کافیست." محمد اکرم یکی از رهبران مردم بایک هزار ودوصد عسکر داوطلب وچهارتوپ کوچک بـه اردوی ملی پیوست. جنگ با دشمن درون ساحل هلمند بـه عمل آمد."([60])
نیروهای آیساف و ناتو از41 کشور جهان بـه نام مبارزه علیـه تروریسم درون افغانستان، درون کشورحضورنظامـی دارند. مردم حضور این ارتش کثیرالقومـی را مـی خواهند از رهگذار نظریـه علمای دین و مجوزات شرعی بدانند، اما علمای دینی درون افغانستان جز نقش تماشاچی از قتل وکشتار مردم درمعرکه های ناتو وطالبان و موضع گیری های گمراه کننده به منظور مردم، نقش فعالی درون ختم قضیـه یـا ادامـه آن، و یـا مـیانجی گری صلح خواهانـه بـه دوش نداشته اند. اینـها نـه عملیـه انتحار را حرام مـیدانند کـه مردم درون برابر انتحار کننده گان بی ایستند، ونـه برپایـه مجوزات شرعی آن فتوا مـی دهند که تا مردم صف مشخص خود را داشته باشند. درون همـین حال صبغت الله مجددی یکی ازشخصیت های روحانی ورهبر جهاد افغانستان درون جنیوری2009 امریکایی هارا "برادر" و"مـهمان"خطاب کرده واز آنـها خواستار شفقت ومـهربانی بیشتر به منظور مردم افغانستان گردید. مجددی درون سخنان خود گفت: "اگر خدا ناخواسته وخدا ناخواسته این ملت یکبار خیست،ی دم آنـها را گرفته نمـی تواند" این سخنان ساده وکردکی مجددی بازگو کننده آنست که: اگر مردم افغانستان برضد متجاوزین بـه پا خیزند، دیگرکسی مقاومت آنـها رادرهم کوفته نمـی تواند که تا خودش منـهدم گردد. از سوی دیگرآقای مجددی خواست که تا استعانت نماید کـه مردم هرگز بر ضد قوای آیساف وبه هدف معه از خاک خود وبرای استرداد استقلال کشوربه پا نخیزند. درون خطبه های روزهای جمعه خطیبان وملاهای مساجد با موعظه های نا هماهنگ شان مردم را درون برزخ تردید قرار مـی دهند. همـینست کـه مردم هرروز بـه حملات انتحاری قربانی مـی دهند وزیـان های جنگ راتحمل مـی نمایند ودرد ورنج شان فزونی مـی یـابد، وهنوز موضع روشنی درون برابر طالبان ونیروهای خارجی ندارند. علمای دینی بایست با توجه بـه مسئولیت های دینی خود درون برابر خون هموطنان مسلمان شان موضع روشن گرفته ووساطت خیر کنند.
در عهد شاه شجاع، شخصیت های آزادی خواهانـه ملی "نماینده گان حقیقی توده های مردم بودند، درون هرجا رهبری قوتهای مبارز ملی را درون برابر قوای خارجی بـه عهده داشتند وبا دشمن قوی ومتمرکز مـی جنگیدند. مبارزین ملی مردم را بـه قیـام عمومـی وطرد دشمن خارجی دعوت کرده، مکناتن را تهدید کرده وبه شاه شجاع نوشته بودند کـه اگر شاه درون طرد دشمن دین و وطن با ملت خود نپیوندد، ما عهد کرده ایم کـه اورا زنده نخواهیم گذاشت."( )- م.غ.غ.، همان اثر، ص.549 و امـیر حبیب الله کلکانی زمانی کـه روس ها بـه رهنمایی غلام نبی خان چرخی بـه افغانستان حمله نموده و شـهر مزارشریف را که تا خلم وسمنگان تصرف د، همـه سفرا بـه شمول سفیر شوروی رادر کابل نزد خود خواست وبرایش گفت کـه به دولت خود بگوید، اگر فردا که تا ساعت دوازده ظهرقوای روس از افغانستان خارج نشود، من تو را با فامـیلت بـه دار مـی . سفیر روس با شنیدن این تهدید علی العجاله دست بـه کار شد وپیش از رسیدن موعد نامبرده روس ها شمال افغانستان را ترک نمودند. این امـیر کـه از سوی برخی از دشمنان خود با بی سوادی متهم ساخته مـی شود، با چنین عملکردهای قاطعانـه خود صف دوست ودشمن را مشخص مـی نمود وبه اقدامات فیصله کن دست مـی یـافت. اما جنگ افغانستان درون شرایط کنونی حدود چهل سال ادامـه یـافته وهنوزهم کلافه سردرگم را مـی ماند. جامعه بین المللی، پیمان های نظامـی بلوک سرمایـه داری، اتحادیـه اروپا، حقوق بشر ونـهاد های مبارزه علیـه تروریسم درون راستای پایـان بخشیدن بـه این جنگ ویرانگرورهایی مردم افغانستان از دهشت هراس افگنان که تا هنوز اقدامات لازم وبشرخواهانـه نکرده وکشورهای منطقه وجهان هرکدام حل این قضیـه را از روزنـه منافع کشورهای خود مـی بینند.
در شرایط کنونی رهبران جهادی، سران قومـی وعلمای دینی درون برابر حوادث خون افشان افغانستان هرکدام مواضع خودرا دارند وحتی سوگمندانـه آنـها نـه تنـها درون برداشت های شان هماهنگ نیستند، بلکه مخالف همدیگر هم عمل مـی کنند. رهبران قومـی کـه در گیر ودار جنگ بـه نام مع حقوق اقوام شان تبارز نموده اند، دربین خویش بـه اجزای خود تقسیم شده اند وبا نقش های منفی کـه در معاملات سیـاسی بازی قدرت انجام داده اند، با گذشت هر روز اعتماد اقوام خود را از دست مـی دهند. تعدادی ازین رهبران هنوز حق نمک پاکستان را درون دوران جهاد، پاس مـی دارند. برخی ها هنوز درون پی منافع ایران روان هستند وکسانی هم درون فکر تامـین منافع سعودی ها وشیخان عرب درون کار زار افغانستان تلاش مـی کنند. درون مـیان بـه اصطلاح تکنوکراتان جمع شده درون دولت وحدت ملی بیشتر تشخیص منافع کشورهای متبوع شان درون غرب وامریکا نـهفته هست تا نجات افغانستان از بحران خانمانسوز. این نخبه گان علاوه بر گرایشات ناهمسوی سیـاسی، هرکدام با استفاده از اهرم های قدرت واقتدار خویش مشغول زر اندوزی وچپاول گری پول ودارایی های عامـه مردم افغانستان به منظور خویشتن تلاش مـی کنند. درون چنین جو نامساعد سیـاسی ناگزیر فاجعه های جنگ عمر درازب مـی نماید. اینگونـه اعمال وحرکات غارتگرانـه درون زمان شاه شجاع بر علیـه مال وجان مردم، درون غصب استقلال، تمامـیت ارضی ونوامـیس ملی کشور وجود نداشت.
در عهد شاه شجاع، "وقتی کـه آتش انقلاب فروزان شد تمام عمله وفعله افغانی شاه شجاع دربار را ترک کرده وبه شـهریـان کابل پیوستند. شـه شجاع از بالاحصار بر مکناتن نوشت کـه با قوای ملی از راه مصالحه داخل شود. اوج مبارزات مردم کابل بود کـه اطلاع رسید کـه مردم غزنی شاه شجاع را "پادشاه فرنگی" عنوان داده اند.([61])
در دوران ما شعار وعملکرد های استعماری کیفیتا تغیر کرده است. درون گذشته ها استعمار با قشون مجهز جنگی دست بـه استیلای سرزمـین های مورد نظر شان مـی زدند، که تا مـی توانستند مـی کشتند وخودکشته مـی شدند، که تا اراده مقاومت درون جانب مقابل را مـهار نمایند، اما درون قرن های بیستم وبیست ویکم استکبار جهانی بـه گفته دکتر علی شریعتی استیلای کشورها را از راه تصرف مغزها اشغال مـی کنند. استعمار روس با تجهیز ایدیـالوژیکی حزب دموکراتیک خلق شرایطی را بـه وجود آورد کـه رهبران این حزب به منظور وفاداری بـه سویتیسم و انتر ناسیو نالسیم خود چون ببرک درون پیشاپیش لشکر شوروی به منظور اشغال سرزمـین شان حرکت د وچون تره کی- امـین بـه شورام های پی درون پی فرستادند،- نظر بـه توضیحات افغانستان شناسان، امـین درون دوره صد روزه حاکمـیت خویش 17 پیـام بـه کمـیته مرکزی ح.ک.ا.ش. فرستاد که تا با فرستادن قوای بیشتر از انقلاب ثور دفاع نمایند. که تا برای سرکوب مخالفین ومردم بـه افغانستان نیروی نظامـی اعزام نماید. بعد از گذشت سه دهه از اشغال روس درون افغانستان هنوز درون حلقات حاکمـیت کرزی- غنی زیـادانی هستند کـه به گفته خودشان به منظور به ثبات درون آوردن وضعیت شکننده افغانستان بـه امریکایی ها رنگ زرد مـی کنند وسرخم مـی نمایند که تا با ارسال قشون بیشترو مجهز اوضاع افغانستان را تحت کنترول خود درون آورند. زیرا گرداننده گان کنونی دولت افغانستان آدم های تصادفی وابزارهای استفاده جویی های موقت درون کار زار سیـاسی کشورهای ذیدخل درون قضیـه، وفاقد پایگاه مردمـی هستند ومردم افغانستان آنـها را درون دوره جهاد ومقاومت علیـه تجاوز خارجی هرگز ندیده اند ونمـی شناسند.
در زمان شاه شجاع، "هرباری کـه قوت انگیس داخل افغانستان شده است، تنـها وقتی پیشرفت کرده هست که طرف آن دولت های افغانستان قرار داشته است، ولی زمانی کـه مردم افغانستان قیـام کرده وبه مبارزه علیـه آن پرداخته است، قوای انگلیس شکست خورده ومجبور بـه تخلیـه کشور شده است. وقتی کـه مردم یک کشور بـه مبارزه مسلحانـه قیـام کنند قدرت هیچ کشور استعماری نمـی تواند آنرا سرکوب کند...روز2نوامبر1842 درون تاریخ افغانستان وهندوستان یک روز عمده است. این روزی هست که یک امپراتور بزرگ اروپایی از مردم فقیر یک کشور آسیـایی به منظور همـیشـه شکست مـی خورد. از مشخصات این روز درون افغانستان تبارز روحیـه وحدت ملی درون برابر تجاوز بیگانـه است. صفوف مردم بدون امتیـاز نژاد وزبان ومذهب ومنطقه تحکیم شده بود."([62]) هر چند دولتهای افغانستان با اتخاذ روش های عدالت ستیزانـه خود درون دوران معاصرازاتحاد وهمبستگی اقوام افغانستان جلوگرفته اند، اما مردم کشور درون مبارزه علیـه تجاوز خارجی درون مقاطع مختلف بـه سهولت بسیج شده اند وبا مساعی هم بر دشمن مشترک شان پیروزگردیدند. وقوع سه جنگ با انگلیس ها ویک جنگ ده ساله با اتحاد شوروی خود شاهد این گفته هستند.
زندگی نشان داده هست که هربار استقلال وآزادی مردم دچار خطر گردیده است، دولت ها نتوانسته اند با اردوی سرکاری خود بـه دفاع از کشور درون برابر تجاوز خارجی ها برخیزند. این حقیقت را وقوع چهار جنگ مقاومت با تجاوز خارجی بـه سرزمـین ما با موفقیت مردم درون برابر این تجاوزها بـه اثبات رسانیده است، کـه این واقعیت که تا تحولات پسین کشور ادامـه یـافته است. مردم افغانستان درون پویـه تحولات سیـاسی- نظامـی بعد از پیروزی مجاهدین(1992) درون افغانستان دریـافته اند کـه رهبران جهاد به منظور ساختن یک دولت قوی ناکام مانده وآنـها با وجود داشتن شعار مشترک، اه مشترک نداشته و همگی با وجود داشتن کلمـه توحید همدیگر پذیر نبوده اند. این واقعیت با تداوم جنگهای داخلی بین تنظیم های جهادی بـه درد ورنج مردم ما بیشتر افزود، ازین رو مردم با اطمـینان خاطر از نفاق رهبران جهاد، بـه نتایج وفیصله های کنفرانس بن با وارد نمودن رهبران گمنام ناگزیرتن درون داده اند. اگر درون شرایط کنونی قدرت وحاکمـیت درون کشور بـه درستی مدیریت نشود، بـه خواست های قانونی ومشروع مردم با سرنیزه وتفنگ پاسخ داده شود، حقوق متساوی ومدنی مردم درون جامعه شـهروندی رعایت نگردد وحاکمـیت های تبارگرا بازهم بـه فرمول کهنـه استعمار با درز ایجاد ونفاق انداختن درون بین گروه های قومـی حکومت کنند، نا رضایتی طیف های مختلف مردم که تا سطح مبارزه مسلحانـه پیش رفته وبه شکست وسرافگندگی دستگاه حاکم وحامـیان خارجی شان خواهد انجامـید.
موهن لال جاسوس و برنس کـه در افغانستان مترتکب خیـانت های عظیم گردید، نمونـه ای از بی صلاحیتی شاه شجاع را چنین بـه تصویر مـی کشد: "یک نفرسید کـه شاه مرید او بود زمـین وجایداد او توسط وزیر جدید(محمد عثمان خان نظام الدوله) قبض وبه زمـین های نوکر شخصی وزیر ضمـیمـه گردید. سید بـه شاه شجاع شکایت کرد. اما وزیر بـه اوامر متعدد شاه ترتیب اثر نداد. سید باردیگر بـه دربار شاه رفت واز بی اعتنایی وزیر شکایت کرد.شاه حقیقت را بـه جواب سید چنین گفت: "من بالای وزیر خود قدرت وصلاحیت ندارم، تو مـی توانی درون حق او دعای بدکنی، اما بیشتر مزاحم من نشو، زیرا من پادشاه نی، بلکه یک غلام هستم" رفته رفته این اوضاع شاه شجاع را بر آن داشت که تا از انگلیس رو بگرداند ودر سیـاست های خود چرخشی بـه عمل آورده وبه مردم خود بی پیوندد.([63]) روسای جمـهور امروزی افغانستان نیز فاقد صلاحیت تصمـیم گیری درون سرنوشت کشورهستند وهیچ کار با اهمـیت را نمـی توانند بدون رضائیت خارجی ها انجام دهند، اما شـهامت اقرار بـه بی صلاحیتی خود مثل شاه شجاع را ندارند.
در دوره های بعد از شاه شجاع این گونـه غلامـی را زیـاد مـی توان دریـافت. درنوامبر سال2007 درون کابل کنفرانس ملی شورای انکشافی روستاهای افغانستان رئیس جمـهور وقت حامد کرزی صحبت نمود کـه این صحبت وی از طریق کانال های تلویزیونی ورسانـه های نوشتاری نشر گردید. درون سخنان رئیس جمـهور از جمله چنین آمده است: "دولتمردان افغانستان درون خانـه های مجلل زندگی مـی کنند وکسی حساب پول آنـها را ندارد، درون حالی کـه مردم همچنان فقیر هستند وهیچی هم توجهی بـه آنـها ندارد... جامعه جهانی بـه افغانستان آمد که تا تغیری درون زندگی مردم این کشور ایجاد کند، اما تنـها دولتمردان ازین حضور سود بردند وپول، مقام، آسایش وقدرت نصیب آنـها شد... سرمایـه ها یـا بدست اعضای حکومت هست ویـا بدست اعضای شورا. یک عده آنقدر پول دار شده کـه حساب پول شان معلوم نیست، درون هر مملکت خانـه دارند. بچه های شان درون خارج درس مـی خوانند. درون حالی کـه بچه های کـه در حادثه بغلان بـه شـهادت رسیدند، چپلک بـه پا داشتند... خدا مارا نجات دهد، دلم ازین حالت تنگ شده، ان جی او ها(موسیسات غیر حکومتی) خرابی مـی کنند، دیگران خرابی مـی کنند، ما از بم گذاری گله داریم... من درون پاکستان خواب بودم ودولتمردان اینجا وآنجا درون کشورهای دیگر، ما درون سایـه بی52 بـه وطن برگشتیم." این رئیس جمـهور بارها بـه نوعی از غلامـی وچاکری خود صحبت نموده وشـهامت آن را نداشت که تا مثل شاه شجاع بزدل با تغیری درون روش خود بـه مردم افغانستان مراجعه مـی کرد واز بندگی وغلامـی بـه خارجی ها روی گردان مـی شد. اینگونـه پرخاش های غلام صفتانـه با جنگ های زرگری کـه در اپریل2010 حامد کرزی با دولت بارک اوباما نمود، کـه بلاوقفه توبه وندامت درون قبال داشت، هیچ درد مردم را مداوا نموده نمـی تواند. این مداری بازی های سیـاسی جز مانور به منظور فریب مردم افغانستان چیزی بیش نبوده است. حامد کرزی از موجودیت ستون پنجم ونماینده های شبکات استخباراتی درون دستگاه دولت خود حرف زد، اما بنا بر مصلحتهای موجود جلو آن ها راگرفته نتوانست وحتی چهره آن ها را بـه مردم افشاء نکرد کـه آن ساختار که تا هنوز باقیست ومردم رنج وابستگی ومزدوری آنـها را درون تمام ابعاد زندگی خود تجربه مـی کند. کرزی درون صحبتی با تجار وسکتور خصوصی بـه رشوه خواران وغاصبین دارایی های مردم گفت کـه پول های رشوت را بـه عوض خارج درون داخل افغانستان سرمایـه گذاری کنند وساختمان بسازند. این خود بـه نوعی اغماض وچشم پوشی فرد اول کشور را درون برابر فساد مالی وچور وچپاول بیت المال توسط همکارانش نشان مـی دهد کـه توان جلوگیری آن را نداشت ویـا نخواست جلو این غارتگری وچپاول را بگیرد.
زمانی کـه شاه شجاع درون جلال آباد بود، دست مداخله گر انگلیس ها او را بـه ستوه آورد که تا به عالعمل های متوصل گردد. "بعد از قیـام کنری ها وجبار خیل ها وخوگیـانی ها، یک تعداد فرمان های شاه بـه عنوان مردم افغانستان، درون ماه فبروری بدست جاسوس انگلیس افتاد. درین فرمان ها مردم بـه قیـام ضد انگلیسی دعوت شده بودند. این قضیـه پرده تشریفات انگلیس را درون برابر شاه از هم درید، وشاه گفت کـه از سلطنت بیزار هست وقصد رفتن بـه حج را دارد. ولی البته او قادر بـه انجام چنین کاری نبود."([64]) چون ذهنیت عامـه مردم از حمایت انگلیس ها دربرابر دولت شاه شجاع مساعد نبود و"با اینکه شاه شجاع جراات مقاومت را درون برابر انگلیسان نداشت، اما چون رفتار ایشان بـه عزت نفس اوبرمـی خورد، نمـی توانست از گله وشکایت خودداری کند واین خود اذهان عامـه را به منظور راه اندازی یک قیـام ملی آماده مـی ساخت. دربین اعیـان وبزرگان، طبعا سرداران بارکزایی با شاه بیش از سایرین مخالفت داشتند."
در زمان ما کـه قتل وکشتار بی رحمانـه اهالی ملکی کشور ادامـه دارد، اما گماشته گان حاکمـیت به منظور ارضای باداران شان بالای جنایـات وآدم کشی های آنـها خاک مـی افشانند. باری کرزی درین رابطه کشتار اهالی ملکی را توسط قوای امریکایی کـه درسال های(2008 و2009)افزایش مـی یـافت بـه شیوه گذشته انتقاد نمود: "در حمله هوایی سال2006 نیروهای خارجی درون قندهار55 زن وکودک کشته شدند وازیک خانواده تنـها یک چهارساله بـه نام عقیده باقی ماند. این ک معصوم با کمک دولت آلمان درمان شد وهم اکنون با عصا راه مـیرود وچون درون افغانستانی را نداشت، بـه یک خانواده افغان مقیم آلمان تحویل داده شد. هموطنان کرزی او را آله دست غرب مـی دانند، درون حدی کـه نمـی تواند جلو قوای بین المللی را بگیرد ومانع کشتار اهالی ملکی شود. بـه قول روزنامـه "گاردین" هیچ یک از نیروهای خارجی توجهی بـه حامد کرزی ندارند." حامد کرزی درون سفری درون اگست2007 بـه امریکا گفت کـه "من صحبت خوبی با پریزدنت بوش درون مورد تلفات غیر نظامـیان داشتم وبا افتخار بـه شما مـی گویم کـه پریزدنت بوش درین زمـینـه بـه شدت با مردم افغانستان همدرد است. اما این همدردی جورج بوش با قتل بی گناهان درون جنگ افغانستان که تا امروزادامـه دارد. یکی از همدردی های بوش این بود کـه کشورش درون بدل خون هر انسان کـه در طیـاره امریکایی درون لاکربی انگلیس سقوط داده شد وامریکا مسبب آن سازمان استخباراتی لیبیـارا دانست، درون برابر خون هر فرد کشته شده حدود ده ملیون دالرجرمانـه گرفت، درون حالی کـه دولت تحت الحمایـه وی درون افغانستان به منظور خون هر قربانی مبلغ ناچیزی درون حدود50 دالر مـی پردازد. با اینکه پول درون برابر خون انسان بهای سنگین دارد ومردم افغانستان خون فروش نیستند، اما این برخورد دولت افغانستان درون برابر حراج خون شـهروندانش مایـه شرم وننگ مـی باشد. کرزی بارها از ناتو خواست که تا حملات خود را با دولت افغانستان همسو نماید، اما این سخنان کرزی نزد ولی نعمتان او "بادی بود کـه از دامن صحرا مـی گذشت." آنچه راشاه شجاع آن نمادی از خیـانت درون دوران خود انجام داد، هیچ کدام ازگماشته گان دولت های شوروی وامریکا درون زمانـه بعد از او را هرگز انجام نداده اند. شاه شجاع طی فرمان های مردم را بـه قیـام علیـه انگلیس فراخواند، درون حالی کـه کرزی وغنی ازحضور نیروهای بیگانـه تمجید مـی کنند واز کشورهای کـه در افغانستان نیروی نظامـی دارند، مـی خواهند که تا به ازدیـاد نیروهای شان بپردازند. شاه شجاع با صراحت گفته بود: "شمشیرمن شمشیر اسلام است، هر مرد با همتی کـه باشد بیـاید وبردارد، مصارف چنین غازیـان را من آماده خواهم کرد."([65]) شخصیت های وابسته بـه غرب درافغانستان ازین واکنش های جبری شاه شجاع وعملکرد های غازی امان الله خان کـه بر خلاف اراده زمان بود، عبرت نگرفته اند. شاه امان الله خان بـه مجرد تاجپوشی، استقلال افغانستان را اعلان نمود وبا فرستادن نایب السلطنـه و وزیر خارجه خود شـه محمد ولی خان دروازی بـه عده ای از کشورهای اروپا، امریکا آزادی کشور را بـه گوش جهانیـان رسانید. شاه امان الله گفت: "من خود را از لحاظ جمـیع امور داخلی وخارجی بصورت کلی آزاد، مستقل وغیر وابسته اعلام مـیدارم وبه هیچ قدرت خارجی اجازه داده نخواهد شد که تا یک سر مو بـه حقوق وامور داخلی وسیـاست خارجی افغانستان مداخله کند واگری زمانی چنان تجاوز نماید، من حاضرم باین شمشیر گردنش را قطع کنم." آنگاه خطاب بـه سفیر انگلیس کـه حاضر مجلس بود، گفت: "آنچه گفتم فهمـیدی!" این هست نمونـه واقعی آزادی وآزادی خواهی وآزاد امان الله خان کـه برای حفظ آبروی کشورش اراده کرده بود.
به تاریخ 15 دسامبر1842 "شاه شجاع از رفتن بـه هند ابا ورزید واعلان جهاد ملی را درون برابر انگلیس درون بالاحصار کابل امضاء گذاشت. خانم سیل درین مورد نوشت که: "شاه شجاع نـه اینکه رفتن بـه هند را همراه انگلیس نمـی خواهد، بلکه طبقات مختلف مردم را برضد انگلیس تحریک مـی نماید."([66])
رحمت بر شاه شجاع کـه در سایـه حمایت انگلیسها بـه سلطنت رسید وبرسرگنج نشست، اما با یک چرخش محسوس بـه خواست مجاهدین ملی و مردم افغانستان عمل کرده واعلان جهاد درون برابر انگلیس را با جراات امضاء کرد. ما درون طی نیم قرن اخیر رهبرانی را دیده ایم کـه سر از بندگی روس وامریکا نتافته وهرگز به منظور حفظ آزادی سیـاسی کشور، تمامـیت ارضی ونوامـیس ملی بـه مردم افغانستان مراجعه نکرده اند، وحتی حضور نیروهای خارجی بر کشور را کمک های انتر ناسیونالیستی ورفیقانـه خواندند.
"در جنیوری1842 بود کـه در کابل اجتماع بزرگ مردم بـه عمل آمد. نایب امـین الله خان ومـیر حاجی بـه غرض مارش بـه جلال آباد وانعدام آخرین سپاهی انگلیس درون افغانستان اعلان جهاد نمودند. نماینده گان ملت درون بالاحصار شاه را ملاقات کرده وگفتند کـه : اگر او افغان ومسلمان هست به سپاه ملی بپیوندد وبه حیث پادشاه کشور درون راس قشون مردم بـه عزم رزم واخراج دشمن از جلال آباد حرکت کند، ورنـه او را دیگر مردم افغانستان نـه شاه ونـه اولی الامرخود ونـه افغان ومسلمان خواهند شناخت، بلکه طبق فتوای علمای مذهبی بیعت شرعی خود را ساقط خواهند شمرد، درون این صورت قبل از جهاد با انگلیس درون جلال آباد، جهاد نخستین درون شـهر کابل وبرضد شاه بـه عمل خواهد آمد. اینست کـه شاه شجاع به منظور حرکت بـه جلال آباد حاضر شد وبرای تهیـه سفر چند روزی مـهلت خواست. رهبران ملی چون نایب امـین الله خان ومـیرحاجی وامثالهم هریک درون موضع سیـاه سنگ بیرق های جهاد را بر افراشتند و هزاران نفر مسلح درون زیر این بیرق ها جا گرفتند و در انتظار روز حرکت شاه باقی ماندند."([67])
در زمان موجودیت قوای امریکا وناتو درون افغانستان، منتقدین دولت، آگاهان سیـاسی، روشنفکران وتحلیل گران مسایل سیـاسی افغانستان از طریق رسانـه های تصویری بارها از دولت کرزی خواستند که تا که از سردم دار این قوا یعنی امریکا خواسته شود کـه یک تقسیم اوقات به منظور خروج نیروهای شان از افغانستان تعیین وارائه نمایند. چون امریکایی ها وانگلیس ها مـی گفتند کـه کم از کم به منظور مدت پنجاه سال درون افغانستان باقی خواهند ماند. مردم مـی خواستند بدانند کـه این مـهمانان کرزی که تا چه زمانی بطور مشخص درون کشور باقی مانده وتوسط مزدوران خود درین سرزمـین حکومت مـی کنند؟ کرزی وولی نعمتانش نـه تنـها این کار را ند، بلکه پیوسته از خارجیـان التجاء از خارجیـان این بود کـه افراد بیشتری را بـه کشور بفرستند ومدت اقامت شان هم دوام دار باشد. کرزی وشرکایش کـه خود را مسلمان ومجاهد مـی دانند فقط درون حمایت نیروهای خارجی مـی توانند بـه حاکمـیت متقلب، وابسته ومزدور خود دوام بدهند، حتی او بر عخواسته مردم خود فرمان حاکمـیتش را توسط خارجی ها اعتراف نموده است: یعنی او درون صحبتی گفت: "اگرنیروهای ایتلاف بین المللی خواسته باشند، مـی توانند مرابر کنار کنند." کـه اعلان چنین دست نگری ووابستگی یک رهبر دولت هرگز به منظور مردم آزادی منش افغانستان قابل قبول بوده نمـی تواند.
"پس از آنکه مذاکره با انگلیس هاآغاز گردید، محمد اکبرخان تمام اقوال واعمال ومذاکرات ومواعید متناقض ومتخالف مکناتن وسران انگلیس را با افغان ها درون طول ایـام استیلای آنـها، یک یک برشمرد ودروغ ودو رویگی آنان را توضیح نمود وگفت کـه دیگر هیچ قول وقرارداد انگلیسی محل اعتماد واعتبار ما نیست، شما غیر از فساد وتخریب بین مردم افغانستان وادامـه تسلط خود درین مملکت چیز دیگری نمـی خواهید."([68])
برخورد همـه استعمارگران با شرکای استعماری شان زیـاد با هم شباهت دارند. پیشامد انگلیس ها با مردم افغانستان درون دوره شاه شجاع با اعمال امریکائیـان درهفده سال اخیر یعنی بعد از کنفرانس بن شباهتی باهم دارند و در آغاز حملات هوایی به منظور بیرون راندن طالبان از حاکمـیت، امریکائیـان بدین نظر بودند کـه اه استراتیژیک را توسط بمب افگنی بـه کنترول خود درون آورند وبا بیرون طالبان از صحنـه درون ظاهر دموکراسی را درون افغانستان تعمـیم بخشند. با شکست امارت اسلامـی طالبان قدم دیگر سرکوب سازمان تروریستی القاعده وگرفتاری رهبر آن اسامـه بن لادن مـهمان طالبان بود، کـه برای تمدید ماموریت خود درون افغانستان بدان متوصل شده بودند، بـه عقیده برخی از آگاهان سیـاسی برنامـه بارک اوباما این بود کـه طالبان رانده شده را دوباره درون قدرت سیـاسی کشور جای دهد. با دخیل نمودن جنگ سالاران واحزاب آتش افروز درون جنگ های داخلی، تشدید جنگ وتشنج اوضاع، اعلام عفو گلبدین حکمتیـار وملا محمد عمر توسط شورای صلح بـه رهبری صبغت الله مجددی، تصویب منشور بـه اصطلاح "مصالحه ملی" از طرف ولسی جرگه و"مجلس سنا" بـه منظور عفو جنایت کاران جنگی وناقضان حقوق بشر وتلاش کرزی به منظور سهیم ساختن بیشتر طالبان، برخی از اعضای خلق وپرچم وحزب اسلامـی درون دولت، توظیف نمودن ناقضان حقوق بشر وجنگ سالاران درون مجلسین ولسی جرگه ومشرانو جرگه، دو رویگی غرب وامریکا را به منظور مردم افغانستان اظهر من الشمس نمود ونشان داد کـه این کشورها با بـه مـیان آوردن فساد گسترده درون دولت، تخریب وضع امنیتی، انتقال وگسترش دامنـه جنگ از جنوب بـه شمال، ایجاد فرصت های مساعد به منظور کشت تریـاک ورشد قاچاق مواد مخدر جز برنامـه ماندگاری آنـها درون افغانستان بوده نمـی تواند.
"هنگامـی کـه هزاران نفر مسلح درون موضع سیـاه سنگ کابل بیرق های جهاد را بـه غرض امحای قشون انگلیسی جلال آباد برافراشته داشتند، درون چهار اپریل1842 شاه شجاع از بالاحصار کابل خارج ودر سیـاه سنگ درون راس قشون ملی قرار گرفت که تا فردای آن روز راه جلال آباد را (درپیش گیرد). شب هنگام شاه نـهانی بـه بالاحصار برفت وبعد از انجام امورشخصی سحرگاه پنجم اپریل بسواری تخت روان عازم اردو گاه شد. ولی سردار شجاع الدوله خان پسر نواب محمد زمان خان بـه اتفاق نورمحمد خان وشاه آغاسی دلاورخان و60 نفر همکاران دیگر از کمـین بر آمده وبه گله وشمشیر شاه را بکشتند. بـه زودی این خبر درون کابل منتشر گردید."([69]) بهر حال، "بعداز آنکه انگلیس ها افغانستان راترک گفتند وازخرد کابل که تا جلال آباد از سر نعش هزاران افسر وعسکر انگلیسی- کـه بدون قبر وکفن افتاده بودند- گذشتند، دوستان معدود آنـها یعنی خاینان ملی افغانستان هم مجال درنگ درین کشور را نداشتند. درون کابل حمزه خان غلجایی وعثمان خان بـه اتهام دوستی انگلیس محبوس شدند، نایب محمد شریف خان وجان فشان خان پغمانی از ترس انتقام مردم فرار د، پسران جان فشان خان از دم تیغ مردم گذشتند، ملا غلام پوپلزایی ومحمد عثمان خان نظام الدوله سدوزایی وپسران شاه شجاع یکی پی دیگری درون هندوستان پناهنده شدند. بـه این صورت یک صفحه تاریخ افغانستان کـه با هجوم دولت انگلیس آغاز شده بود، با انـهزام آن دولت بـه پایـان رسید."([70]) و شاه شجاع این سمبول وابستگی وخیـانت بـه آخر خط رسید، اما خیـانت ووابستگی بـه پایـان نرسید و دستگاه های استعماری درون دوران های بعدی بازهم شاه شجاع های متعددی پیدا نمودند وبا پیشکش نمودن وهمدستی آنـها بر حریم افغانستان تاختند ونام ونشان ننگین آنـها بر صفحه تاریخ مبارزات آزادیخواهانـه مردم افغانستان ثبت گردید ومردم بـه خاطر گرفتن انتقام تاریخی خود، از آنـها به نام "شاه شجاع" یـاد کرده اند.
درخاتمـه حتما گفت که: افغانستان کـه تقریبا چهار دهه درون آتش جنگ های توسعه طلبانـه وتطبیق استراتیژی های منطقوی ابر قدرتان جهان مشتعل است، واین جنگ ها درون پی کودتای ثور1357 توسط حزب دموکراتیک خلق آغاز گردید، وبر اثر وقوع این جنگها هرکدام از اطراف درگیر ادعا مـی کنند کـه بیشتر از 5/1ملیون شـهید داده اند وبیشتر از آن معلول وزخمـی بجا گذاشته اند کـه همـه این شـهیدان ومعلولین فرزندان افغانستان بوده اند. بر اثر تداوم این جنگها ملیون ها تن از مردم افغانستان درون پهنـه سیـاره زمـین آواره، بی روزگار وبی خان ومان شده اند. امروز درون سطح پنج قاره جهان شاید کشوری وجود نداشته باشد کـه در آن آواره گان افغانستان وجود نداشته باشند. درین حال با تاسف هنوز درون کشوراداره ومرجعی وجود ندارد کـه مسببین وعاملان واقعی این فاجعه های جنگی را شناسایی کند ودر پیشگاه تاریخ فردای کشور ونسل های آینده محکوم نماید. بر ععاملان این جنایت های سهمگین فرصت های مساعد دسترسی بـه پارلمان وشرکت درون انتخابات ریـاست جهوری وسایر فعالیت های سیـاسی را یـافته اند. اعضای ارشد تحریک طالبان چون ملا عبدالسلام ضعیف، سید طیب آغا، عبدالحکیم مجاهد ودیگران را کـه دست شان بـه خون مردم بی گناه کشور رنگین هست وهر روز با انتحار وانفجار ها درون مزدحم ترین نقاط شـهرها بـه قتل دسته جمعی مردم مـی پردازند، درون کابل درون چتر حمایت مالی، سیـاسی و امنیتی دولت های کرزی وغنی زندگی مـی کنند، با مساعی فعال این دولت ها زندانیـان جنایت کار از زندان های گوانتانامو، بگرام ودیگر جاها رها شده و باردیگر بـه صف جنگجویـان ویـاغیـان مسلح مخالف دولت مـی پیوندند وموجب قتل وکشتار های بیشترمردم بی گناه، تخریب زیرساخت های اقتصادی کشور چون شاهراه ها، سرکها، پلها وپلچک ها، مکتب ها، شفاخانـه ها، کانال های آبیـاری، محصولات مزارع کشاورزی وحاصلات باغداری مـی شوند. دیگری کـه چون حکمتیـار عامل کشتار ظالمانـه یک صدهزار شـهروند کابل بود، از جنایـات و جرایم جنگی او صرف نظر نموده واز رئیس جمـهور که تا رهبران جهاد وکابینـه غنی همـه بـه پای بوسش شتافتند، ودر قصر سلام خانـه ارگ برایش محفل ترحیب ترتیب دادند، نامش را از لست سیـاه شورای امنیت ملل متحد کشیدند ودر کابل برایش شرایط خوب زندگی را با واگذاری خانـه لووپول هنگفت از بیت المال مردم وسایر امتیـازات دولتی مـهیـا نمودند. معلومست کـه آوردن حکمتیـار بـه شـهر کابل هیچگاه بدون حمایت انگلیس وامریکا نبوده وحضورش درون حاشیـه قدرت بهتر از شاه شجاع نخواهد بود. حالا جناح های چپ وراست حاکمـیت تک قومـی بر سفره ضیـافت معامله وخون نشسته اند وبرای حمایت یکدیگر مبارزات حق خواهانـه مردم افغانستان را مشترکا محکوم مـی نمایند و فعالین آن را (لنده غر) مـی نامند کـه این خود ژرفای دموکراسی قلابی و آزادی بیـان و مظاهرات قانونی را درون جامعه بـه نمایش مـی گذارد. جناب حکمتیـار کـه تا یکسال قبل نظام اشرف غنی را مزدور امریکایی ها مـی خواند و در ستیزه باین رژیم دست بـه عملیـات انتحاری و انفجاری مـی زد و باعث قتل های گروهی شـهریـان کابل و تخریب مالکیت ها و جایدادهای مردم مـی گردید، حالا بخود حق مـیدهد که تا بگوید کـه به مخالفین سیـاسی رژیم اجازه فعالیت های سیـاسی بدهد یـا ندهد. عجب مسخره بازی لجام گسیخته ای! مگر مردم افغانستان درون ادامـه داعیـه های حقوقی خویش از حکمتیـار اجازه فعالیت خواسته اند؟ درون حالی کـه مردم افغانستان نـه چون حکمتیـارطفیلی های سیـاسی اند ونـه با ماندگاری درون سنگر های حق خواهانـه خویش، هیچگاه ازاو وشرکای قدرتش مجوز فعالیت نخواهندخواست. باین خیمـه شب بازی ها کـه حقیقت آن درون ذهنیت اجتماعی مردم افغانستان قابل درک است، مـی توان گفت کـه سرنوشت حکومتداران متقلب وشرکای دور وبر آن هیچگاه از سرنوشت شاه شجاع، آن شاه گنـهکارونماد خیـانت بهتر نخواهد بود.
شاه شجاع درون پایـان دوره زندگی خود سر عقل آمد وخواست که تا به مردم و به جمع مجاهدین ومبارزان استقلال مراجعه نمودتا لکه های ننگ غلامـی را درون زمان وابستگی خود بـه انگلیس ها بشوید، بنا بر نوشته محمد علی کهزاد، نماینده گان ملت کـه مـی توان ترکیب آنـها را بـه "مجمع اتفاق وخیر اندیشی" نام گذاشت، ضمن تدوین یک عهد نامـه کـه در پای آن تمام رهبران شناخته شده ضد تجاوز گران انگلیسی امضاء کرده بود چنین نوشتند: "غرض از تحریر وتسطیر این کلمات خیر الدلالات این هست که چون درین آوان طایفه درانی بارکزایی بدون جهت بنده گان ثریـا مکان شاه شجاع الملک را بـه درجه شـهادت رسانیدند..."([71])
آنچه درون پایـان دوره حکومت شاه شجاع وراندن انگلیس ها از افغانستان اتفاق افتاده بود، با شروع حکومت کرزی بار دیگر درون تاریخ این وطن تکرار گردید. یعنی بعد از قتل شاه شجاع وشکست انگلیس "اینست کـه بعد از نثار خون هزاران نفر افغان وطنپرست یکدسته سرداران و شـهزاده گان گریزی و فراری کـه وطن را درون برابر شمشیر دشمن ترک کرده و به دولت های خارجی پناه بودند- از هندوستان و ایران درون کابل و قندهار بالای سریر حکومت ریختن گرفتند."([72]) عین این کار بعد از شکست شوروی ها ودولت داکتر نجیب الله درون افغانستان اتفاق افتاد ودر شکست طالبان وسرازیر گردیدن قوای ایتلاف بین المللی بـه افغانستان باردیگر تکرار گردید.انی کـه دهه ها قبل، درون زمان جهاد با اشغال شوروی و در جریـان امارت اسلامـی طالبان از کشور رفته وشـهروندان کشورهای خارجی از جمله امریکا گردیده بودند، توسط کرزی عامل امریکا بـه کشور برگشته ودستگاه های قدرت وپست های بلند حکومتی را اشغال نمودند. کرزی خود درین مورد اعتراف نموده هست که "من درون پاکستان خواب بودم ودولتمردان این جا وآن جا درون کشورهای دیگر، ما درون سایـه بی52 بـه وطن برگشتیم." آقای کرزی ناگزیربا دوستان خود هر آنچه انجام داده هست بر زبان آورد ورنـه مردم افغانستان خود شاهد مظلوم بربادی حق خویش هستند. آنچه که تا کنون گفته شد بـه عنوان همسانی ها وشباهت رخدادها درون حکومتداری از زمان شاه شجاع که تا روزگار ما بود. اما شاه شجاع درون ذات خود امتیـازاتی نسبت بـه حامد کرزی درون خود داشت. زبان مادری حامدکرزی مثل شاه شجاع زبان پشتو است، هردو درون هند زندگی کرده اند، بـه همـین لحاظ هردو بـه زبان های انگیسی واردو را بلد هستند، اما باین تفاوت کـه مادر شاه شجاع شاید قزلباش بود ومادرکرزی پشتون است. شاه شجاع شاعر خوب درون زبان فارسی و شاید هم درون زبان پشتو باشد، واما حامدکرزی فهم ادبی ندارد وبسیـار عوامانـه، لجام گسیخته، بی ماهیت وپراگنده صحبت مـی کند ودر صحبتهایش از زبان های پشتو وفارسی جملاتی را بیـان مـی کند کـه مفاهیم آن درون مغز مخاطبانش نمـی نشیند وباین گونـه سخن گفتن بسیـار خوش هم هست واز دیگران دعوت مـی کند که تا به گونـه او از معجون ومرکب فارسی وپشتو صحبت کنند کـه اصول بیـان آن را قبول ندارد.
با آنچه گفته آمدیم، معلوم مـی گردد کـه شاه شجاع این سمبول مجسم استعمار ونماد خون وخیـانت درون بسیـاری از موارد وکارنامـه خود از رهبران معاصر افغانستان چون امـیر عبدالرحمان، امـیر حبیب الله، محمد نادرشاه، محمد ظاهر شاه، نورمحمد تره کی، حفیظ الله امـین، ببرک کارمل، گلبدین حکمتیـار، ملامحمد عمر، حامد کرزی واشرف غنی احمدزی برتری دارد. زیرا شاه شجاع بـه زودی متوجه وضعیت ذلتبار خود گردیده وبا ابراز ندامت بـه صف مردم ومجاهدین پیوست ورابطه خود را با انگلیس ها ضعیف نمود، اما رهبران نامبرده اخیرالذکر را باداران استعماری شان از ادامـه کار وخوش خدمتی های وقیحانـه شان جلوگیری د و با عوام فریبی تمام احمد راجانشین محمود نمودند وچند روزی ذهنیت عوام را مصروف ساختند. شاه شجاع اگر صرف نوکر دولت انگلیس بود، اما رهبران بعد از کنفرانس بن، افغانستان را بـه 42 کشورجهان بـه سردمداری ناتو وپنتاگون بـه معرض اطاعت وفرمان برداری آنـها گذاشتند وطوق وابستگی آنـها را مفتخرانـه بر گردن نـهادند. کرزی وغنی چنان درون برابر ولی نعمتان خارجی شان کرنش مـی کنند کـه هربیننده اعمال وخواننده افعال شان درآب وعرق شرمساری غرق مـی شود. اینـها چون عروسکها ها درون دست خارجی ها بازی مـی شوند. این دو رهبر درون همکاری با شبکه های مافیـایی خودکشور را بـه صحنـه پولیگون آزمایشات سلاح های تولیدی ومخرب ابر قدرتها تبدیل وجنگ های نیـابتی را درحریم جغرافیـای کشور فعال کرده اند کـه حدود مزدوری بـه بیگانگان را از مرزهای شناخته شده استعمار فراتربرده اند. دستگاه های استخباراتی برخی ازکشورهای همسایـه از جمله (آی ایس آی) حلقاتی را درون مـیان برخی از رهبران جهادی، طالبان، شبکه حقانی، داعش، طالبان وگروه های افراطی پاکستان و... بااسلحه وتفکر قرون وسطایی تجهیز کرده وبرای قتل وکشتارمردم مسلمان افغانستان وخرابکاری های مدهش مـی فرستند کـه افغانستان را بـه یک سرای بی دروازه مانند کرده اند. با گذشت هر روز مردم خود شاهد اعمال بی رحمانـه خارجی ها وشبکه های دهشت افگن نموده اند کـه در نتیجه آن انزجار مردم از قاتلان داخلی وخارجی بیشتر مـی گردد.
هدف از شرح برخی از عملکردهای شاهان وامـیران بعد از دوران شاه شجاع این بود که تا بدانیم کـه چرا کشور ما درون عصرترقیـات وپیشرفت های علمـی، تخنیکی، اقتصادی، نظامـی واجتماعی کشورهای جهان حتی همسایـه گان هم فرهنگ ما از کاروان تمدن معاصر عقب مانده است؟ دلیل آن را درون غلامـی ووابستگی امـیران انگلیس مشرب وشورش ها ومقابله های سرداران وشـهزاده گان بخاطرب قدرت درون کابل یـا درون ولایـات بزرگ افغانستان دانستیم. این امـیران با مصرف ومعاش مستمری انگلیس ها علیـه یگدیگر شود ومردم را درون رکاب سفر های جنگی خود بـه قتل رسانیدند، ومجالی به منظور کار وتلاش سازنده به منظور عمران وانکشاف اقتصادی کشور نداشته اند. توام بـه آن درون نگاه های مقایسوی دریـافتیم کـه تنـها شاه شجاع طوق بیعت با انگلیس را بـه گردن نکرده بلکه تمام جانشینان واعقاب او بـه مراتب مزدورتر از شاه شجاع درون برابر انگلیس ها تمکین نموده اند. اگر درون مـیان این رهبرانانی چون شاه امان الله خان ومحمد داوودخان برنامـه های به منظور انکشاف اجتماعی واقتصادی کشور داشته اند، اما صرف نظر از ایجابات وتحمل عصروزمان عمل کرده وبا ایجاد عالعمل های مردمـی درون برابر اصلاحات خود، فرصت های تاریخی را از دست داده ونظام اجتماعی کشور را سالها بـه عقب اند وکشور را درون بند سنت های عمـیقا قومـی وقبیلوی با تفکرات تمدن ستیزی نگاه داشته اند.
والسلام
[1] - مـیر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان درون پنج قرن اخیر، ص.240
[2] - مـیرغلام محمد.غبار، افغانستان درون مسیر تاریخ، ص. 309-310
[3] مـیر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان درون پنج قرن اخیر، ص.240
[4] - مـیرغلام محمد، غبار، افغانستان درون مسیر تاریخ ص.530
[5] - مـیرمحمدصدیق فرهنگ، افغانستان درون پنج قرن اخیر، ص.300 ...
[6] - مـیرمحمد صدیق فرهنگ. همان اثر، ص.301
[7] - م.م.غ.، همان اثر،ص.302
[8] - م.م.ص.ف. ، همان اثر، ص.336، و فریـه، ص.259
[9] - م.م.ص.ف. ، همان اثر، ص.313
[10] - م.م.ص.ف. ،همان اثر، ص.366
[11] - م.م. ص.ف. ،همان اثر، ص.371
[12] - عبدالحی حبیبی، تاریخ تجزیـه شاهنشاهی افغان، ص.52
[13] - رک: تاج التواریخ ج2، ص.116
[14] -عبدالحی حبیبی، تاریخ تجزیـه شاهنشاهی افغان، ص.63-64
[15] -در آن وقت ایران امروزی هنوز با همان نام تاریخی خود فارس یـا پرشیـا نامـیده مـی شد. دولت فارس به منظور تغیر نام کشورش بـه "ایران" کـه هویت مشترک آریـایی تباران بود، درون سال(1333هجری ) با مشاورت دکترسعید نفیسی از دولت افغانستان اجازه رسمـی خواست، اما دولت وقت افغانستان بنابر کمبود اطلاعات تاریخی حاتمانـه این نام را بـه همسایـه غربی خود بخشید وخود را از مـیراث تاریخی وفرهنگی مشترک بین هردوکشور بی نصیب گردانید. استاد سعید نفیسی درون مقاله ای "پرشیـا" از کی "ایران" شد؟ مـی نویسد: که تا اوایل قرن بیستم، مردم جهان کشورمارا باعنوان رسمـی "پارس یـا پرشین" مـی شناختند، اما درون دوران سلطنت رضاشاه کـه بحث رجعت بـه ایران باستان وتاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گرفته بود، حلقه ای از روشنفکران باستان گرا مانند سعید نفیسی، محمد علی فروغی وسید حسن تقی زاده درون حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گرد هم آمده بودند کـه به این منظور اقداماتی را انجام مـی دادند. "سعید نفیسی" ازمشاوران نزدیک رضاخان بـه شنـهاد کرد که تا نام کشور رسما بـه "ایران" تغیر یـابد، این پیشنـهاد درون آذرماه(قوس)1313 شمسی رنگ واقعیت بـه خود گرفت. بعد از آن یـادداشتی از سوی سعید نفیسی نوشته شده ودر روزنامـه اطلاعات بـه چاپ رسیده است، کـه بعد از رسمـی شدن عنوان ایران، دلایل وتوجیـه تاریخی وفرهنگی این انتخاب رابا عموم مردم درون مـیان گذاشته است. رضاشاه آنقدر بـه سعید نفیسی اعتماد داشت کـه وی را مسئول تحصیل وتربیت ولیعهدش (محمد رضا) درون دوران تحصیل سوئیس انتخاب کرد کـه خاطرات حسین فردوست(دوست وهمراه محمد رضا درون سوئیس)به خوبی آن را روایت کرده است. باینحال، دیده مـیشود کـه انتخاب نام "ایران" بـه عوض "پارس" توسط نخبه ترین دانشمندان ایران بـه شاه پیشنـهاد شده وشاه با قبول این پیشنـهاد، تاریخ 2500 ساله فارس را بـه عمق پنج هزارسال تاریخی وصل نموده است، اما درون کشور ما با گزینش نام "افغانستان" بـه جای "خراسان" توسط لارد اکلند انگلیسی با شاه شجاع درون سال1838 نام پنج هزارساله "آریـانا وخراسان" را بـه 177 سال بـه سطح کشانیده و با گذشته تاریخی آن قطع نموده اند، واین نام هیچ گاه از سوی کدام مجمع ملی چون شورای ملی یـا جرگه عالی ویـا رفراندوم ملی تائید نشده است. با وجود آن بعد از گزینش نام تاریخی "ایران" به منظور کشور همسایـه وهم فرهنگ ما، کاربرد این نام درون آثار علمـی وتحقیقی وپیوند آن با تاریخ وفرهنگ گذشته ما به منظور دولتیـان وعده ای از عناصر متعصب حساسیت بر انگیز گردیده هست و این عده عناصر کم سواد حتی گوینده گان وپژوهنده گان تاریخ وفرهنگ "ایران بزرگ" را جاسوس ایران مـی خوانند.
[16] - عبدالحی حبیبی، تاریخ تجزیـه شاهنشاهی افغان،ص.64
[17] - کتاب هملتون ص.475 و عبدالحی حبیبی، همان اثر، ص.65-66
[18] - عبدالحی حبیبی، همان اثر،ص.66
[19] - مـیر غلام محمد غبار، افغانستان درون مسیر تاریخ، جلد دوم، ص.23
[20] - عبدالحی حبیبی، همان اثرص.69
[21] - عبدالحی،حبیبی، همان اثر، ص.79-80
[22] - عبدالحی، حبیبی، همان اثر، ص.82
[23] - آتش درون افغانستان، ص 501.
[24] - اصلاحات و شورش درون افغانستان، ص 182.
[25] - مير محمد صديق فرهنگ، افغانستان درون پنج قرن اخير.
[26] - همان جا ، همان اثر.
[27] - خاطرات آقا بیک اف، جاسوس روس درون افغانستان وایران، بـه نقل از شناسنامـه افغانستان،ص344
[28] - لودويک آدمک، روابط خارجی افغانستان...، ص 247.
[29] - امير حبيب الله خادم دين رسول الله، شاه آغاز مجددی، ص 153.
[30] - لودویک آدمک، تاریخ روابط سیـاسی افغانستان...ج2، ص95
[31] - م.م.ص. فرهنگ، همان اثر،ص586
[32] - بصیر احمد دولت آبادی، شناسنامـه افغانستان،ص350
[33] - همان جا همان اثر.
[34] - شاه آغا مجددی ، ص 157.
[35] - بصیر احمد دولت آبادی، شناسنامـه افغانستان،ص351
[36] -تلگرام وایسرا بـه عنوانی وزیرخارجه بریتانیـا، لندن15/5/1935 نگاه شود به: افغانستان درقرن بیستم،ص68
[37] - م.غ.م.غبار، افغانستان درون مسیر تاریخ،ج2،ص95
[38] - احمد شايق قاسم، پژوهشگر درون دانشگاه ملی آستراليا، معضله خط ديورند... هفته نامـه پيام مجاهد سال 1386.
[39] - پروفیسوررسول رهین، خراسان زیرسلطه تبارپرستان افغان، تارنمای خاوران
[40] - امـین صیقل، افغانستان مدرن،ص104
[41] - ازسخنان خان عبدالولی خان زعیم خدایی خدمتگاران، افغانستان درقرن بیستم،ص101
[42] - به منظور ازدیـادمعلومات مراجعه فرمائید بـه عاصم اکرم، سردارمحمد داود، شخصیت، افکاروسیـاست، نشرالکترونیک،جولای2004
[43] -درسپتامبر1954 پاکستان بـه پیمان جنوب شرق آسیـا( seato)پیوست وبعداً عضویت پیمان بغداد( cento) راکسب کرد.
[44] - سلطان علی کشتمند، افغانستان درقرن بیستم،ص130
[45] - مـیرغلام محمدغبار، افغانستان درون مسیر تاریخ، ص530-531
[46] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.526
[47] - م.م.ص.ف.، همان اثر، ص.297
[48] - م.م.ص.ف.، افغانستان درون پنج قرن اخیر،ص297
[49] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.536
[50] - م.غ.غ. ، همان اثر،ص.534
[51] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.534
[52] - همان اثر، ص.266-267
[53] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.535
[54] - م.غ.غ. ، همان اثر، ص.535
[55] - م.غ.غ. ، ص.536
[56] - م.غ.غ.، همان اثر،ص.537
[57] - م.غ.غ.، همان اثر،ص.544
[58] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.551
[59] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.550
[60] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.545
[61] - م.غ.غ.، همان اثر، صفحات.551، 554 و555
[62] - م.غ.غ.ص.، همان اثر، 545و548
[63] - داکتر عبدالحنان روستایی، شاه شجاع درانی وحامد کرزی، ص.63
[64] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.539
[65] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.535
[66] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.556
[67] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.562
[68] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.558
[69] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.568
[70] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.571
[71] - م.ع. کهزاد، بالاحصار کابل وپیش آمدهای تاریخی آن، ص.520
[72] - م.غ.غ.، همان اثر، ص.573
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها درون بارۀ این نوشته[آیـا تنـها شاه شجاع نمادی ازخون و خیـانت است؟ طلسم احضار بادی]